ویکی‌گفتاورد fawikiquote https://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%D9%94_%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C MediaWiki 1.39.0-wmf.22 first-letter مدیا ویژه بحث کاربر بحث کاربر ویکی‌گفتاورد بحث ویکی‌گفتاورد پرونده بحث پرونده مدیاویکی بحث مدیاویکی الگو بحث الگو راهنما بحث راهنما رده بحث رده TimedText TimedText talk پودمان بحث پودمان ابزار بحث ابزار توضیحات ابزار بحث توضیحات ابزار احمد کسروی 0 12870 171197 171191 2022-07-30T14:04:18Z Azade10 26483 wikitext text/x-wiki [[File:Ahmad Kasravi portrait.jpg|thumb]] '''[[w:احمد کسروی|احمد کسروی]]''' (۱۸۹۰–۱۹۴۶) تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهش‌گر، حقوق‌دان و اندیشمند [[ایرانی]]. == گفتاوردها == * «تمامِ ایرانیانی که اندکی آگاهی دارند، از عقب ماندگی کشور - به ویژه افول [[ایران]] از یک امپراتوری بزرگ و قدرتمند به دولتی ضعیف و کوچک - نگران شده‌اند. ریشهٔ انحطاط در کجاست؟ در اوایل قرن، روشنفکران می‌توانستند ادعا کنند که مقصّرِ اصلی، مستبدینی بودند که نفعی پنهانی در بی سوادی و جهلِ مردمِ کشور داشتند. امّا در حقیقت بیست سال پس از حکومت مشروطه ما نمی‌توانیم همان پاسخ را بدهیم. اکنون می‌دانیم که تقصیر اصلی نه بر گردنِ فرمانروایان بلکه فرمانبرداران است. آری، علّتِ اصلی توسعه نیافتگی در ایران و شاید در بیشتر کشورهای شرقی، تفرقه و اختلاف میانِ توده هاست.» ** <small>در «علل اصلی عقب ماندگی»، روزنامهٔ پرچم، ۷/۲/۱۳۲۱</small> * «امروز یکی از گرفتاری‌های ایران، بلکه بدترین گرفتاری او، پراکندگی ایرانیان است. مردمی که دارای سرزمینی مشترک می‌باشند و در حیطهٔ یک دولت [[زندگی]] می‌کنند، نباید به فرقه‌های رقیب تقسیم شوند. ایرانِ امروز به این بدبختی گرفتار است و اگر این حال دیر پاید، [[خدا]] می‌داند ایرانیان چه مشت سختی را از دست روزگار خواهند خورد.» ** <small>در «اسلام و ایران»، ''پیمان''، ۱۲/۱۱/۱۳۱۲، سال بیستم، ص ۲۷۷ و ۳۸۰</small> * «بدانید ای برادران: آنچه یک توده را نابود سازد اندیشه‌های بیهوده و پراکنده‌است. اندیشه‌های بیهوده و پراکنده از یکسو مردم را از هم پراکند و توده را از نیرو اندازد و از یکسو دلها را بخود واداشته از پرداختن بکار و زندگی دور سازد. کسانی را اینها خرد می‌نمایند. ولی گرفتاری بس بزرگی می‌باشد.» ** <small>در «راه رستگاری»، گفتار بیست و چهارم</small> 1316 * «اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و دو سید و کسان دیگر از علما که پافشاری در مشروطه‌خواهی می‌نمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانون‌های اروپایی را نمی‌دانستند، و از ناسازگاری بسیار آشکار که میانه مشروطه و کیش شیعه‌است آگاهی درست نمی‌داشتند، مردان غیرتمند از یکسو پریشانی ایران و ناتوانی دولت را دیده و چاره‌ای برای آن جز بودن مشروطه و مجلس نمی‌دیدند و با پافشاری بسیار به هواداری از آن می‌کوشیدند، و از یکسو خود در بند کیش بوده چشم‌پوشی از آن نمی‌توانستند. در میان این دو درمی‌ماندند.» ** <small>در «تاریخ مشروطه ایران»، تهران، چاپ سیزدهم، ۱۳۳۰، ص ۲۸۷</small> * «ای ایرانیان ما شما را بنام خدا، بنام میهن، بنام شرافت و ناموس و بنام بزرگی و آقایی می‌خوانیم. بیایید دست برادری و همکاری بهم دهیم تا کشور خود را از این بردگی و بیچارگی رهایی بخشیم. این بار سنگین را جز با یاری و همدستی نمی‌توان برداشت. همان گونه که برای هستی خود نیاز به غذا داریم برای توده و کشور خویش نیز نیازمند یک راه خدایی می‌باشیم. ما پاکدینان آن راه را پیروی می‌کنیم، گفته‌های ما ادعا نیست بخوانید و بیندیشید و خرد را داور گردانید آنگاه بسوی ما شتابید و با ما پیمان همدستی بندید.» ** <small>احمد کسروی</small> روزنامه پرچم * «درد بزرگ ایرانیان ندانستن حقایق زندگانیست. چون حقایق را نمی‌دانند از هم پراکنده‌اند، در کارها سستند، بکشور خود علاقه کم دارند، در برابر حوادث تنها بگله و ناله بس می‌کنند و در کوشش به تقلیدهای صوری که از اروپاییان می‌نمایند امید می‌بندند، هر کسی خود را راهنما می‌شمارد، هر کسی پیشنهادها می‌کند. اینها همه نفهمیدن معنی زندگانیست.» ** <small>(پرچم روزانه ش۵۰، احمد کسروی) کتاب «حقایق زندگی»</small> * «نخست کشور است و پس از آن مسلک و اندیشه» ** ''(پرچم روزانه ش ۶۱)۱۳۲۱ * «ما یک چیزی در ایرانیان می‌بینیم که همان دلیلست که بسیار نادانند. اینان از یکسو همیشه از حال بدبختی خود گله می‌کنند، و از یکسو می‌خواهند بهیچ چیزی از آنچه امروز هست دست زده نشود: کیشها همچنان بماند، دیوانهای شاعران در رواج خود باشد، صوفیگری بماند، خراباتیگری بماند، مادیگری بماند ـ همه چیز بماند و نیک هم گردند. در اینجاست که باید گفت: اینان چشم دارند و نمی‌بینند، گوش دارند و نمی‌شنوند، و مغز دارند و نمی‌فهمند.» ** <small>(پرچم نیمه‌ماهه ص۳۳۳)۱۳۲۲</small> * «از چیزهایی که در ایران باید بود بزرگ شدن دیه‌ها و کوچک گردیدن شهرهاست. ما اگر بخواهیم از یکسو بکشاورزی رواج دهیم و از زمین و آب و هوا و آفتاب سود جوییم، و از یکسو در شهرها جلو مفتخوریها را بگیریم و بدینسان سامانی بزندگانی این توده دهیم، باید همهٔ بیکاران و بیهوده‌کاران را از شهرها بیرون گردانیده بدیه‌ها فرستیم که هر کدام تکه‌ای از زمین را بگیرند و بکارند. راه همینست. چیزی که هست این کار بآسانی نتواند بود و به یک زمینه‌ای نیازمند است. … باید در دیه‌ها زمینهٔ زندگانی آماده گردد. باین معنی دبستانها برای بچگان، و پزشک و داروخانه و بیمارستان برای بیماران، و دادگاه برای دادخواهان برپا باشد، و تلفن و برق و راه‌های اتومبیل‌رو آماده گردد. گذشته از همهٔ اینها باید آمیغها[=حقایق] در دلها جای گیرد و ارج کشاورزی دانسته گردد، و این نباشد که درسخواندگان و کسان آبرومند کشاورزی را بخود نپسندند یا از دیه‌نشینی سر باززنند. باید زندگانی بمعنی راستش در پیشگاه اندیشه‌ها جلوه‌گر گردد و این نادانیهای تیره که مغزها را پر گردانیده از میان رود. اگر این زمینه آماده گردد بسیاری از مردم خود با دلخواه و آرزو رو بسوی دیه‌ها آورند که یک زندگانی خوشتر و آرامتری را پیش گیرند.» **<small> (کار و پیشه و پول، ص۳۷ از ۵۱)۱۳۲۳</small> * «بسیاری از ایرانیان این سخنانی را که ما دربارهٔ «دارایی» و آب و خاک و میهن‌پرستی نوشتیم خوانده چنین خواهند گفت: «ما اینها را می‌دانستیم». اینان «دانستن» را همان شنیدن و بیاد سپردن می‌شمارند. ولی این دانستن نیست. «دانستن» آنست که یکی یک موضوعی را نیک بفهمد و با دلیل آن را تصدیق کند و بروی آن پافشاری نماید و اگر سخنی را بضد آن شنید با دلیل رد کند و پس از همه آن را بکار بندد و رفتارش از روی آن باشد. دانستن این را می‌گویند، و ما نیز این گونه دانستن را می‌خواهیم. ما می‌خواهیم ایرانیان این سخنان را نیک بفهمند و نیک بیندیشند و باور کنند و هرگونه اندیشه‌های ضد آن که در دل دارند بیرون کنند. می‌خواهیم این را باور کنند که این سرزمین که خدا بایشان داده سرچشمهٔ زندگانی خودشان و فرزندانشان می‌باشد و اینست باید آن را گرامی شمارند و قدرش دانند و بنگهداریش کوشند. می‌خواهیم این را باور کنند که اگر نکوشند این سرزمین از دستشان خواهد رفت و همگی به زیردستی و بندگی خواهند افتاد و پراکنده و خوار و بیچاره خواهند گردید. می‌خواهیم اینها را نیک بفهمند و باور کنند و بکار بندند، آن وقت آن سخنان بیهوده‌ای را که از بدآموزیهای مادیگران یا از گفته‌های بیپای شاعران یا از فریبکاریهای ملایان و دیگران شنیده‌اند و با این اندیشه‌ها نمی‌سازد از دل بیرون کنند.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۵۶)۱۳۲۱'' * «در هزاروسیصد سال پیش از این، کشاکشهایی دربارهٔ خلافت رخ داده و هرچه بوده پایان یافته و گذشته، امروز از گفتگوی آنچه سودی تواند بود؟. اینها نه تنها دین نیست، خود بیدینیست. راستی را دین برای آنست که مردمان چندان بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند. کسانی که اینها را از دین می‌شمارند معنی دین را ندانسته‌اند. دین شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن بآیین خرد است. دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند و همگی باهم آسوده زیند و خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دیهی ویرانه نماند و زمینی بی‌بهره نباشد.» ** <small>(پرچم نیمه‌ماهه ص۱۰۶ و ۱۰۷)۱۳۲۲</small> * «بدی در جهان تنها جنگ نیست. بدیهای بدتری می‌بوده و می‌باشد. این بدتر از جنگست که مردمی مردگان هیچکاره‌ای را گردانندگان جهان دانند و بروی گورهای آنان گنبدها افرازند و از صدها فرسنگ راه بزیارت آنها روند. بدتر از جنگست که مردمی از آیین گردش جهان ناآگاه باشند و بگرفتاریهای خود چاره از «دعا» خواهند. بدتر از جنگست که گروهی بنام درویشی بکار و پیشه‌ای نپردازند و جهان را خوار دارند و با تن‌های درست و گردن کلفت بگدایی و مفتخوری پردازند. بدتر از جنگست که از میان مردمی، شاعران یاوه‌گویی برخیزند و آشکاره سخن از جبریگری زده مردم را به تنبلی و سستی وادارند. این نادانیها و مانندهای اینها در ایران و کشورهای شرقی رواج می‌داشته و جمال مبارکِ شما آن فهم و دانش نداشته که به اینها پردازد و مردم را از گمراهی بیرون آورد. بهاء به این نادانیها نپرداخته بماند، که خود نادانیهایی بآنها افزوده. بجای برانداختن گنبدها، خود چند گنبدی بلند گردانیده. بجای نابود گردانیدن دعاها، خود دعاهایی ساخته و بدست مردم داده. این بدترین بدیهاست که مرد درمانده‌ای همچون بهاء بدعوای خدایی برخیزد و یک دسته چندان پست‌اندیشه و نافهم باشند که بچنان دعوایی گردن گزارند. آنچه شرقیان را بخواری و پستی کشانیده و بزیر یوغ غربیان انداخته، پابستگی به این گمراهیها و نادانیهاست. بهاء اگر آن بودی که نیکی جهان خواهد، بایستی به اینها پردازد و نبرد سختی آغازد. نه آنکه اینها را همه بگزارد و چند سخنی پا در هوا ـ از حرام کردن جنگ و دستور دادن به یکی شدن دینها ـ سراید و گردن فرازد.» ** ''(بهائیگری، گفتار دوم)۱۳۲۲'' *«در این کشور یا زندگانی دمکراسی یا کیش شیعی، یا سررشته‌داری توده[=حکومت ملی] یا حکومت ملایان، یا آن یا این، هر دو در یکجا نتواند بود. ایرانیان یا باید شیعه باشند و به آموزاکهای [تعلیمات] شیعیگری راه روند و مشروطه را رها کنند، یا هوادار مشروطه بوده بکیش شیعی (و همچنین بدیگر کیشها) چاره اندیشند.» ** ''(دولت بما پاسخ دهد، ص ۲۰)۱۳۲۳'' *«نادانی ملایان در این زمینه[معنی دین] بآن سادگی که پنداشته می‌شود نیست. همین نادانی دلیل روشنی به بیدینی ایشانست؛ زیرا دین برای شناختن آیین خدا و زیستن از روی آن آیین می‌باشد. راستی را دین برای اینست که مردمان جهان و زندگی را نیک شناسند و به هر کار از راهش درآیند. برای اینست که بجای درمان بجادو و دعا نپردازند. پس دعا خواندن و دعا نوشتن بجای درمان، و آن را چاره پنداشتن خود بیدینیست، و شما می‌بینید که ملایان همین را از دین می‌شمارند.» ** ''(پندارها، گفتار دوم)۱۳۲۲'' *«می‌شنویم کسانی در تبریز و دیگر جاها می‌گویند: فلان آخوند یا بَهمان پیشنماز گفته پرچم نخوانید و بآن روزنامه کمک نکنید. می‌گویم اگر می‌خواهید بسخنان ملایان گوش دهید یکبارگی چشم از زندگی پوشیده مرگ خود و فرزندانتان را بدیده گیرید.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۲۳۱)۱۳۲۱'' *«بدانید ای ایرانیان! شما را پراکندگی بیچاره و درمانده گردانیده. . . . بدانید ای ایرانیان! از کوششهای تنها به تنها نتیجه بدست نیاید. از تدبیرهایی که هر کس تنها برای رهایی خود کند سودی نباشد. در چنین هنگامهایی باید همگی دست بهم داد و برای همگان کوشید. از این راهست که می‌توان بنتیجه‌ای رسید. در ایران کسان چیزفهم و کاردان بسیار است. ولی عیب اینجاست که از هم پراکنده‌اند و هر کس بتنهایی چیزهایی می‌اندیشد و کاری از پیش نبرده در توی خشم و دلتنگی می‌سوزد. اینان اگر همه یکی گردند بکارهای نتیجه‌داری توانند برخاست.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۱۵۷)۱۳۲۱'' *«انبوهی از ایرانیان این را عادت خود قرار داده که از حال و پیشامد گله کنند و بنالند ولی هیچگاه در اندیشهٔ کوشش و چاره نباشند. این نتیجهٔ درسیست که در سی سال گذشته از روزنامه‌ها آموخته‌اند. می‌آیند می‌نشینند و سر گفتگو را باز می‌کنند، و دردها و گرفتاریها را بتقریر می‌آورند. ولی همینکه گفته می‌شود که باید دست بهم داد و چاره‌ای کرد در آنجاست که صد سستی از خود نشان می‌دهند. در آنجاست که آدم می‌بیند این بدبختها گله و ناله را می‌خواهند و بهیچ گونه کوششی تن درنخواهند داد.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۱۵۸)۱۳۲۱'' *«عقیده بقضا و قدر و دلبستگی بجبریگری عزم و ارادهٔ اینها [مردمی که در اندیشه‌ی کشورشان نیستند] را کشته‌است. بدبختها تا خطر را در نزدیکی خود نبینند بتکان نخواهند آمد و در چنان هنگامی نیز چاره دشوار خواهد گردید. باید آشکاره بگویم: چنین مردمی شایستهٔ زندگی نمی‌باشند. در چنین روزگاری که توده‌ها سختترین نبردها می‌کنند و مردان و زنان و پیران و جوانان دست بهم داده در آسمان و زمین، در زیر دریا و در روی آن جنگ و خونریزی می‌کنند، یک چنین مردم سست‌نهاد و بی‌اراده‌ای سرنوشتی جز لگدمالی در زیر پای دیگران نتواند داشت. باید اینها را آشکاره بگویم و حقایق را پوشیده ندارم.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۵۸)۱۳۲۱'' *«مایهٔ بدبختی ایرانیان اندیشه‌های پراکنده‌ایست که در مغزها جا دارد. این اندیشه‌های پریشان و گمراهست که اراده‌ها را سست و خردها را بیکاره می‌گرداند و مردم را بدینسان درمانده و بدبخت می‌سازد. سپس دلیل آورده گفته‌ایم: سرچشمهٔ کارهای آدمی مغز اوست. مغز است که بدیگر عضوها فرمان می‌دهد و آنها را بکار می‌اندازد. از آنسوی مغز تابع اندیشه‌هاییست که در آن جا می‌گیرد. این اندیشه‌هاست که مغز را اداره می‌کند. پس از این مقدمه گفته‌ایم باعث اینکه ایرانیها بدینسان سست‌اراده و بیچاره‌اند سخنان پراکندهٔ ضد هم می‌باشد و مثل آورده گفته‌ایم: در این توده از یکسو سروده می‌شود: «بجز از کشته ندروی» و از یکسو گفته می‌شود: «که بر من و تو در اختیار نگشاده» یا گفته می‌شود: «گر زمین را به آسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی». امروز از یکسو ما می‌خواهیم مردم را بکوشش واداریم و از یکسو کتابها پر است از تعلیمات جبریگری. از یکسو ما می‌گوییم: باید کوشید و کشور خود را نگه داشت و از یکسو کتابها پر است از اینکه با کوشش بجایی نتوان رسید: «بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست». از یکسو ما می‌گوییم: باید در اندیشهٔ نگهداری خاندانهای خود باشیم و باید خطرهای احتمالی آینده را بدیده گرفته درپی وسایل دفاع باشیم از سوی دیگر گوشها پراست با این شعر و مانند آن: «اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبّرد رگی تا نخواهد خدای». می‌گوییم: آیا باور کردنیست که این همه سخنان که بنام جبریگری و اختیار نداری گفته شده بی‌اثر بماند؟!.. آیا باور کردنیست که سخنانی که ما بنام میهن‌پرستی و کوشش می‌نویسیم اثر خود را بکند ولی اینها نکند؟ !..» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۲۴)۱۳۲۱'' *«پایندگی یک توده بیش از همه در سایهٔ نکوخوییست در جهانی که بنیاد زندگی بر کشاکش نهاده شده پایندگی یک توده بیش از همه در سایهٔ خویهاییست که مایهٔ استواری ایشان گردد. بدانسان که درختی تا سخت و استوار نباشد در برابر تندبادها ایستادگی نتواند، یک مردم نیز تا استوار نباشند پایدار نخواهند ماند. کسانی خوشخویی را خنده‌رویی و چرب‌زبانی و چاپلوسی و اینگونه سست‌نهادی‌ها می‌پندارند یا ساختن با هر نیک و بد را هنری می‌انگارند. اینان سخت نادانند و خوشخویی جز از اینهاست. برای یک توده پیش از همه خوییهایی می‌باید که استوار و پایدارشان گرداند. آنچه یک توده را استوار و پایدار می‌گرداند چیست؟... آزادگی، غیرت، دلیری، از خود گذشتگی، پافشاری. سخندانی و دانشمندی و هنروری و اینگونه عنوانها را در این زمینه ارجی نیست.» ** ''(پیمان سال سوم، شمارهٔ ۴ ص ۱۹)اردی بهشت ۱۳۱۵'' *«کار یک مردم یا یک توده تنها با گفتن و نوشتن و اظهار عقیده نمودن بجایی نمی‌رسد. این یکی از گمراهیهای ایرانیانست که تنها بگفتن و اظهار عقیده کردن بس می‌کنند و این نمی‌اندیشند که یک رشته اندیشه هرچه نیک و سودمند باشد تا باجرا گزارده نشود نتیجه‌ای از آن در دست نخواهد بود و راه اجرا آنست که یک دسته از مردان بافهم از پیر و جوان دست بهم دهند و یک جمعیتی گردند و اراده‌ها را یکی سازند، و آن وقت رشتهٔ کارها را بدست گرفته آن اندیشه‌های بلند و سودمند را با دست خود اجرا گردانند.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۸۳)۱۳۲۱'' *«چون بارها دیده شده، کسانی که کتابهای ما را می‌خوانند چون با سخنانی ناشنیده روبرو می‌گردند، در بارِ یکم دل‌آزرده می‌شوند و به آسانی آنها را نمی‌توانند پذیرفت، و از آنجا که هر گفته‌ای دلیل استواری همراه می‌دارد ناپذیرفتن نیز نمی‌توانند، و اینست دودل می‌مانند. این کسان باید به یک بار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بیگمان آنچه را که در بار یکم پذیرفتن نتوانسته‌اند، در بارِ دوم و سوم خواهند توانست. به هر حال ما هیچ سخنی را بیدلیل نگفته‌ایم و این نمی‌خواهیم که کسی نافهمیده و باور نکرده سخنی را از ما بپذیرد. ما چنان‌که خواهش کرده‌ایم دوست می‌داریم هر خواننده‌ای راستی را داور باشد. هیچ سخنی را از ما بی‌دلیل نپذیرد و از هیچ سخنی که بادلیلست چشم نپوشد.» ** ''(پیشگفتار کتاب داوری)۱۳۲۳'' *«در هر کجا خرد کمتر سخن آنجا فراوانتر. از شگفتیهای زمان ما فزونی بی‌اندازهٔ سخن است. هیچ زمانی مردم باین اندازه پرگو نبوده‌اند. سخن در زمانهای پیشین ارج سیم و زر را داشت ولی امروز بی‌ارجتر از سفال و سنگ است. بدانسان که در زندگانی ساده و پیشین ما بزرگترین شماره «هزار» بود و تودهٔ انبوه بالاتر از آن شماری نمی‌شناختند ولی امروز «کرور» و «میلیون» بر زبانها روانست و چه بسا که «بلیون» و «ترلیون» هم بکار می‌رود به همین اندازه سخن در جهان فزون گردیده‌است. می‌توان گفت مردم امروزی ده برابر بلکه صد برابر زمانهای پیشین گفتگو می‌نمایند یا چیزنویسی می‌کنند. کسانی خواهند گفت: از فزونی سخن چه باک؟.. می‌گوییم فزونی سخن دلیل کمی خرد است در هر کجا خرد کمتر سخن آنجا فراوانتر و هر کسی هرچه سبکمغزتر زبانش بر گفتگو روانتر می‌باشد. این فراوانی روزنامه‌ها، فزونی کتابها، بیشی انجمنها و کنفرانسها همهٔ اینها گواه کوتاهی خردها می‌باشد. اگر دو خردمندی در موضوعی باهم گفتگو نمایند هرگز نخواهد بود که بیش از چند جمله سخن برانند. آن کار سبکمغزانست که در هر موضوعی بگفتگوی درازی می‌پردازند و پیاپی گفته‌های خود را تکرار می‌کنند.» ** ''(پیمان، سال یکم، شمارهٔ شانزدهم، ص ۷)۱۳۱۳'' *«این در نهاد هر کس نهاده که چون پندآموزی را دید گرفتار پستیهاست پند او را نمی‌پذیرد و بلکه بر بدکاری دلیرتر می‌گردد. رازیست آسمانی که سخن تا از دل پاکی برنخیزد دلها را تکان نمی‌دهد. چیزیست در سرشت آدمی سرشته و ما هرگز نمی‌توانیم آن را دیگرگونه سازیم. ... ما آشکار می‌بینیم تا پندآموزی گردنفراز و پاکنهاد نباشد گفتهٔ او در مردم اثر ندارد. ... اندرز جز از جمله‌های دانش‌آمیز است که بگوینده‌اش ننگرند. اندرز نه از راه فهم و دریافت بلکه از راه گرایش و پیروی کارگر می‌افتد. اینست باید اندرزگو پاکنهاد و درخورِ پیشوایی باشد. آن در سخنبازیست که به نغزی و آبداری یک جمله ارج می‌گزارند، در پندآموزی بیش از همه پاکنهادی گوینده در کار است.» ** ''(پیمان سال سوم، شمارهٔ ۳ ص ۴۸۱)فروردین ۱۳۱۵'' *«خداشناسی آن نیست که خدایی تصور کنند و هرچه خواستند باو نسبت دهند. اینگونه خداشناسی با بت‌پرستی یکیست، بلکه همان بت‌پرستیست. خداشناسی هنگامی درستست که خدای راستین را شناسند و هر کاری بیهوده یا ناسزایی را باو نسبت ندهند. اینست ما بخداشناسی این مردم ارج نمی‌توانیم گزاشت. بلکه جز بت‌پرستشان نمی‌توانیم شناخت. آنان گردن می‌فرازند و بخود می‌بالند که خداپرستند، ولی در پستی اندیشه از بت‌پرستان کمترند. «خانمها دیدید روهاتان باز کردید خدا بغضب آمد و بلا فرستاد». اینست نمونه‌ای از خداشناسی آنان.[ملایان]» ** ''(پرسش و پاسخ، ص ۳۳ از ۶۴)۱۳۲۴'' *«شما[ملایان] اگر معنی دین را می‌دانستید، می‌دانستید که خدا را در راه بردن اینجهان آیینی هست ـ آیین بسیار استواری که هیچگاه دیگر نگردد، این می‌دانستید که داستان امام ناپیدا و آن «عجایب و غرائب» که بآن داستان بسته‌اید: «دجال از چاه بیرون خواهد آمد، آفتاب از مغرب سر خواهد زد، عیسی از آسمان فرود خواهد آمد، توپ و تفنگ از کار خواهد افتاد، مردگان زنده خواهند گردید…» همه با آیین خدا ناسازگار است. ولی چون از نادانی معنی دین را نمی‌دانید اینست گستاخانه بخدای آفریدگار چنین دروغهایی می‌بندید. آنگاه شرم نکرده می‌گویید: «اینها از ضروریات دینست هر کس اینها را نپذیرد بیدینست». در حالی که بیدین و خداناشناس شما ملایان هستید که اینگونه کارهای خردناپذیر را بخدا می‌بندید، بیدین شمایید که از آیین خدا ناآگاهید، بیدین شمایید که جز شکم‌پرستی آرزویی در جهان ندارید. ببینید: شما تا چه اندازه نادانید که چون ما می‌گوییم یک مردی هزار سال زنده نتواند ماند، شما پاسخ داده می‌گویید: «از قدرت خدا چه بعید است؟!..» و از بس نافهمید این نمی‌دانید که خدا برای توانایی خود مرزی پدیدآورده و برای کارهای خود آیینی گزارده. این نمی‌دانید که هرچه تواند بود نباید بود.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه ص۳۷۲)۱۳۲۲'' *«با هیچ‌کسی دشمنی نداشته‌ایم و نمی‌داریم چنان‌که در این چند سال آزموده‌ایم، بدخواهان و دشمنان در برابر ما جز چند جمله‌ای نمی‌دارند و جز از آنها را بزبان نمی‌توانند آورد؛ مثلاً شاهراه بزرگ و روشنی که ما بسوی آمیغها[=حقایق] باز کرده و مردمان را بزیستن از روی خرد می‌خوانیم و در برابر گمراهیها و بیدینیها درفش افراشته نام خدا را در جهان بلند می‌گردانیم، بدخواهان اینها را که می‌بینند با چشمان دریده بیکدیگر چنین می‌گویند: «ادعای پیغمبری می‌کند!..». ایرادهایی که (مثلاً به سعدی و حافظ) گرفته و یکایک آنها را با دلیلهای استوار روشن می‌گردانیم، آنان نام دیگری پیدا نکرده بیکدیگر چنین می‌گویند: «به سعدی و حافظ فحش داده!..». بیپایی کیشهای پراکنده را که می‌نویسیم و بارها می‌گوییم ملایان یا دیگران اگر توانند پاسخ دهند، در اینجا نیز جملۀ دیگری نیافته می‌گویند: «بمذهب توهین کرده!..». ... می‌گوییم: ما بکسی دشنام نداده‌ایم و خود از دشنام بسیار دوریم. همچنین ما نخواسته‌ایم از جایگاه کسی بکاهیم و خود با هیچ‌کسی دشمنی نداشته‌ایم و نمی‌داریم. … اینکه واژه‌های «نادان» و «نافهم» و «گمراه» و مانند اینها را بکار برده‌ایم، معنی راست آنها را خواسته‌ایم، نه آنکه دشنام داده باشیم.» ** ''(یادداشت آغاز کتاب صوفیگری)1322'' *«کسی چه می‌داند که در ایران اگر از هزار سال پیش دستگاه شعر با این ترتیب گسترده نبود امروز ایران در آسیا جایگاه ایتالیا را داشت در اروپا و امروز درفش ایران بر روی سراسر آسیا سایه می‌گسترد! مگر انکار می‌کنید که حوادث جهان معلول یکدیگر است و یک مردمی که بپستی می‌افتد و بدبختی گریبان ایشان را می‌گیرد علت آن همانا بیهوده‌کاریها و بیخردیهاست که درمیان خود ایشان پدید می‌آید؟» ** ''(پیمان سال دوم، ص 569) 1314'' *«شما [ملایان] جز پایداری دستگاه خود را نمی‌خواهید و اسلام را بهانه ساخته‌اید. شما اسلام به آن دستگاه مفتخواری خود می‌گویید.» ** ''(پرسش و پاسخ، ص 10) 1324'' *«ما را با بهائیان یا با دستۀ دیگری دشمنی نیست و هرگز نمی‌خواهیم بناسزا دلی را بشکنیم و بیازاریم. ما هرچه می‌کنیم بنام دلسوزی بجهانیان است. ما می‌گوییم: همۀ جهانیان باید بیک دین آیند. دین در نزد ما شناختن معنی درست جهان و زندگانی و زیستن از روی آیین بخردانه است، و این نچیزیست که گوناگون باشد. راستیها در همه جا یکیست. این یکی از خواستهای بزرگ ماست و برای رسیدن باین خواست ناگزیریم با همۀ کیشهای گوناگون و دیگر گمراهیها نبرد کنیم و به هر کدام ایرادهایی که می‌داریم بنویسیم تا به خردها تکانی دهیم و به نتیجه‌ای که خواستاریم برسیم. آن ایرادها که بصوفیگری یا به بهائیگری یا به خراباتیگری یا بمادیگری یا بفلسفۀ یونان یا بکیشهای پراکنده می‌گیریم از این راهست نه از روی دشمنی یا بدخواهی. ما این ایرادها را می‌گیریم و پیروان آنها یا باید پاسخی بادلیل بایراد بدهند و یا بنام راستی‌پژوهی بما پیوندند. از آقایان بهایی نیز همین را چشم می‌داریم.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ214)1321'' *«ما در تاریخ، یک تودۀ سیصدوپنجاه ملیونی را توانیم یافت که بزیرِ دست یک تودۀ سی و چند میلیون افتاده. چنین کاری چرا رو داده و چگونه رو داده؟!. اگر نیک اندیشیم انگیزه و سرچشمۀ آن را جز برتری اندیشه‌ها و باورها نتوانیم یافت. آن تودۀ زبردست جز درپی پیشرفت خود نیستند و باورهای بیهوده را کم می‌دارند و معنی همدستی و سود آن را می‌شناسند ولی این تودۀ زیردست به پیشرفت زندگی خود جز پروای کمی نمی‌نمایند و با باورهای بیهوده از پرستش گاو و مار و از جوکی‌بازی و نمایشهای محرم و کینه‌های کهن بومی و مانند اینها سرگرمند، و معنی همدستی و سود آن اگرهم بگوشهاشان رسیده بدلهاشان اثر نکرده. از اندیشه‌های پست نتیجه همین باشد که بوده.» ** ''(ما چه می‌خواهیم؟، بخش یکم، تکۀ ششم، پیمان سال ششم، ص206، تیر 1319)'' *«امروز هر توده‌ای نیاز دارد که مردان و زنان آن را بغیرت و کوشش وادارند و بایستادگی در برابر سختیهای زندگانی دلیر گردانند، نه اینکه با خواندن شعرهای قلندرانۀ غیرتکشِ زمان مغول بسستی و تنبلیش بیفزایند و بازماندۀ حس و غیرتش را نیز از دستش بگیرند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 200)1321'' *«... آن کسان[«بزرگان ادب فارسی»] چه کرده‌اند که بزرگ شده‌اند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ می‌شود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟ !.. از اینگونه پرسشها می‌کنیم درمانده می‌گوید: اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را می‌نمایند؟! می‌گویم: شرقشناسان می‌خواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«بسیاری از مردم ماهیت گفته‌های ما را درنیافته‌اند برخی از ایشان خود نمی‌خوانند و از زبانها چیزهایی می‌شنوند. برخی دیگر راهی را رفته‌اند که مخالف گفته‌های ماست (مثلاً فلسفه خوانده‌اند یا در ادبیات کار کرده‌اند) و آن پرده‌ای در برابر چشمهای آنان می‌گردد و از درک حقایق مانع می‌شود.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 108)1321'' *«یکی از بزرگترین گرفتاریهای ایرانیهاست که از بس خودخواه و خودنمایند آلودگیهای خود را که علت این بدبختی و درماندگی ایشان شده بگردن نمی‌گیرند و نقص بخود گمان نمی‌برند، و چنین وامی‌نمایند که این بدبختی و درماندگی نتیجۀ حوادث جهان و معلول تصادفاتست و اینست رهایی خود را نیز جز در نتیجۀ حوادث و تصادفات نمی‌شمارند و همیشه چشم براه این پیشامد و آن حادثه می‌دوزند. این بایرانیان بسیار سخت است که بآلودگیهای خود پی برند و ریاضت بخود داده بچارۀ آنها پردازند بلکه بسیار دوست می‌دارند که همیشه گناه را بگردن دیگران بیندازند. از اینرو ما که همیشه می‌نویسیم علت این بدبختیها آلودگیهای خودتانست، می‌نویسیم اگر دشمن هم بشما دست یافته از راه آن آلودگیها دست یافته، می‌نویسیم باید آن آلودگیها را از خود دور گردانید این نوشته‌های ما بایشان خوش نمی‌افتد و بسیاری از آنان چون پرچم را می‌خوانند رو ترش می‌کنند. ولی فلان روزنامۀ شیاد که هایهوی راه می‌اندازد: «جان من فدای ایران باد» «ایران جاویدانست» «ایران لایزالست» … از این جمله‌های پوچ که هیچ معنایی ندارد خوشدل می‌شوند و آن را از دست هم می‌ربایند. کوتاهسخن، بآلودگیها خود گردن گزاردن نمی‌توانند. در کشوری که شمرده‌ایم چهارده کیش مختلف هست، چندین مسلک سیاسی رواج یافته، ده تن با یکدیگر هم‌اندیش نمی‌باشند، یک بخش بزرگی از مردم آن، عشایر تاراجگرند که هنوز باصول قرون وسطا زندگی می‌کنند، در چنین کشوری که این یک شمه‌ای از آلودگیهای آن می‌باشد هیچ نقص نمی‌پندارند و بتکانی نیاز نمی‌بینند و ما به هر چیزی که دست می‌زنیم در برابر ما به هیاهو می‌پردازند. بلکه بسیاری از مردم همین گرفتاریها را سرمایه‌ای برای خود می‌پندارند؛ مثلاً عشایر تاراجگر را «مردان رشید» نامیده ذخیره‌ای برای روز مبادا [مقصود: بهنگام جنگ] می‌شمارند. این کیشهای گوناگون را که سراپا آلودگی است و سراپا بیدینی است دین نامیده برواجش می‌کوشند، یاوه‌بافیهای پست زمان مغول را ادبیات نامیده بخود می‌بالند. جوانان درسهایی را که در دبیرستانها و دانشکده‌ها خوانده‌اند و بخش بزرگی از آنها جز مایۀ فرسودگی مغز نیست سرمایۀ زندگانی می‌شناسند. بهر حال چون نقصی در خود نمی‌شناسند اینست گناه را بگردن حوادث می‌اندازند و برای رهایی نیز چشم براه حوادث می‌نشینند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 179)1321'' *«مایۀ بدبختی ایرانیان اندیشه‌های پراکنده‌ایست که در مغزها جا دارد. این اندیشه‌های پریشان و گمراهست که اراده‌ها را سست و خردها را بیکاره می‌گرداند و مردم را بدینسان درمانده و بدبخت می‌سازد. سپس دلیل آورده گفته‌ایم: سرچشمۀ کارهای آدمی مغز اوست. مغز است که بدیگر عضوها فرمان می‌دهد و آنها را بکار می‌اندازد. از آنسوی مغز تابع اندیشه‌هاییست که در آن جا می‌گیرد. این اندیشه‌هاست که مغز را اداره می‌کند. پس از این مقدمه گفته‌ایم باعث اینکه ایرانیها بدینسان سست‌اراده و بیچاره‌اند سخنان پراکندۀ ضد هم می‌باشد و مثل آورده گفته‌ایم: در این توده از یکسو سروده می‌شود: «بجز از کشته ندروی» و از یکسو گفته می‌شود: «که بر من و تو در اختیار نگشاده» یا گفته می‌شود: «گر زمین را به آسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی». امروز از یکسو ما می‌خواهیم مردم را بکوشش واداریم و از یکسو کتابها پر است از تعلیمات جبریگری. از یکسو ما می‌گوییم: باید کوشید و کشور خود را نگه داشت و از یکسو کتابها پر است از اینکه با کوشش بجایی نتوان رسید: «بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست». از یکسو ما می‌گوییم: باید در اندیشۀ نگهداری خاندانهای خود باشیم و باید خطرهای احتمالی آینده را بدیده گرفته درپی وسایل دفاع باشیم از سوی دیگر گوشها پراست با این شعر و مانند آن: «اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبّرد رگی تا نخواهد خدای». می‌گوییم: آیا باور کردنیست که این همه سخنان که بنام جبریگری و اختیار نداری گفته شده بی‌اثر بماند؟!.. آیا باور کردنیست که سخنانی که ما بنام میهن‌پرستی و کوشش می‌نویسیم اثر خود را بکند ولی اینها نکند؟ !..» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 124)1321'' *«ما می‌گوییم: بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را بجبریگری و خراباتیگری دعوت کرده‌اند و شعرها و گفته‌های آنها را می‌آوریم: «می خور که ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای»، «تریدو اریدو مایکون الا ماارید». می‌گوییم: جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت. این سخنیست که ما می‌گوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را می‌خواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمی‌پذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه می‌فهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمی باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همۀ آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده، این همان درماندگی خرد و فهم است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«ما می‌خواهیم ایرانیان حقایق زندگانی را دریافته در پیرامون آن یگانگی[=اتحاد] نمایند و در راه نشر آن حقایقست که بشاعران برخورده بدآموزیهای آنان را سنگ راه خود یافته خورد می‌کنیم. ما می‌گوییم: «هر مردمی باید بآبادی کشور خود و نگهداری آن بکوشند». این یکی از حقایقست که می‌خواهیم در دلها جا دهیم ولی شاعران همگی ضد این را گفته‌اند. همگی آنها مردم را بجبریگری و بی‌پروایی و مستی شبانه‌روزی خوانده‌اند اینست ما ناگزیر می‌شویم آنها را براندازیم. همچنین بیکایک کیشها از بهائیگری و باطنیگری و صوفیگری و آن دیگرها که مایۀ پراکندگی و گمراهی است پرداخته ایرادهای خود را می‌نویسیم. راه یگانگی اینست؛ زیرا آنچه مردمی را بیک راه تواند آورد حقایقست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 251)1321'' *«بدبختی همین است که یک توده‌ای بجای همه چیز دست بدامن غوغا و هایهوی و ناله و گله بزنند و چنین دانند که از این راه بجایی خواهند رسید. هان ای ایرانیان، راه را گم کرده‌اید و هان ای بیچارگان سررشته را از دست داده‌اید. ... بدانید ای ایرانیان: این درد و گرفتاری که شما در آنید بیدرمان و چاره نمی‌باشد ولی باید نخست راه آن دانسته شود و دوم یک دسته از مردان نیک دست بهم دهند و بنام غیرت و مردانگی کوشش و جانفشانی دریغ نگویند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 212) 1321'' *«این رفتار دانشمندانه نیست. سخنی را همانکه شنیده‌اید به پاسخ برخاسته‌اید. این رفتار ملایانست که همانکه سخنی شنیدند و با دانسته‌های خودشان ناسازگار یافتند، نافهمیده و نااندیشیده به پاسخ می‌پردازند. این سخنان ما تازه است. شما بایستی آنها را بیندیشید و بسنجید، پس از زمانی به پاسخی برخیزید. این سخنان بآن آسانی که می‌پندارید نیست و بیگمان تکانی از راه اینها در روانشناسی پدید خواهد آمد.» ** ''(«در پیرامون روان»،‌ نشست چهارم) 1324'' *«از مردم پراکنده‌اندیشه و سست‌باور نیرویی پدید نیاید، این مردم پریشانِ ایران که ده تن دارای یک اندیشه نیستند نیرویی ندارند تا کسی آن را بدست آورد. ... نیرو از یکی شدن باورها و خواستها پدید آید.» ** ''(پرچم نیمه‌‌ماهه ص326)1322'' *«امروز مسلمانان مغزهاشان آکنده از هر گونه گمراهیست. گذشته از آنکه گنبدپرستی و مرده‌پرستی که رنگهای دیگر بت‌پرستی می‌باشد درمیان مسلمانان رواج بی‌اندازه می‌دارد، گمراهیهای رنگارنگ دیگر نیز ـ از پندارهای پوچ صوفیان، و بافندگیهای فلسفۀ یونان، و بدآموزیهای باطنیان، و یاوه‌سراییهای خراباتیان و مانند اینها ـ درمیانست. پس از همه در سالهای آخر بدآموزیهای گوناگون اروپایی نیز رواج یافته و بروی آن نادانیها آمده است. امروز مسلمانان از آمیغهای[حقیقت] زندگانی بسیار کم بهره می‌دارند. مردم عامی بماند، آن ملایان بزرگ جامع ازهر و مجتهدان نجف در نادانیهای بسیار تاریکی فرورفته‌اند.» ** ''(در پیرامون اسلام،‌ ص 2)1322'' *«شما [ملایان] جز پایداری دستگاه خود را نمی‌خواهید و اسلام را بهانه ساخته‌اید. شما اسلام به آن دستگاه مفتخواری خود می‌گویید.» ** ''(پرسش و پاسخ ص 10)1324'' *«یک نکته‌ای که باید فراموش نکرد آنست که علت رواج تند شعرهای خیام و حافظ در میان جوانان همینست که بسیاری از آنان بدآموزیهای این دو شاعر را با دلخواه و هوس خود سازگار می‌یابند. این بسیار لذت دارد که به یک جوان عیاشی بگویند اندیشۀ گذشته و آینده همه را رها کن و زحمتی بخود راه نده و پروای کشور و توده نکن و دم را غنیمت دانسته خوش باش. بگفتۀ عامیان هم تجارت است و هم زیارت، هم زمینۀ خوشگذرانی و بیغیرتی را تهیه می‌کند و هم نامش فلسفه است و می‌توان در مجالس نشست و با پیشانی باز گفتگو از آن کرد.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ212)1321'' *«یکی از لغزشها در ایرانیان آنست که می‌پندارند در جهان حقایقی نیست و هر کس از روی گمان یا پندار یک چیزهایی می‌فهمد و آن نظریست که او دارد. مثلاً ما این سخنانی را که دربارۀ درماندگی ایرانیان و علت آن را می‌نویسیم کسانی خوانده چنین می‌گویند: «این هم یک نظریست». ... همین خود نشان نافهمی و بیچارگی ایرانیان است. چنین می‌پندارند در جهان حقایقی نیست. ولی باید بدانند جهان پر از حقایق می‌باشد. هر موضوعی را که شما بگیرید یک حقیقتی دارد که باید جست و بدست آورد و پیروی از آن کرد.» ** ''(پرچم روزانه ش 86) 1321'' *«آدمیان همگی از یک ریشه‌اند. این تیره‌ها که درمیانند همگی یکسانند، و یکی را بدیگری برتری نیست. برتری یک مرد و یا یک توده جز از راهِ درستی روان و خِرَد، و پاکی دین و زندگی نتواند بود. تیره‌هایی که در دانش و هنر پیش افتاده‌اند، این یک فیروزی بزرگیست که بهرۀ آنان گردیده، لیکن باید بدیگران یاوری کنند، و از دانش و هنر خود بآنان سود رسانند، و در پیشرفت، آنان را نیز همراه گردانند. این رفتار را بنام آدمیگری کنند، به پیروی از خِرَد کنند، بَهرِ آسایشِ خودشان و دیگران کنند. بسیار نادانیست که با دانش و هنر، دیگران را زیردست گردانند. بسیار نادانیست که با نیرنگ و فریب، تیره‌هایی را از پیشرفت بازدارند. این یک بدنامی بزرگی بآنان خواهد بود.» ** ''(ورجاوندبنیاد بخش یکم، بند 11 )1322'' *«نیکی تنها با گفتن نیست و باید درپی کردار بودن، این کارِ شما که تنها بگفتگو کردن از نیک و بد و دلتنگی نمودن از بدیهای توده بس می‌کنید نه تنها بیهوده است و هیچ سودی را درپی نمی‌دارد، زیانهایی نیز از آن پدید می‌آید. این خود دور از آزادگیست که کسانی همه از درد نالند و درپی درمان نباشند. چنین کاری جز نمونۀ پستنهادی نتواند بود. گذشته از این همیشه درد را گفتن آن را آسان گرداند و در اندیشه‌ها از بزرگیش کاهد و کم‌کم به بیرگی و زبونی کشد. یک درد را باید درمان کردن و اگر نشدنیست باید زمان چاره را بیوسیدن.[انتظار کشیدن]» ** ''(پیمان سال ششم، شمارۀ یکم، ص 34)1319'' *«مادیگری با آنکه در ایران رواج فراوان یافته هنوز کمتر کسی معنی آن را می‌داند و از چگونگی آن آگاه می‌باشد. مادیگری بزرگترین گمراهی‌ایست که تاکنون در جهان رخ داده و این گمراهی‌ایست که همراه دانشها و اختراعهای اروپایی به هر کجا می‌رسد در اندک زمانی انبوه مردم را بیدین و بی‌همه‌چیز می‌گرداند و تغییر در زندگانی آنجا پدید می‌آورد، و باین گمراهی تاکنون پاسخی داده نشده بود و برای نخستین بار پیمان به پاسخگوییهایی پرداخت و به هر حال پایۀ آن را برانداخت. آری این باور نکردنیست که یک گمراهی‌ای که در سراسر جهان رواج یافته و با بودن صدهزاران کشیش و ملا و حاخام و دیگران، کسی تاکنون پاسخی بآن نتوانسته، ولی یک مهنامه‌ای از تهران که هنوز صد یک مردم از انتشار آن آگاه نیستند پاسخهای دانشمندانۀ استواری بآن داده است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 240)1321'' *«آیا این بدخواهی با کشور و توده نیست که کسانی چنین اندیشه‌های کجی[خراباتیگری] را ترویج نمایند؟!. آیا از اینها جز زیان چه نتیجه‌ای در دست تواند بود؟!.. امروز در این جهان که توده‌ها در راه زندگانی با همدیگر سختترین نبردها را می‌کنند آیا خیانتکاری نیست که شما چنین بدآموزیهایی را که همه‌اش سخن از مستی و سستی می‌راند در دلها جا دهید؟!.. آیا این دشمنی با توده و کشور شمرده نمی‌شود؟!.. آیا این داستان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟!.. این هیاهو دربارۀ خیام از کجا برخاسته؟!. من نمی‌خواهم پرده‌دری کنم همین اندازه می‌نویسم: کسانی در این راه دانسته و فهمیده گام برمی‌دارند. و آنان خواستشان سسـت گردانیدن این تودۀ بیچاره است و این داستان و مانندهایش را وسیلۀ نیکی برای کار خود می‌شناسند، دیگران نیز نافهمیده و نادانسته پیروی از ایشان می‌کنند. اینها همه دامست همه دانه است. اگر بخواهند کسی را فریب دهند و سوارش گردند آشکاره نگویند که می‌خواهیم تو را فریب دهیم یا می‌خواهیم بگردنت سوار گردیم، با سخنانی سرگرمش دارند و قصد خود را بکار بندند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 147)1321'' *«چون بارها دیده شده، کسانی که کتابهای ما را می‌خوانند چون با سخنانی ناشنیده روبرو می‌گردند، در بارِ یکم دل‌آزرده می‌شوند و به آسانی آنها را نمی‌توانند پذیرفت، و از آنجا که هر گفته‌ای دلیل استواری همراه می‌دارد ناپذیرفتن نیز نمی‌توانند، و اینست دودل می‌مانند. این کسان باید به یک بار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بیگمان آنچه را که در بار یکم پذیرفتن نتوانسته‌اند، در بار‌ِ دوم و سوم خواهند توانست. به هر حال ما هیچ سخنی را بیدلیل نگفته‌ایم و این نمی‌خواهیم که کسی نافهمیده و باور نکرده سخنی را از ما بپذیرد. ما چنانکه خواهش کرده‌ایم دوست می‌داریم هر خواننده‌ای راستی را داور باشد. هیچ سخنی را از ما بی‌دلیل نپذیرد و از هیچ سخنی که بادلیلست چشم نپوشد.» ** ''(پیشگفتار کتاب داوری)1323'' *«از هزار سال باز در ایران و کشورهای اسلامی پیاپی بدآموزیها پدید آمده: شیعیگری، باطنیگری، جبریگری، صوفیگری، فلسفۀ یونان، خراباتیگری، علی‌اللهیگری، شیخیگری، بهاییگری، و اینها که هر یک گمراهی دیگری می‌بوده کم‌کم بهم درآمیخته و یک رشته پندارهای درهم گیج کننده‌ای پیدا شده، و همۀ آنها بکتابها درآمده و از آنها بمغزها راه یافته، و همانست که مایۀ درماندگی توده‌های بدبخت شرقی گردیده. اکنون که اندیشه‌های اروپایی بشرق رسیده، اینها نیز نیک و بد درهم است، و آنگاه با پندارهای گیج کنندۀ کهن شرقی بهم می‌آمیزد و هرچه بدتر می‌گردد. باز می‌گویم: سرچشمۀ بدبختی شرقیان اینهاست که باید از میان رود. امروز جوانان که سر می‌افرازند گرفتار اینها می‌شوند و بیشتر ایشان بیکبار تباه می‌گردند. اینست چنانکه ما از یکسو آمیغهای زندگی را می‌پراکنیم همچنان باید باین کتابها پرداخته بنابودی آنها کوشیم.» ** ''(دفتر یکم دی‌ماه 1322 ص 8)1322'' *«بسیاری از مردم چشم به پیشامدهای جهان دوخته‌اند، و شما هر گله‌ای که از آلودگی خویها و از پراکندگی اندیشه‌ها بکنید پاسخ داده گویند: «انشاءالله خوب می‌شود، صبر کن فلان کار بشود». این از بدترین نادانیهاست. گذشت زمان هیچگاه نیکی نیاورد و درخت آرزو بار ندارد. چنانکه در زندگانی خودی اگر کسی نکوشد و درپی نان و آب و رخت نباشد گرسنه و لخت ماند و از گذشت زمان دری بروی او باز نشود، در زندگانی توده‌ای نیز تا مردمی خودشان نکوشند و نیرومند نباشند هیچگاه از امید و آرزو چیزی بدستشان نیاید و از گذشت زمان گشایش برای آنان رخ ندهد و چون ناتوان و زبون باشند پیشامدها همه بزیان ایشان بسر آید.» ** ''(پیمان سال ششم، شمارۀ سوم ص 154)1319'' *«یک نادانی زشتی این نادانی زشتی است که کسانی بنام دین با دانشها دشمنی می‌نمایند. اینان کسانیند که معنی دین را نمی‌دانند و نتیجه‌ای که از آن باید خواست نمی‌شناسند. شما از آنان بپرسید: «دین را به چه معنی می‌شناسید؟!.. چه نتیجه‌ای از آن چشم می‌دارید؟!.. دین مگر برای گمراه گردانیدن مردمانست که بنام آن با راستیها دشمنی می‌نمایند؟!..»، خواهید دید یک پاسخی نمی‌دارند، و راستی آنست که یک رشته پندارهایی را گرفته‌اند و بروی آنها پا می‌فشارند، و خود نیز نمی‌دانند که چه می‌کنند و چه می‌خواهند. دین و دانش هر دو باید یک خواست را دنبال کنند و هیچگاه باهم ناسازگار نباشند.» ** ''(پیمان سال هفتم، شمارۀ دوم ص 73)1320'' *«تا سی و چند سال پیش از این، بازرگانان ایران، از برگزیده‌ترین تیره‌های ایران شمرده می‌شدند. زیرا با پیشانی باز پول بدست می‌آوردند و با پیشانی باز بکار می‌بردند، به کمچیزان و درماندگان دستگیریها می‌نمودند، بکارهای تاریخی نیکی از ساختن پل و درآوردن چشمه و مانند اینها می‌پرداختند. در جنبش مشروطه نیز اینان مردانگی بسیار نمودند و رادمردانه پولهای فراوان در راه جنبش بیرون ریختند. مشروطه بیش از همه با پول بازرگانان پیش رفته. لیکن جای افسوست که امروز بازرگانان از نیکان شمرده نمی‌شوند، و در این سالهای آخر در نتیجۀ آزمندی و پولدوستی که از خود نموده‌اند در میان توده سخت بدنام شده‌اند. راستی را بیشتر آنان جز دربند پول نیستند و در این باره پروا از کسی و چیزی نمی‌دارند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ224)1321'' *«ما می‌گوییم: بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را بجبریگری و خراباتیگری دعوت کرده‌اند و شعرها و گفته‌های آنها را می‌آوریم: «می خور که ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای»، «تریدو اریدو مایکون الا ماارید». می‌گوییم: جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت. این سخنیست که ما می‌گوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را می‌خواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمی‌پذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه می‌فهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمی باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همۀ آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده، این همان درماندگی خرد و فهم است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«بزرگی آنست که کسی یک کار سودمند و بزرگی را برای توده انجام دهد. مثلاً اگر دشمنان بکشور رو آورده‌اند یک کسی از جان بگذرد و جلو بیفتد و مردم را بتکان آورد و بجلو دشمن شتابد و آنها را برگرداند، یا اگر خشکسالی و کمیابی روی داده و فقرا دچار گرسنگی گردیده‌اند یک کسی خود از داراییش بگذرد و دیگران را نیز بپول دادن وادارد و بینوایان را از مرگ و نابودی نجات دهد، و یا اگر گمراهی و نادانی بتوده چیره گردیده، کسی به نبرد و کوشش برخیزد و رنج و آسیب بخود هموار گرداند و توده را از گمراهی و نادانی، برهایی رساند. با این کارها و مانند اینهاست که کسی بزرگ تواند بود. آن کسان چه کرده‌اند که بزرگ شده‌اند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ می‌شود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟!.. از اینگونه پرسشها می‌کنیم درمانده می‌گوید: اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را می‌نمایند؟! می‌گویم:‌ شرقشناسان می‌خواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«هر کسی نخست باید به خود پردازد کسانی چون گفته‌های ما را می‌شنوند با یک زبان خرده‌گیری چنین می‌پرسند: «اینها چگونه پیش خواهد رفت؟!». می‌گویم: آنگونه که دیگر آمیغها پیش رفته. از نخست برای پیشرفتِ اینگونه جنبشها یک راه بیشتر نبوده. بخردان و پاکدرونان پذیرند، و مردانه به یاری و پشتیبانی برخیزند، و دست به هم داده نابخردان و ناپاکان را که ایستادگی می‌نمایند نابود گردانند. از نخست راه این بوده و کنون همین خواهد بود. آنگاه شما را چه کار با این پرسشست؟!.. هر کس نخست باید به خود پردازد، نخست باید در اندیشۀ خود باشد. سخنانیست سراپا راست و سراپا به سود جهان، شما اگر روان درست و خرد آزاد می‌دارید باید تشنه‌وار پذیرید و در راهش بکوشید، نه آنکه به پرسشهای نابجا برخیزید. این یکی از نادانیهای ایرانیانست که هر کسی نیکی را از دیگران می‌خواهد. هر کسی خود پاک و نیکست و آن دیگرانند که بدند و باید نیک گردند.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه شمارۀ چهارم)1322'' *«ایرانیان باید بدانند که خدا در این جهان مردمان را در کارهای خودشان مختار گردانیده و اینست هر مردمی اگر معنی زندگانی را دانست و دست بهم داد و بکار پرداخت با سرفرازی می‌زید، و اگر پی هوسها و نادانیها را گرفت و براههای بیخردانه گرایید ناگزیر دچار سختیها می‌شود و گزندها می‌بیند و خدا نیز رحمی بآنان نخواهد کرد. اینکه ملایان و روضه‌خوانان می‌گویند: کارها دست خداست، بیایید بخدا التماس کنیم، یک سخن بیخردانه‌ایست. خدا اختیار را بشما سپرده و از التماس هم کمترین نتیجه نخواهد بود. اینها را بفهمید تا تکلیف خود را بدانید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 239)1321'' *«بارها گفته‌ایم: این پراکندگی اندیشه‌ها که شما گرفتارش هستید چاره‌ای جز این ندارد که حقایقی بیرون آید و این پندارهای پراکنده از میان رود و شما اگر رستگاری می‌خواهید باید از پذیرفتن حقایق سر باز نزنید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 192)1321'' *«آن مردمی که خود را در پذیرفتن و نپذیرفتن دلیل آزاد شمارند و در برابر حقایق بهیاهوی پردازند سرنوشتشان همین باشد که در میان بیست‌ملیون، ده تن با یک اندیشه و باور پیدا نشود و در سختترین روزی نیز همدستی نتوانند، و اینست همیشه در برابر حوادث شکست خورند و لگدمال دیگران گردند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 192)1321'' *«گروهی[صوفیان] تا چه ‌اندازه نافهم باشند که این ندانند بیکاری سامان زندگی را بهم می‌زند. ندانند خدا شمارۀ زنان و مردان را یکسان گردانیده و یک مردی چون زن نمی‌گیرد باعث سیاه‌روزی یک زنی شده است، ندانند که نان از دست دیگران خوردن نشان پستی و زبونیست و آبرو را می‌برد و شرم و آزرم را از میان می‌برد، ندانند که پای کوفتن و رقصیدن جز با هوس خود راه رفتن نیست و آن را «عبادت» یا «ریاضت» نام نتوان نهاد.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 198)1321'' *«درخور صد شگفتست که پس از آنکه مشروطه در ایران روان گردید بایستی وزارت فرهنگ یکی از بایاهای خود این را داند که دلهای نوآموزان را از بدآموزیهای کهن قرنهای تاریک گذشته پاک گرداند و بجای آنها، معنی مشروطه و زندگانی مشروطه‌ای (دمکراسی) و میهن‌پرستی و اینگونه چیزها را بگزارد. لیکن وزارت فرهنگ درست وارونۀ این را گرفته و بایای خود دانسته که بدآموزیهای کهن را ـ با یک رویۀ رسمی ـ در دلهای جوانان جا دهد و مغزهای آنان را آلوده‌تر از مغزهای پدران درس‌ناخوانده‌شان گرداند. سرمایۀ وزارت فرهنگ ایران چیست؟.. شعرهای سعدی و حافظ و خیام و مولوی، و بافندگیهای صوفیان، و تنیده‌های افلاطون و ارسطو و دیگران و مانندهای اینها. کتابهای درسی از اینها سرچشمه می‌گیرد. اندکی هم از دانشهای اروپایی را یاد می‌دهند. دربارۀ دلمردگی و بیغیرتی بسیاری از مردم نیز داستان روشنست. این بدآموزیهای زهرآلود که چند رشته بهم آمیخته، چنانکه مغزها را بیکاره تواند گردانید، غیرتها و سَهِشها[=احساسات]را نیز تواند کشت. از مردمی با این مغزهای آکنده چشم غیرت و مردانگی داشتن از دیدۀ کور بینایی خواستنست. بسخن دامنه نمی‌دهم: ما ریشۀ بدبختیهای این توده را بدست آوردیم و یک چیستان تاریخی را بازنمودیم. سرچشمۀ بدبختی این کیشها، این کتابهاست، این درسهاست، این روزنامه‌هاست، این دستگاه فرهنگ نام است.» ** ''(«دادگاه» ص 12)1323'' *«ما نیک می‌دانستیم که این کیشها و دستگاههای بدآموزی چیزهای ساده‌ای نیست. صدهزاران کسان از آنها نان می‌خورند. هزاران کسان بدستاویز آنها بمردم فرمان می‌رانند. نیک می‌دانستیم که ایشان تا توانند ایستادگی خواهند نمود و صد نیرنگ بکار خواهند زد و صد رنگ پیش خواهند آورد. نیک می‌دانستیم که خود را بدامن سیاست خواهند انداخت و از بدخواهان این کشور یاوری و پشتیبانی خواهند طلبید. همۀ اینها را نیک می‌دانستیم و همۀ دشواریها را از پیش می‌شناختیم. دانسته و شناخته بکوشش و فداکاری آماده گردیدیم.» ** ''(دادگاه،‌ ص 14)1323'' *«در ایران همۀ نارواییها و بیراهیها از اینجا برخاسته که کسانی ادبیات را چیز جداگانه پنداشته‌اند و از اینجا به دو خطای بسیار بزرگی دچار گردیده‌اند زیرا از آنجا که شعر و ادبیات را کاری پنداشته‌اند پی کار دیگری نرفته خواسته‌اند از این راه روزی بخورند با آنکه توده به آن کار نیازی نداشته و ارجی نمی‌گزارده. از اینجا آنان ناگزیر شده‌اند که خود را به دربارها ببندند یا بستگی این توانگر و آن توانگر را بپذیرند. از اینجا هم ناگزیر شده‌اند که راه چاپلوسی را پیش گیرند و روی مردمی و آزادگی را سیاه سازند. از آنسوی چون شعر را کاری می‌پنداشته‌اند دیگر پایبند نیاز و دربایست نشده و هر روز و هر زمان به شعرسرایی برخاسته‌اند. بهار آمده شعر سروده. پاییز آمده شعر سروده. در عید شعر سروده. در سوگواری شعر سروده. یکی مرده شعر سروده. یکی زاییده شده شعر سروده. یک روز جیبش پر از پول بوده شعر سروده و جهان را به غلامی خود نپسندیده. روز دیگر جیبش تهی بوده شعر سروده و صد گِله از روزگار نموده. از همین جا کار بیهوده‌گویی بالا گرفته و معنای درست ادبیات و شعر از میان برخاسته است.» ** ''(سخنرانی کسروی در انجمن ادبی ص 5)1314'' *«آقای هژیر [وزیر کشور در آن زمان و سپس نخست‌وزیر] من در کجا و در کدام نوشتۀ خود دعوای پیغمبری کرده‌‌ام؟!. پیغمبری در اندیشۀ مردم آنست که فرشته از آسمان بنزد کسی بیاید و از سوی خدا پیامی آورد و آن کس با خدا پیوستگی پیدا کند و اگر خواست بآسمانها رود و اگر خواست مرده زنده گرداند، با جانوران سخن گوید ـ پیغمبری در پیش مردم باین معنیست. من در کجا گفته‌ام فرشته بنزد من می‌آید؟!. کجا گفته‌ام مرا با خدا پیوستگی هست؟!. شما این دروغ را از کجا آورده‌اید؟!. نمی‌دانم چرا زشتی این دروغ را نفهمیده‌اید؟!. گویا می‌پندارید که ما خواست شما را درنیافته‌ایم. آری آقای هژیر، شما و همدستانتان می‌خواستید این جنبش بسیار بزرگ ما را یک کوشش کوچک «مذهبی» نشان دهید و بهمین دستاویز ما را خفه گردانید. این سخن شما نیز از آن راه بوده. آقای هژیر، من هرچه گفته‌ام آشکار گفته‌ام، کتابها نوشته در سراسر جهان پراکنده‌ام. آنگاه من همه‌اش بکار کوشیده‌ام، بدعوی برنخاسته‌ام. من هیچگاه مرد دعوی نبوده‌ام.» ** ''(دادگاه ص 35)1323'' *«آری ما گروهی می‌باشیم. ولی «مذهب» بنیاد نمی‌گزاریم. ما خواست خودمان را بارها آشکار گردانیده‌ایم. ما می‌خواهیم این کشور را از بدبختی برهانیم و چون راه کار را شناخته‌ایم بفیروزی خود امیدمندیم. ما می‌خواهیم گمراهیها و بدآموزیهای زهرآلود را که از سعدی و حافظ و مولوی و دیگران بیادگار مانده و شماها[«کمپانی خیانت»] در راه افزودن برواج آنها صد پافشاری نشان داده‌اید از ریشه براندازیم، و بجای آنها کتابهایی را که بجوانان درس غیرت و گردنفرازی و میهن‌پرستی دهد روان گردانیم. ما می‌خواهیم این فرهنگ مغزفرسا که بدخواهان این کشور بنیاد گزارده‌اند از میان برداشته بجای آن فرهنگ را بمعنی راستش بنیاد گزاریم.» ** ''(دادگاه ص 36)1323'' *«یک توده‌ای که سی‌وشش سال است مشروطه گرفته ولی هنوز از هزار تن یکی معنی آن را نمی‌داند، یک توده‌ای که درمیان پانزده‌ملیون مردمش چهارده کیش هست که هر کدام سیاست جدایی و آرمان جدایی دارد یک توده‌ای که در آن ارمنی و آسوری و جهود و زردشتی و عرب و کرد و ترک و لر و بختیاری جدا از هم می‌زیند و در قرنهای متمادی هنوز درهم نیامیخته‌اند، یک توده‌ای که سرمایۀ علمی او بدآموزیهای بسیار بیخردانۀ خراباتیان و صوفیان و باطنیان زمان مغول می‌باشد، یک توده‌ای که مردان چهل ساله و پنجاه ساله‌اش سود از زیان و نیک از بد باز نمی‌شناسند ـ چنین توده‌ای چگونه تواند با دیگران همسری نماید و در میدان نبرد مقهور دیگران نگردد؟!..» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 162)1321'' *«بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیش‌بینی کرده بجلوگیری پردازید. نکرده‌اید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید، باز بهانه‌ آورید، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا میداند که سرگذشت این توده چه خواهد بود. بدانید ای ایرانیان، آسمان برای شما نخواهد گریست، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.» ** ''(امروز چاره چیست؟،‌ ص 51)1324'' *«بدبختی همین است که یک توده‌ای بجای همه چیز دست بدامن غوغا و هایهوی و ناله و گله بزنند و چنین دانند که از این راه بجایی خواهند رسید. هان ای ایرانیان، راه را گم کرده‌اید و هان ای بیچارگان سررشته را از دست داده‌اید. ... بدانید ای ایرانیان: این درد و گرفتاری که شما درآنید بیدرمان و چاره نمی‌باشد ولی باید نخست راه آن دانسته شود و دوم یک دسته از مردان نیک دست بهم دهند و بنام غیرت و مردانگی کوشش و جانفشانی دریغ نگویند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 212)1321'' *«کسانی تا آن اندازه سست و کم‌دلند که نمی‌خواهند حقایق را بهمسر و فرزندان خود بیاموزند و از اینکه یک شب خشم و دلتنگی خواهد بود یا یک هیاهویی خواهد برخاست پروا می‌نمایند و با این حال شتاب دارند که هرچه زودتر به نتیجه برسند. گویا می‌خواهند فرشتگان از آسمان بیایند و این کارها را انجام دهند و یا یک «اعجازی» رخ داده آنان را از هر رنجی آسوده گرداند. اینست می‌گویم: یک راهی چه دور و چه نزدیک، با رفتنست که بپایان می‌رسد. شما نیز تا نکوشید نتیجه‌ای نخواهید دید و از درد دل گفتن و آرزو کردن کمترین سودی نخواهد بود. شما یکبارگی یا باین خواری و زبونی گردن نهید و سر پایین انداخته با این زیستِ پستی که دارید بسازید و بیهوده بگله و ناله نپردازید، و یا اگر می‌خواهید از خواری و زبونی رها گردید راه آن همینست که بکوشید و این اندیشه‌های پراکنده را دور رانید و راستیها را در دلها جایگزین گردانید و همگی را دارای یک راه و یک آرمان سازید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 242)1321'' *«شما هرچه نیک باشید و بزرگ باشید، و هرچه دلسوزی بمردم دارید و نیکی آنان خواهید، تا هر کدام جدا می‌‌کوشید و بهوس راه دیگری دنبال می‌‌کنید دشمن و بدخواه توده خود می‌‌باشید. چه دشمنی بالاتر از آن که هر کدام مردم را بسوی دیگر می‌‌کشید و پراکنده و آواره می‌‌گردانید؟!.. چه بدخواهی بالاتر از این که با چیزهای بیهوده آنان[را] سرگرم می‌‌دارید و نمی‌گزارید درپی کار و زندگی خود باشند و بدبختی خود را دریابند؟!..» ** ''(پیمان سال پنجم، شمارۀ پنجم صفحۀ 185)1318'' *«بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیش‌بینی کرده بجلوگیری پردازید. نکرده‌اید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید، باز بهانه‌ آورید، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا می‌داند که سرگذشت این توده چه خواهد بود. بدانید ای ایرانیان، آسمان برای شما نخواهد گریست، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.» ** ''(امروز چاره چیست؟،‌ ص 51)1324'' *«بدانید ای ایرانیان! شما را پراکندگی بیچاره و درمانده گردانیده. . . . بدانید ای ایرانیان! از کوششهای تنها به تنها نتیجه بدست نیاید. از تدبیرهایی که هر کس تنها برای رهایی خود کند سودی نباشد. در چنین هنگامهایی باید همگی دست بهم داد و برای همگان کوشید. از این راهست که می‌توان به نتیجه‌ای رسید. در ایران کسان چیزفهم و کاردان بسیار است. ولی عیب اینجاست که از هم پراکنده‌اند و هر کس بتنهایی چیزهایی می‌اندیشد و کاری از پیش نبرده در توی خشم و دلتنگی می‌سوزد. اینان اگر همه یکی گردند بکارهای نتیجه‌داری توانند برخاست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 157)1321'' *«یکی از آنان[درسخواندگانی که در برابر دلیل ایستادگی کنند] با من گفتگو کرده ایرادهایی می‌گرفت و چون پاسخ شنیده درمانْد چنین گفت: «اینطور نیست که شما هیچ اشتباه نکنید». گفتم: این سخنان شما بیاد من می‌اندازد آن را که روزی ملایی بنزد من آمده چنین می‌گفت: «شما معصوم نیستید. معصوم آن چهارده تن بودند که آمدند و رفتند. این عقیدۀ مذهبی ماست که در بیانات شما قائل به اشتباه باشیم». آخوندک بایای[=وظیفۀ] خود می‌شناخت که در گفته‌های من اشتباه باور کند اگرچه هیچی پیدا نکند. شما نیز همان حال را می‌دارید. راستی که آخوندهای فرنگی هستید. این چه سخنیست که می‌گویید؟!. شما اگر ایرادی بسخنان من می‌دارید بگویید وگرنه بپذیرید.» ** ''(کتاب در پیرامون روان، نشست چهارم)1324'' *«این بایای آدمیگری شماست کسانی می‌پندارند این شاهراهی که ما می‌نماییم و آمیغها که روشن می‌گردانیم، آنان آزادند که بپذیرند یا نپذیرند. می‌گویم: نه چنین است. شما که آدمی هستید باید درپی آمیغها باشید، و چون می‌یابید تشنه‌وار بپذیرید و پیروی کنید. خدا به شما فهم و خرد داده که یک راه رستگاری که نموده می‌شود بشناسید و بپذیرید و با دیگران در آن همگام باشید. این بایای آدمیگری شماست و جز این نتواند بود. آنانکه از آمیغها[=حقایق] رو گردانند و از شاهراه رستگاری کناره جویند، ارج آدمیگری خود را از دست داده‌اند، و گذشته از خودشان مایۀ تیره‌روزی و پستی فرزندانشان خواهند بود، و پس از همه، در پیشگاه آفریدگار شرمنده و سرافکنده خواهند گردید. گاهی کسانی ستیزه¬رویی نموده چنین می‌گویند: «شما آنچه می‌خواهید بگویید، ما که نخواهیم پذیرفت». می‌گویم: این نادانی را پیش از شما جهودان کرده‌اند.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه شمارۀ یازدهم)1322'' *«پیروان کیشها، دین را بآن معنایی که ما می‌گوییم نمی‌‌شناسند. آنان دین را این می‌دانند که هر کسی به یک خدایی در بالاسر جهان، و بیک پیغمبری در زیردست او، و بیک رشته امامانی (یا قدیسانی) در پایینتر از آن، باور دارد، و بهشت و دوزخ و ترازو و پل صراط (چنرت) و مانند اینها را بپذیرد، و در زیست خودش آن پیغمبر و امامان را دوست دارد، و بزیارت گنبدهاشان رود، و داستانهای ایشان را فراموش نگردانیده همیشه تازه نگه دارد، و «با دوستانشان دوست و با دشمنانشان دشمن» باشد. آنان دین را این می‌دانند و هوده‌ای[نتیجه] که از این می‌خواهند آبادی آنجهان و رفتن ببهشت است. می‌‌باید گفت: دین در نزد ایشان «یک ساختمانی در اندیشه»، و برخی کارهایی بنام «بهشت‌جویی» می‌باشد.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه ص274)1322'' *«آدمیان همگی از یک ریشه‌اند. این تیره‌ها که درمیانند همگی یکسانند، و یکی را بدیگری برتری نیست. برتری یک مرد و یا یک توده جز از راهِ درستی روان و خِرَد، و پاکی دین و زندگی نتواند بود. تیره‌هایی که در دانش و هنر پیش افتاده‌اند، این یک فیروزی بزرگیست که بهرۀ آنان گردیده، لیکن باید بدیگران یاوری کنند، و از دانش و هنر خود بآنان سود رسانند، و در پیشرفت، آنان را نیز همراه گردانند. این رفتار را بنام آدمیگری کنند، به پیروی از خِرَد کنند، بَهرِ آسایشِ خودشان و دیگران کنند. بسیار نادانیست که با دانش و هنر، دیگران را زیردست گردانند. بسیار نادانیست که با نیرنگ و فریب، تیره‌هایی را از پیشرفت بازدارند. این یک بدنامی بزرگی بآنان خواهد بود.» ** ''(ورجاوندبنیاد بخش یکم، بند 11)1322'' *«این ایرادها را[به کیششان] که می‌گیریم [ملایان] می‌گویند: «اینها عقیدۀ عوامست چه ربط باصل دین دارد؟!.. ما اصل دین را می‌گوییم..» می‌گویم اصل دین چیست؟!.. کجاست؟!. شما اگر اصل دین را می‌شناسید پس چرا نگرفته‌اید؟!. چرا بمردم یاد نداده‌اید؟!.. این در کجای جهانست که یک مردمی در توی گمراهیهای پست دست و پا زنند و بهانه‌شان این باشد که اینها که در اصل دین ما نیست؟!. در کجای جهانست که یک مردمی با صد نادانی بسر برند و با اینحال خود را گمراه ندانند و باصل دین بنازند؟... ای بیخردان مگر دین هم اصل و بدل دارد؟!. مگر دین رختست که دو دست باشد و یکی را بتن کنند و دیگری را در بقچه نگه دارند؟!. شگفت بهانه‌ای بدست افتاده. یک دسته مردمی در یک سرای فروریخته و ویرانه‌ای بسر برند و عنوانشان این باشد که اصلش یک سرای درست و باشکوهی بوده!» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 250)1321'' *«آنان[ملایان] اصل دین را نمی‌دانند، دانستن اصل دین نه بآن آسانیست که مردم می‌پندارند. اگر آنان اصل دین را می‌شناختند از نخست گرفته بودند و نیاز نداشتند که بَدَلش را بگیرند و سپس باصل بازگردند. دوم آنان خواستشان دکانداریست و این یک کالای نوینیست که ببازار آورده‌اند، و خواستشان اینست که هر چیزی را که دیدند مریدان می‌پسندند و خریدارش می‌باشند بگویند از اصل دینست، و هرچه را که دیدند کساد پیدا کرده و دیگر خریداری ندارد (مثلاً نذر سقاخانۀ نوروزخان و مانند آن) بگویند اینها از اصل دین نیست. اینست راز کار ایشان. شیادان پستنهاد بجای آنکه با کوشش و دسترنج نان بخورند باین فریبکاریها برخاسته‌اند و گمراهان را گمراهتر می‌گردانند. خدا ریشۀ اینان را براندازد. ... اگر چنین بود که یک دینی چون اصلش راست و درست بوده از آلودگیهایی که پیدا کرده باکی نباشد پس بدینهای زردشتی و مسیحی و جهودی چه ایراد هست؟! مگر آنها نیز اصلش پاک و درست نبوده؟!.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 250)1321'' *«خواست ما آنست که در جهان یک راهی از روی دانستن و فهمیدن و پیروی از خرد کردن باز باشد و زندگانی از روی فهم و بینش راه افتد، و همان پروایی را که امروز مردمان دربارۀ تندرستی و پزشکی می‌دارند دربارۀ نیکی زندگانی و آسایش توده‌ها نیز کنند و نبردی را که با بیماریها می‌نمایند ماننده‌اش را با گمراهیها و بدیها آغازند. اگر پزشکی دانش تندرست زیستن و توانا گردیدنست، دین نیز دانش آسوده زیستن و پاک و ستوده بودن و از معنی جهان و زندگانی آگاهی بسزا داشتنست.» ** ''(پرچم هفتگی شمارۀ هفتم)1323'' *«آن نه دیندار است که بدلیل گردن نگزارد‌. اگر چنین شایستی که هر کسی بر روی پندار خود ایستادگی نماید پس دین چه بایستی؟!. دین از بهر آنست که هر کسی پندارهای دیگری را دنبال ننماید و اینست باید همه‌ی باورها با دلیل باشد تا پراکندگی پیش نیاید. ببینید فرستادگان همه از خرد و فهم سخن رانده‌اند و همه دلیل را پیش آورده‌اند‌.» ** ''(راه رستگاری گفتار نوزدهم)1316'' *«امروز معنی دین دانسته نیست و این خود یک گرفتاری برای جهان گردیده. برخی دستگاههایی ـ از زردشتیگری و جهودیگری و مسیحیگری و اسلام ـ درمیانست و هر یکی از مسیحیگری و اسلام شاخه‌های بسیاری پیدا کرده و از هر کدام کیشهای بسیار پدید آمده. اینها پر از گمراهی و نادانی، و هر یکی در بی‌ارجی همسنگ بت‌پرستیهای چینیان و ژاپنیان و هندویان می‌باشد. مردمان «دین» اینها را می‌شناسند و اینست بدو دسته می‌باشند: یک دسته پیروان اینها که در نادانیها و گمراهیها فرورفته‌اند، و بسیار پست‌اندیشه‌اند، یک دسته آنان که از اینها رمیده بیکبار از دین روگردان و گریزان می‌باشند.» ** ''(ورجاوندبنیاد، بخش دوم،‌ بند 1)1322'' == پیوند به بیرون == {{ویکی‌پدیا}} {{ناتمام}} {{ترتیب‌پیش‌فرض:کسروی، احمد}} [[رده:اهالی ایران]] [[رده:پژوهشگران ایرانی]] [[رده:تاریخ‌نگاران ایرانی]] [[رده:زبان‌شناسان ایرانی]] cx2oxmn68lpbht37ev5rzgb1ehbbvjr 171202 171197 2022-07-31T06:46:43Z فرهنگ2016 10613 برچسب تمیزکاری: هنوز نیاز به تمیزکاری دارد پس برچسب را بدون تکمیل تمیزکاری برندارد: جملات ازهم گسیخته است و هر نقل قول باید مشخص بهم پیوسته باشد و این مورد نیاز به اصلاح دارد wikitext text/x-wiki {{تمیزکاری}} [[File:Ahmad Kasravi portrait.jpg|thumb]] '''[[w:احمد کسروی|احمد کسروی]]''' (۱۸۹۰–۱۹۴۶) تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهش‌گر، حقوق‌دان و اندیشمند [[ایرانی]]. == گفتاوردها == * «تمامِ ایرانیانی که اندکی آگاهی دارند، از عقب ماندگی کشور - به ویژه افول [[ایران]] از یک امپراتوری بزرگ و قدرتمند به دولتی ضعیف و کوچک - نگران شده‌اند. ریشهٔ انحطاط در کجاست؟ در اوایل قرن، روشنفکران می‌توانستند ادعا کنند که مقصّرِ اصلی، مستبدینی بودند که نفعی پنهانی در بی سوادی و جهلِ مردمِ کشور داشتند. امّا در حقیقت بیست سال پس از حکومت مشروطه ما نمی‌توانیم همان پاسخ را بدهیم. اکنون می‌دانیم که تقصیر اصلی نه بر گردنِ فرمانروایان بلکه فرمانبرداران است. آری، علّتِ اصلی توسعه نیافتگی در ایران و شاید در بیشتر کشورهای شرقی، تفرقه و اختلاف میانِ توده هاست.» ** <small>در «علل اصلی عقب ماندگی»، روزنامهٔ پرچم، ۷/۲/۱۳۲۱</small> * «امروز یکی از گرفتاری‌های ایران، بلکه بدترین گرفتاری او، پراکندگی ایرانیان است. مردمی که دارای سرزمینی مشترک می‌باشند و در حیطهٔ یک دولت [[زندگی]] می‌کنند، نباید به فرقه‌های رقیب تقسیم شوند. ایرانِ امروز به این بدبختی گرفتار است و اگر این حال دیر پاید، [[خدا]] می‌داند ایرانیان چه مشت سختی را از دست روزگار خواهند خورد.» ** <small>در «اسلام و ایران»، ''پیمان''، ۱۲/۱۱/۱۳۱۲، سال بیستم، ص ۲۷۷ و ۳۸۰</small> * «بدانید ای برادران: آنچه یک توده را نابود سازد اندیشه‌های بیهوده و پراکنده‌است. اندیشه‌های بیهوده و پراکنده از یکسو مردم را از هم پراکند و توده را از نیرو اندازد و از یکسو دلها را بخود واداشته از پرداختن بکار و زندگی دور سازد. کسانی را اینها خرد می‌نمایند. ولی گرفتاری بس بزرگی می‌باشد.» ** <small>در «راه رستگاری»، گفتار بیست و چهارم</small> 1316 * «اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و دو سید و کسان دیگر از علما که پافشاری در مشروطه‌خواهی می‌نمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانون‌های اروپایی را نمی‌دانستند، و از ناسازگاری بسیار آشکار که میانه مشروطه و کیش شیعه‌است آگاهی درست نمی‌داشتند، مردان غیرتمند از یکسو پریشانی ایران و ناتوانی دولت را دیده و چاره‌ای برای آن جز بودن مشروطه و مجلس نمی‌دیدند و با پافشاری بسیار به هواداری از آن می‌کوشیدند، و از یکسو خود در بند کیش بوده چشم‌پوشی از آن نمی‌توانستند. در میان این دو درمی‌ماندند.» ** <small>در «تاریخ مشروطه ایران»، تهران، چاپ سیزدهم، ۱۳۳۰، ص ۲۸۷</small> * «ای ایرانیان ما شما را بنام خدا، بنام میهن، بنام شرافت و ناموس و بنام بزرگی و آقایی می‌خوانیم. بیایید دست برادری و همکاری بهم دهیم تا کشور خود را از این بردگی و بیچارگی رهایی بخشیم. این بار سنگین را جز با یاری و همدستی نمی‌توان برداشت. همان گونه که برای هستی خود نیاز به غذا داریم برای توده و کشور خویش نیز نیازمند یک راه خدایی می‌باشیم. ما پاکدینان آن راه را پیروی می‌کنیم، گفته‌های ما ادعا نیست بخوانید و بیندیشید و خرد را داور گردانید آنگاه بسوی ما شتابید و با ما پیمان همدستی بندید.» ** <small>احمد کسروی</small> روزنامه پرچم * «درد بزرگ ایرانیان ندانستن حقایق زندگانیست. چون حقایق را نمی‌دانند از هم پراکنده‌اند، در کارها سستند، بکشور خود علاقه کم دارند، در برابر حوادث تنها بگله و ناله بس می‌کنند و در کوشش به تقلیدهای صوری که از اروپاییان می‌نمایند امید می‌بندند، هر کسی خود را راهنما می‌شمارد، هر کسی پیشنهادها می‌کند. اینها همه نفهمیدن معنی زندگانیست.» ** <small>(پرچم روزانه ش۵۰، احمد کسروی) کتاب «حقایق زندگی»</small> * «نخست کشور است و پس از آن مسلک و اندیشه» ** ''(پرچم روزانه ش ۶۱)۱۳۲۱ * «ما یک چیزی در ایرانیان می‌بینیم که همان دلیلست که بسیار نادانند. اینان از یکسو همیشه از حال بدبختی خود گله می‌کنند، و از یکسو می‌خواهند بهیچ چیزی از آنچه امروز هست دست زده نشود: کیشها همچنان بماند، دیوانهای شاعران در رواج خود باشد، صوفیگری بماند، خراباتیگری بماند، مادیگری بماند ـ همه چیز بماند و نیک هم گردند. در اینجاست که باید گفت: اینان چشم دارند و نمی‌بینند، گوش دارند و نمی‌شنوند، و مغز دارند و نمی‌فهمند.» ** <small>(پرچم نیمه‌ماهه ص۳۳۳)۱۳۲۲</small> * «از چیزهایی که در ایران باید بود بزرگ شدن دیه‌ها و کوچک گردیدن شهرهاست. ما اگر بخواهیم از یکسو بکشاورزی رواج دهیم و از زمین و آب و هوا و آفتاب سود جوییم، و از یکسو در شهرها جلو مفتخوریها را بگیریم و بدینسان سامانی بزندگانی این توده دهیم، باید همهٔ بیکاران و بیهوده‌کاران را از شهرها بیرون گردانیده بدیه‌ها فرستیم که هر کدام تکه‌ای از زمین را بگیرند و بکارند. راه همینست. چیزی که هست این کار بآسانی نتواند بود و به یک زمینه‌ای نیازمند است. … باید در دیه‌ها زمینهٔ زندگانی آماده گردد. باین معنی دبستانها برای بچگان، و پزشک و داروخانه و بیمارستان برای بیماران، و دادگاه برای دادخواهان برپا باشد، و تلفن و برق و راه‌های اتومبیل‌رو آماده گردد. گذشته از همهٔ اینها باید آمیغها[=حقایق] در دلها جای گیرد و ارج کشاورزی دانسته گردد، و این نباشد که درسخواندگان و کسان آبرومند کشاورزی را بخود نپسندند یا از دیه‌نشینی سر باززنند. باید زندگانی بمعنی راستش در پیشگاه اندیشه‌ها جلوه‌گر گردد و این نادانیهای تیره که مغزها را پر گردانیده از میان رود. اگر این زمینه آماده گردد بسیاری از مردم خود با دلخواه و آرزو رو بسوی دیه‌ها آورند که یک زندگانی خوشتر و آرامتری را پیش گیرند.» **<small> (کار و پیشه و پول، ص۳۷ از ۵۱)۱۳۲۳</small> * «بسیاری از ایرانیان این سخنانی را که ما دربارهٔ «دارایی» و آب و خاک و میهن‌پرستی نوشتیم خوانده چنین خواهند گفت: «ما اینها را می‌دانستیم». اینان «دانستن» را همان شنیدن و بیاد سپردن می‌شمارند. ولی این دانستن نیست. «دانستن» آنست که یکی یک موضوعی را نیک بفهمد و با دلیل آن را تصدیق کند و بروی آن پافشاری نماید و اگر سخنی را بضد آن شنید با دلیل رد کند و پس از همه آن را بکار بندد و رفتارش از روی آن باشد. دانستن این را می‌گویند، و ما نیز این گونه دانستن را می‌خواهیم. ما می‌خواهیم ایرانیان این سخنان را نیک بفهمند و نیک بیندیشند و باور کنند و هرگونه اندیشه‌های ضد آن که در دل دارند بیرون کنند. می‌خواهیم این را باور کنند که این سرزمین که خدا بایشان داده سرچشمهٔ زندگانی خودشان و فرزندانشان می‌باشد و اینست باید آن را گرامی شمارند و قدرش دانند و بنگهداریش کوشند. می‌خواهیم این را باور کنند که اگر نکوشند این سرزمین از دستشان خواهد رفت و همگی به زیردستی و بندگی خواهند افتاد و پراکنده و خوار و بیچاره خواهند گردید. می‌خواهیم اینها را نیک بفهمند و باور کنند و بکار بندند، آن وقت آن سخنان بیهوده‌ای را که از بدآموزیهای مادیگران یا از گفته‌های بیپای شاعران یا از فریبکاریهای ملایان و دیگران شنیده‌اند و با این اندیشه‌ها نمی‌سازد از دل بیرون کنند.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۵۶)۱۳۲۱'' * «در هزاروسیصد سال پیش از این، کشاکشهایی دربارهٔ خلافت رخ داده و هرچه بوده پایان یافته و گذشته، امروز از گفتگوی آنچه سودی تواند بود؟. اینها نه تنها دین نیست، خود بیدینیست. راستی را دین برای آنست که مردمان چندان بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند. کسانی که اینها را از دین می‌شمارند معنی دین را ندانسته‌اند. دین شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن بآیین خرد است. دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند و همگی باهم آسوده زیند و خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دیهی ویرانه نماند و زمینی بی‌بهره نباشد.» ** <small>(پرچم نیمه‌ماهه ص۱۰۶ و ۱۰۷)۱۳۲۲</small> * «بدی در جهان تنها جنگ نیست. بدیهای بدتری می‌بوده و می‌باشد. این بدتر از جنگست که مردمی مردگان هیچکاره‌ای را گردانندگان جهان دانند و بروی گورهای آنان گنبدها افرازند و از صدها فرسنگ راه بزیارت آنها روند. بدتر از جنگست که مردمی از آیین گردش جهان ناآگاه باشند و بگرفتاریهای خود چاره از «دعا» خواهند. بدتر از جنگست که گروهی بنام درویشی بکار و پیشه‌ای نپردازند و جهان را خوار دارند و با تن‌های درست و گردن کلفت بگدایی و مفتخوری پردازند. بدتر از جنگست که از میان مردمی، شاعران یاوه‌گویی برخیزند و آشکاره سخن از جبریگری زده مردم را به تنبلی و سستی وادارند. این نادانیها و مانندهای اینها در ایران و کشورهای شرقی رواج می‌داشته و جمال مبارکِ شما آن فهم و دانش نداشته که به اینها پردازد و مردم را از گمراهی بیرون آورد. بهاء به این نادانیها نپرداخته بماند، که خود نادانیهایی بآنها افزوده. بجای برانداختن گنبدها، خود چند گنبدی بلند گردانیده. بجای نابود گردانیدن دعاها، خود دعاهایی ساخته و بدست مردم داده. این بدترین بدیهاست که مرد درمانده‌ای همچون بهاء بدعوای خدایی برخیزد و یک دسته چندان پست‌اندیشه و نافهم باشند که بچنان دعوایی گردن گزارند. آنچه شرقیان را بخواری و پستی کشانیده و بزیر یوغ غربیان انداخته، پابستگی به این گمراهیها و نادانیهاست. بهاء اگر آن بودی که نیکی جهان خواهد، بایستی به اینها پردازد و نبرد سختی آغازد. نه آنکه اینها را همه بگزارد و چند سخنی پا در هوا ـ از حرام کردن جنگ و دستور دادن به یکی شدن دینها ـ سراید و گردن فرازد.» ** ''(بهائیگری، گفتار دوم)۱۳۲۲'' *«در این کشور یا زندگانی دمکراسی یا کیش شیعی، یا سررشته‌داری توده[=حکومت ملی] یا حکومت ملایان، یا آن یا این، هر دو در یکجا نتواند بود. ایرانیان یا باید شیعه باشند و به آموزاکهای [تعلیمات] شیعیگری راه روند و مشروطه را رها کنند، یا هوادار مشروطه بوده بکیش شیعی (و همچنین بدیگر کیشها) چاره اندیشند.» ** ''(دولت بما پاسخ دهد، ص ۲۰)۱۳۲۳'' *«نادانی ملایان در این زمینه[معنی دین] بآن سادگی که پنداشته می‌شود نیست. همین نادانی دلیل روشنی به بیدینی ایشانست؛ زیرا دین برای شناختن آیین خدا و زیستن از روی آن آیین می‌باشد. راستی را دین برای اینست که مردمان جهان و زندگی را نیک شناسند و به هر کار از راهش درآیند. برای اینست که بجای درمان بجادو و دعا نپردازند. پس دعا خواندن و دعا نوشتن بجای درمان، و آن را چاره پنداشتن خود بیدینیست، و شما می‌بینید که ملایان همین را از دین می‌شمارند.» ** ''(پندارها، گفتار دوم)۱۳۲۲'' *«می‌شنویم کسانی در تبریز و دیگر جاها می‌گویند: فلان آخوند یا بَهمان پیشنماز گفته پرچم نخوانید و بآن روزنامه کمک نکنید. می‌گویم اگر می‌خواهید بسخنان ملایان گوش دهید یکبارگی چشم از زندگی پوشیده مرگ خود و فرزندانتان را بدیده گیرید.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۲۳۱)۱۳۲۱'' *«بدانید ای ایرانیان! شما را پراکندگی بیچاره و درمانده گردانیده. . . . بدانید ای ایرانیان! از کوششهای تنها به تنها نتیجه بدست نیاید. از تدبیرهایی که هر کس تنها برای رهایی خود کند سودی نباشد. در چنین هنگامهایی باید همگی دست بهم داد و برای همگان کوشید. از این راهست که می‌توان بنتیجه‌ای رسید. در ایران کسان چیزفهم و کاردان بسیار است. ولی عیب اینجاست که از هم پراکنده‌اند و هر کس بتنهایی چیزهایی می‌اندیشد و کاری از پیش نبرده در توی خشم و دلتنگی می‌سوزد. اینان اگر همه یکی گردند بکارهای نتیجه‌داری توانند برخاست.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۱۵۷)۱۳۲۱'' *«انبوهی از ایرانیان این را عادت خود قرار داده که از حال و پیشامد گله کنند و بنالند ولی هیچگاه در اندیشهٔ کوشش و چاره نباشند. این نتیجهٔ درسیست که در سی سال گذشته از روزنامه‌ها آموخته‌اند. می‌آیند می‌نشینند و سر گفتگو را باز می‌کنند، و دردها و گرفتاریها را بتقریر می‌آورند. ولی همینکه گفته می‌شود که باید دست بهم داد و چاره‌ای کرد در آنجاست که صد سستی از خود نشان می‌دهند. در آنجاست که آدم می‌بیند این بدبختها گله و ناله را می‌خواهند و بهیچ گونه کوششی تن درنخواهند داد.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۱۵۸)۱۳۲۱'' *«عقیده بقضا و قدر و دلبستگی بجبریگری عزم و ارادهٔ اینها [مردمی که در اندیشه‌ی کشورشان نیستند] را کشته‌است. بدبختها تا خطر را در نزدیکی خود نبینند بتکان نخواهند آمد و در چنان هنگامی نیز چاره دشوار خواهد گردید. باید آشکاره بگویم: چنین مردمی شایستهٔ زندگی نمی‌باشند. در چنین روزگاری که توده‌ها سختترین نبردها می‌کنند و مردان و زنان و پیران و جوانان دست بهم داده در آسمان و زمین، در زیر دریا و در روی آن جنگ و خونریزی می‌کنند، یک چنین مردم سست‌نهاد و بی‌اراده‌ای سرنوشتی جز لگدمالی در زیر پای دیگران نتواند داشت. باید اینها را آشکاره بگویم و حقایق را پوشیده ندارم.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۵۸)۱۳۲۱'' *«مایهٔ بدبختی ایرانیان اندیشه‌های پراکنده‌ایست که در مغزها جا دارد. این اندیشه‌های پریشان و گمراهست که اراده‌ها را سست و خردها را بیکاره می‌گرداند و مردم را بدینسان درمانده و بدبخت می‌سازد. سپس دلیل آورده گفته‌ایم: سرچشمهٔ کارهای آدمی مغز اوست. مغز است که بدیگر عضوها فرمان می‌دهد و آنها را بکار می‌اندازد. از آنسوی مغز تابع اندیشه‌هاییست که در آن جا می‌گیرد. این اندیشه‌هاست که مغز را اداره می‌کند. پس از این مقدمه گفته‌ایم باعث اینکه ایرانیها بدینسان سست‌اراده و بیچاره‌اند سخنان پراکندهٔ ضد هم می‌باشد و مثل آورده گفته‌ایم: در این توده از یکسو سروده می‌شود: «بجز از کشته ندروی» و از یکسو گفته می‌شود: «که بر من و تو در اختیار نگشاده» یا گفته می‌شود: «گر زمین را به آسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی». امروز از یکسو ما می‌خواهیم مردم را بکوشش واداریم و از یکسو کتابها پر است از تعلیمات جبریگری. از یکسو ما می‌گوییم: باید کوشید و کشور خود را نگه داشت و از یکسو کتابها پر است از اینکه با کوشش بجایی نتوان رسید: «بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست». از یکسو ما می‌گوییم: باید در اندیشهٔ نگهداری خاندانهای خود باشیم و باید خطرهای احتمالی آینده را بدیده گرفته درپی وسایل دفاع باشیم از سوی دیگر گوشها پراست با این شعر و مانند آن: «اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبّرد رگی تا نخواهد خدای». می‌گوییم: آیا باور کردنیست که این همه سخنان که بنام جبریگری و اختیار نداری گفته شده بی‌اثر بماند؟!.. آیا باور کردنیست که سخنانی که ما بنام میهن‌پرستی و کوشش می‌نویسیم اثر خود را بکند ولی اینها نکند؟ !..» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۲۴)۱۳۲۱'' *«پایندگی یک توده بیش از همه در سایهٔ نکوخوییست در جهانی که بنیاد زندگی بر کشاکش نهاده شده پایندگی یک توده بیش از همه در سایهٔ خویهاییست که مایهٔ استواری ایشان گردد. بدانسان که درختی تا سخت و استوار نباشد در برابر تندبادها ایستادگی نتواند، یک مردم نیز تا استوار نباشند پایدار نخواهند ماند. کسانی خوشخویی را خنده‌رویی و چرب‌زبانی و چاپلوسی و اینگونه سست‌نهادی‌ها می‌پندارند یا ساختن با هر نیک و بد را هنری می‌انگارند. اینان سخت نادانند و خوشخویی جز از اینهاست. برای یک توده پیش از همه خوییهایی می‌باید که استوار و پایدارشان گرداند. آنچه یک توده را استوار و پایدار می‌گرداند چیست؟... آزادگی، غیرت، دلیری، از خود گذشتگی، پافشاری. سخندانی و دانشمندی و هنروری و اینگونه عنوانها را در این زمینه ارجی نیست.» ** ''(پیمان سال سوم، شمارهٔ ۴ ص ۱۹)اردی بهشت ۱۳۱۵'' *«کار یک مردم یا یک توده تنها با گفتن و نوشتن و اظهار عقیده نمودن بجایی نمی‌رسد. این یکی از گمراهیهای ایرانیانست که تنها بگفتن و اظهار عقیده کردن بس می‌کنند و این نمی‌اندیشند که یک رشته اندیشه هرچه نیک و سودمند باشد تا باجرا گزارده نشود نتیجه‌ای از آن در دست نخواهد بود و راه اجرا آنست که یک دسته از مردان بافهم از پیر و جوان دست بهم دهند و یک جمعیتی گردند و اراده‌ها را یکی سازند، و آن وقت رشتهٔ کارها را بدست گرفته آن اندیشه‌های بلند و سودمند را با دست خود اجرا گردانند.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۸۳)۱۳۲۱'' *«چون بارها دیده شده، کسانی که کتابهای ما را می‌خوانند چون با سخنانی ناشنیده روبرو می‌گردند، در بارِ یکم دل‌آزرده می‌شوند و به آسانی آنها را نمی‌توانند پذیرفت، و از آنجا که هر گفته‌ای دلیل استواری همراه می‌دارد ناپذیرفتن نیز نمی‌توانند، و اینست دودل می‌مانند. این کسان باید به یک بار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بیگمان آنچه را که در بار یکم پذیرفتن نتوانسته‌اند، در بارِ دوم و سوم خواهند توانست. به هر حال ما هیچ سخنی را بیدلیل نگفته‌ایم و این نمی‌خواهیم که کسی نافهمیده و باور نکرده سخنی را از ما بپذیرد. ما چنان‌که خواهش کرده‌ایم دوست می‌داریم هر خواننده‌ای راستی را داور باشد. هیچ سخنی را از ما بی‌دلیل نپذیرد و از هیچ سخنی که بادلیلست چشم نپوشد.» ** ''(پیشگفتار کتاب داوری)۱۳۲۳'' *«در هر کجا خرد کمتر سخن آنجا فراوانتر. از شگفتیهای زمان ما فزونی بی‌اندازهٔ سخن است. هیچ زمانی مردم باین اندازه پرگو نبوده‌اند. سخن در زمانهای پیشین ارج سیم و زر را داشت ولی امروز بی‌ارجتر از سفال و سنگ است. بدانسان که در زندگانی ساده و پیشین ما بزرگترین شماره «هزار» بود و تودهٔ انبوه بالاتر از آن شماری نمی‌شناختند ولی امروز «کرور» و «میلیون» بر زبانها روانست و چه بسا که «بلیون» و «ترلیون» هم بکار می‌رود به همین اندازه سخن در جهان فزون گردیده‌است. می‌توان گفت مردم امروزی ده برابر بلکه صد برابر زمانهای پیشین گفتگو می‌نمایند یا چیزنویسی می‌کنند. کسانی خواهند گفت: از فزونی سخن چه باک؟.. می‌گوییم فزونی سخن دلیل کمی خرد است در هر کجا خرد کمتر سخن آنجا فراوانتر و هر کسی هرچه سبکمغزتر زبانش بر گفتگو روانتر می‌باشد. این فراوانی روزنامه‌ها، فزونی کتابها، بیشی انجمنها و کنفرانسها همهٔ اینها گواه کوتاهی خردها می‌باشد. اگر دو خردمندی در موضوعی باهم گفتگو نمایند هرگز نخواهد بود که بیش از چند جمله سخن برانند. آن کار سبکمغزانست که در هر موضوعی بگفتگوی درازی می‌پردازند و پیاپی گفته‌های خود را تکرار می‌کنند.» ** ''(پیمان، سال یکم، شمارهٔ شانزدهم، ص ۷)۱۳۱۳'' *«این در نهاد هر کس نهاده که چون پندآموزی را دید گرفتار پستیهاست پند او را نمی‌پذیرد و بلکه بر بدکاری دلیرتر می‌گردد. رازیست آسمانی که سخن تا از دل پاکی برنخیزد دلها را تکان نمی‌دهد. چیزیست در سرشت آدمی سرشته و ما هرگز نمی‌توانیم آن را دیگرگونه سازیم. ... ما آشکار می‌بینیم تا پندآموزی گردنفراز و پاکنهاد نباشد گفتهٔ او در مردم اثر ندارد. ... اندرز جز از جمله‌های دانش‌آمیز است که بگوینده‌اش ننگرند. اندرز نه از راه فهم و دریافت بلکه از راه گرایش و پیروی کارگر می‌افتد. اینست باید اندرزگو پاکنهاد و درخورِ پیشوایی باشد. آن در سخنبازیست که به نغزی و آبداری یک جمله ارج می‌گزارند، در پندآموزی بیش از همه پاکنهادی گوینده در کار است.» ** ''(پیمان سال سوم، شمارهٔ ۳ ص ۴۸۱)فروردین ۱۳۱۵'' *«خداشناسی آن نیست که خدایی تصور کنند و هرچه خواستند باو نسبت دهند. اینگونه خداشناسی با بت‌پرستی یکیست، بلکه همان بت‌پرستیست. خداشناسی هنگامی درستست که خدای راستین را شناسند و هر کاری بیهوده یا ناسزایی را باو نسبت ندهند. اینست ما بخداشناسی این مردم ارج نمی‌توانیم گزاشت. بلکه جز بت‌پرستشان نمی‌توانیم شناخت. آنان گردن می‌فرازند و بخود می‌بالند که خداپرستند، ولی در پستی اندیشه از بت‌پرستان کمترند. «خانمها دیدید روهاتان باز کردید خدا بغضب آمد و بلا فرستاد». اینست نمونه‌ای از خداشناسی آنان.[ملایان]» ** ''(پرسش و پاسخ، ص ۳۳ از ۶۴)۱۳۲۴'' *«شما[ملایان] اگر معنی دین را می‌دانستید، می‌دانستید که خدا را در راه بردن اینجهان آیینی هست ـ آیین بسیار استواری که هیچگاه دیگر نگردد، این می‌دانستید که داستان امام ناپیدا و آن «عجایب و غرائب» که بآن داستان بسته‌اید: «دجال از چاه بیرون خواهد آمد، آفتاب از مغرب سر خواهد زد، عیسی از آسمان فرود خواهد آمد، توپ و تفنگ از کار خواهد افتاد، مردگان زنده خواهند گردید…» همه با آیین خدا ناسازگار است. ولی چون از نادانی معنی دین را نمی‌دانید اینست گستاخانه بخدای آفریدگار چنین دروغهایی می‌بندید. آنگاه شرم نکرده می‌گویید: «اینها از ضروریات دینست هر کس اینها را نپذیرد بیدینست». در حالی که بیدین و خداناشناس شما ملایان هستید که اینگونه کارهای خردناپذیر را بخدا می‌بندید، بیدین شمایید که از آیین خدا ناآگاهید، بیدین شمایید که جز شکم‌پرستی آرزویی در جهان ندارید. ببینید: شما تا چه اندازه نادانید که چون ما می‌گوییم یک مردی هزار سال زنده نتواند ماند، شما پاسخ داده می‌گویید: «از قدرت خدا چه بعید است؟!..» و از بس نافهمید این نمی‌دانید که خدا برای توانایی خود مرزی پدیدآورده و برای کارهای خود آیینی گزارده. این نمی‌دانید که هرچه تواند بود نباید بود.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه ص۳۷۲)۱۳۲۲'' *«با هیچ‌کسی دشمنی نداشته‌ایم و نمی‌داریم چنان‌که در این چند سال آزموده‌ایم، بدخواهان و دشمنان در برابر ما جز چند جمله‌ای نمی‌دارند و جز از آنها را بزبان نمی‌توانند آورد؛ مثلاً شاهراه بزرگ و روشنی که ما بسوی آمیغها[=حقایق] باز کرده و مردمان را بزیستن از روی خرد می‌خوانیم و در برابر گمراهیها و بیدینیها درفش افراشته نام خدا را در جهان بلند می‌گردانیم، بدخواهان اینها را که می‌بینند با چشمان دریده بیکدیگر چنین می‌گویند: «ادعای پیغمبری می‌کند!..». ایرادهایی که (مثلاً به سعدی و حافظ) گرفته و یکایک آنها را با دلیلهای استوار روشن می‌گردانیم، آنان نام دیگری پیدا نکرده بیکدیگر چنین می‌گویند: «به سعدی و حافظ فحش داده!..». بیپایی کیشهای پراکنده را که می‌نویسیم و بارها می‌گوییم ملایان یا دیگران اگر توانند پاسخ دهند، در اینجا نیز جملۀ دیگری نیافته می‌گویند: «بمذهب توهین کرده!..». ... می‌گوییم: ما بکسی دشنام نداده‌ایم و خود از دشنام بسیار دوریم. همچنین ما نخواسته‌ایم از جایگاه کسی بکاهیم و خود با هیچ‌کسی دشمنی نداشته‌ایم و نمی‌داریم. … اینکه واژه‌های «نادان» و «نافهم» و «گمراه» و مانند اینها را بکار برده‌ایم، معنی راست آنها را خواسته‌ایم، نه آنکه دشنام داده باشیم.» ** ''(یادداشت آغاز کتاب صوفیگری)1322'' *«کسی چه می‌داند که در ایران اگر از هزار سال پیش دستگاه شعر با این ترتیب گسترده نبود امروز ایران در آسیا جایگاه ایتالیا را داشت در اروپا و امروز درفش ایران بر روی سراسر آسیا سایه می‌گسترد! مگر انکار می‌کنید که حوادث جهان معلول یکدیگر است و یک مردمی که بپستی می‌افتد و بدبختی گریبان ایشان را می‌گیرد علت آن همانا بیهوده‌کاریها و بیخردیهاست که درمیان خود ایشان پدید می‌آید؟» ** ''(پیمان سال دوم، ص 569) 1314'' *«شما [ملایان] جز پایداری دستگاه خود را نمی‌خواهید و اسلام را بهانه ساخته‌اید. شما اسلام به آن دستگاه مفتخواری خود می‌گویید.» ** ''(پرسش و پاسخ، ص 10) 1324'' *«ما را با بهائیان یا با دستۀ دیگری دشمنی نیست و هرگز نمی‌خواهیم بناسزا دلی را بشکنیم و بیازاریم. ما هرچه می‌کنیم بنام دلسوزی بجهانیان است. ما می‌گوییم: همۀ جهانیان باید بیک دین آیند. دین در نزد ما شناختن معنی درست جهان و زندگانی و زیستن از روی آیین بخردانه است، و این نچیزیست که گوناگون باشد. راستیها در همه جا یکیست. این یکی از خواستهای بزرگ ماست و برای رسیدن باین خواست ناگزیریم با همۀ کیشهای گوناگون و دیگر گمراهیها نبرد کنیم و به هر کدام ایرادهایی که می‌داریم بنویسیم تا به خردها تکانی دهیم و به نتیجه‌ای که خواستاریم برسیم. آن ایرادها که بصوفیگری یا به بهائیگری یا به خراباتیگری یا بمادیگری یا بفلسفۀ یونان یا بکیشهای پراکنده می‌گیریم از این راهست نه از روی دشمنی یا بدخواهی. ما این ایرادها را می‌گیریم و پیروان آنها یا باید پاسخی بادلیل بایراد بدهند و یا بنام راستی‌پژوهی بما پیوندند. از آقایان بهایی نیز همین را چشم می‌داریم.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ214)1321'' *«ما در تاریخ، یک تودۀ سیصدوپنجاه ملیونی را توانیم یافت که بزیرِ دست یک تودۀ سی و چند میلیون افتاده. چنین کاری چرا رو داده و چگونه رو داده؟!. اگر نیک اندیشیم انگیزه و سرچشمۀ آن را جز برتری اندیشه‌ها و باورها نتوانیم یافت. آن تودۀ زبردست جز درپی پیشرفت خود نیستند و باورهای بیهوده را کم می‌دارند و معنی همدستی و سود آن را می‌شناسند ولی این تودۀ زیردست به پیشرفت زندگی خود جز پروای کمی نمی‌نمایند و با باورهای بیهوده از پرستش گاو و مار و از جوکی‌بازی و نمایشهای محرم و کینه‌های کهن بومی و مانند اینها سرگرمند، و معنی همدستی و سود آن اگرهم بگوشهاشان رسیده بدلهاشان اثر نکرده. از اندیشه‌های پست نتیجه همین باشد که بوده.» ** ''(ما چه می‌خواهیم؟، بخش یکم، تکۀ ششم، پیمان سال ششم، ص206، تیر 1319)'' *«امروز هر توده‌ای نیاز دارد که مردان و زنان آن را بغیرت و کوشش وادارند و بایستادگی در برابر سختیهای زندگانی دلیر گردانند، نه اینکه با خواندن شعرهای قلندرانۀ غیرتکشِ زمان مغول بسستی و تنبلیش بیفزایند و بازماندۀ حس و غیرتش را نیز از دستش بگیرند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 200)1321'' *«... آن کسان[«بزرگان ادب فارسی»] چه کرده‌اند که بزرگ شده‌اند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ می‌شود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟ !.. از اینگونه پرسشها می‌کنیم درمانده می‌گوید: اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را می‌نمایند؟! می‌گویم: شرقشناسان می‌خواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«بسیاری از مردم ماهیت گفته‌های ما را درنیافته‌اند برخی از ایشان خود نمی‌خوانند و از زبانها چیزهایی می‌شنوند. برخی دیگر راهی را رفته‌اند که مخالف گفته‌های ماست (مثلاً فلسفه خوانده‌اند یا در ادبیات کار کرده‌اند) و آن پرده‌ای در برابر چشمهای آنان می‌گردد و از درک حقایق مانع می‌شود.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 108)1321'' *«یکی از بزرگترین گرفتاریهای ایرانیهاست که از بس خودخواه و خودنمایند آلودگیهای خود را که علت این بدبختی و درماندگی ایشان شده بگردن نمی‌گیرند و نقص بخود گمان نمی‌برند، و چنین وامی‌نمایند که این بدبختی و درماندگی نتیجۀ حوادث جهان و معلول تصادفاتست و اینست رهایی خود را نیز جز در نتیجۀ حوادث و تصادفات نمی‌شمارند و همیشه چشم براه این پیشامد و آن حادثه می‌دوزند. این بایرانیان بسیار سخت است که بآلودگیهای خود پی برند و ریاضت بخود داده بچارۀ آنها پردازند بلکه بسیار دوست می‌دارند که همیشه گناه را بگردن دیگران بیندازند. از اینرو ما که همیشه می‌نویسیم علت این بدبختیها آلودگیهای خودتانست، می‌نویسیم اگر دشمن هم بشما دست یافته از راه آن آلودگیها دست یافته، می‌نویسیم باید آن آلودگیها را از خود دور گردانید این نوشته‌های ما بایشان خوش نمی‌افتد و بسیاری از آنان چون پرچم را می‌خوانند رو ترش می‌کنند. ولی فلان روزنامۀ شیاد که هایهوی راه می‌اندازد: «جان من فدای ایران باد» «ایران جاویدانست» «ایران لایزالست» … از این جمله‌های پوچ که هیچ معنایی ندارد خوشدل می‌شوند و آن را از دست هم می‌ربایند. کوتاهسخن، بآلودگیها خود گردن گزاردن نمی‌توانند. در کشوری که شمرده‌ایم چهارده کیش مختلف هست، چندین مسلک سیاسی رواج یافته، ده تن با یکدیگر هم‌اندیش نمی‌باشند، یک بخش بزرگی از مردم آن، عشایر تاراجگرند که هنوز باصول قرون وسطا زندگی می‌کنند، در چنین کشوری که این یک شمه‌ای از آلودگیهای آن می‌باشد هیچ نقص نمی‌پندارند و بتکانی نیاز نمی‌بینند و ما به هر چیزی که دست می‌زنیم در برابر ما به هیاهو می‌پردازند. بلکه بسیاری از مردم همین گرفتاریها را سرمایه‌ای برای خود می‌پندارند؛ مثلاً عشایر تاراجگر را «مردان رشید» نامیده ذخیره‌ای برای روز مبادا [مقصود: بهنگام جنگ] می‌شمارند. این کیشهای گوناگون را که سراپا آلودگی است و سراپا بیدینی است دین نامیده برواجش می‌کوشند، یاوه‌بافیهای پست زمان مغول را ادبیات نامیده بخود می‌بالند. جوانان درسهایی را که در دبیرستانها و دانشکده‌ها خوانده‌اند و بخش بزرگی از آنها جز مایۀ فرسودگی مغز نیست سرمایۀ زندگانی می‌شناسند. بهر حال چون نقصی در خود نمی‌شناسند اینست گناه را بگردن حوادث می‌اندازند و برای رهایی نیز چشم براه حوادث می‌نشینند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 179)1321'' *«مایۀ بدبختی ایرانیان اندیشه‌های پراکنده‌ایست که در مغزها جا دارد. این اندیشه‌های پریشان و گمراهست که اراده‌ها را سست و خردها را بیکاره می‌گرداند و مردم را بدینسان درمانده و بدبخت می‌سازد. سپس دلیل آورده گفته‌ایم: سرچشمۀ کارهای آدمی مغز اوست. مغز است که بدیگر عضوها فرمان می‌دهد و آنها را بکار می‌اندازد. از آنسوی مغز تابع اندیشه‌هاییست که در آن جا می‌گیرد. این اندیشه‌هاست که مغز را اداره می‌کند. پس از این مقدمه گفته‌ایم باعث اینکه ایرانیها بدینسان سست‌اراده و بیچاره‌اند سخنان پراکندۀ ضد هم می‌باشد و مثل آورده گفته‌ایم: در این توده از یکسو سروده می‌شود: «بجز از کشته ندروی» و از یکسو گفته می‌شود: «که بر من و تو در اختیار نگشاده» یا گفته می‌شود: «گر زمین را به آسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی». امروز از یکسو ما می‌خواهیم مردم را بکوشش واداریم و از یکسو کتابها پر است از تعلیمات جبریگری. از یکسو ما می‌گوییم: باید کوشید و کشور خود را نگه داشت و از یکسو کتابها پر است از اینکه با کوشش بجایی نتوان رسید: «بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست». از یکسو ما می‌گوییم: باید در اندیشۀ نگهداری خاندانهای خود باشیم و باید خطرهای احتمالی آینده را بدیده گرفته درپی وسایل دفاع باشیم از سوی دیگر گوشها پراست با این شعر و مانند آن: «اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبّرد رگی تا نخواهد خدای». می‌گوییم: آیا باور کردنیست که این همه سخنان که بنام جبریگری و اختیار نداری گفته شده بی‌اثر بماند؟!.. آیا باور کردنیست که سخنانی که ما بنام میهن‌پرستی و کوشش می‌نویسیم اثر خود را بکند ولی اینها نکند؟ !..» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 124)1321'' *«ما می‌گوییم: بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را بجبریگری و خراباتیگری دعوت کرده‌اند و شعرها و گفته‌های آنها را می‌آوریم: «می خور که ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای»، «تریدو اریدو مایکون الا ماارید». می‌گوییم: جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت. این سخنیست که ما می‌گوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را می‌خواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمی‌پذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه می‌فهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمی باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همۀ آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده، این همان درماندگی خرد و فهم است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«ما می‌خواهیم ایرانیان حقایق زندگانی را دریافته در پیرامون آن یگانگی[=اتحاد] نمایند و در راه نشر آن حقایقست که بشاعران برخورده بدآموزیهای آنان را سنگ راه خود یافته خورد می‌کنیم. ما می‌گوییم: «هر مردمی باید بآبادی کشور خود و نگهداری آن بکوشند». این یکی از حقایقست که می‌خواهیم در دلها جا دهیم ولی شاعران همگی ضد این را گفته‌اند. همگی آنها مردم را بجبریگری و بی‌پروایی و مستی شبانه‌روزی خوانده‌اند اینست ما ناگزیر می‌شویم آنها را براندازیم. همچنین بیکایک کیشها از بهائیگری و باطنیگری و صوفیگری و آن دیگرها که مایۀ پراکندگی و گمراهی است پرداخته ایرادهای خود را می‌نویسیم. راه یگانگی اینست؛ زیرا آنچه مردمی را بیک راه تواند آورد حقایقست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 251)1321'' *«بدبختی همین است که یک توده‌ای بجای همه چیز دست بدامن غوغا و هایهوی و ناله و گله بزنند و چنین دانند که از این راه بجایی خواهند رسید. هان ای ایرانیان، راه را گم کرده‌اید و هان ای بیچارگان سررشته را از دست داده‌اید. ... بدانید ای ایرانیان: این درد و گرفتاری که شما در آنید بیدرمان و چاره نمی‌باشد ولی باید نخست راه آن دانسته شود و دوم یک دسته از مردان نیک دست بهم دهند و بنام غیرت و مردانگی کوشش و جانفشانی دریغ نگویند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 212) 1321'' *«این رفتار دانشمندانه نیست. سخنی را همانکه شنیده‌اید به پاسخ برخاسته‌اید. این رفتار ملایانست که همانکه سخنی شنیدند و با دانسته‌های خودشان ناسازگار یافتند، نافهمیده و نااندیشیده به پاسخ می‌پردازند. این سخنان ما تازه است. شما بایستی آنها را بیندیشید و بسنجید، پس از زمانی به پاسخی برخیزید. این سخنان بآن آسانی که می‌پندارید نیست و بیگمان تکانی از راه اینها در روانشناسی پدید خواهد آمد.» ** ''(«در پیرامون روان»،‌ نشست چهارم) 1324'' *«از مردم پراکنده‌اندیشه و سست‌باور نیرویی پدید نیاید، این مردم پریشانِ ایران که ده تن دارای یک اندیشه نیستند نیرویی ندارند تا کسی آن را بدست آورد. ... نیرو از یکی شدن باورها و خواستها پدید آید.» ** ''(پرچم نیمه‌‌ماهه ص326)1322'' *«امروز مسلمانان مغزهاشان آکنده از هر گونه گمراهیست. گذشته از آنکه گنبدپرستی و مرده‌پرستی که رنگهای دیگر بت‌پرستی می‌باشد درمیان مسلمانان رواج بی‌اندازه می‌دارد، گمراهیهای رنگارنگ دیگر نیز ـ از پندارهای پوچ صوفیان، و بافندگیهای فلسفۀ یونان، و بدآموزیهای باطنیان، و یاوه‌سراییهای خراباتیان و مانند اینها ـ درمیانست. پس از همه در سالهای آخر بدآموزیهای گوناگون اروپایی نیز رواج یافته و بروی آن نادانیها آمده است. امروز مسلمانان از آمیغهای[حقیقت] زندگانی بسیار کم بهره می‌دارند. مردم عامی بماند، آن ملایان بزرگ جامع ازهر و مجتهدان نجف در نادانیهای بسیار تاریکی فرورفته‌اند.» ** ''(در پیرامون اسلام،‌ ص 2)1322'' *«شما [ملایان] جز پایداری دستگاه خود را نمی‌خواهید و اسلام را بهانه ساخته‌اید. شما اسلام به آن دستگاه مفتخواری خود می‌گویید.» ** ''(پرسش و پاسخ ص 10)1324'' *«یک نکته‌ای که باید فراموش نکرد آنست که علت رواج تند شعرهای خیام و حافظ در میان جوانان همینست که بسیاری از آنان بدآموزیهای این دو شاعر را با دلخواه و هوس خود سازگار می‌یابند. این بسیار لذت دارد که به یک جوان عیاشی بگویند اندیشۀ گذشته و آینده همه را رها کن و زحمتی بخود راه نده و پروای کشور و توده نکن و دم را غنیمت دانسته خوش باش. بگفتۀ عامیان هم تجارت است و هم زیارت، هم زمینۀ خوشگذرانی و بیغیرتی را تهیه می‌کند و هم نامش فلسفه است و می‌توان در مجالس نشست و با پیشانی باز گفتگو از آن کرد.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ212)1321'' *«یکی از لغزشها در ایرانیان آنست که می‌پندارند در جهان حقایقی نیست و هر کس از روی گمان یا پندار یک چیزهایی می‌فهمد و آن نظریست که او دارد. مثلاً ما این سخنانی را که دربارۀ درماندگی ایرانیان و علت آن را می‌نویسیم کسانی خوانده چنین می‌گویند: «این هم یک نظریست». ... همین خود نشان نافهمی و بیچارگی ایرانیان است. چنین می‌پندارند در جهان حقایقی نیست. ولی باید بدانند جهان پر از حقایق می‌باشد. هر موضوعی را که شما بگیرید یک حقیقتی دارد که باید جست و بدست آورد و پیروی از آن کرد.» ** ''(پرچم روزانه ش 86) 1321'' *«آدمیان همگی از یک ریشه‌اند. این تیره‌ها که درمیانند همگی یکسانند، و یکی را بدیگری برتری نیست. برتری یک مرد و یا یک توده جز از راهِ درستی روان و خِرَد، و پاکی دین و زندگی نتواند بود. تیره‌هایی که در دانش و هنر پیش افتاده‌اند، این یک فیروزی بزرگیست که بهرۀ آنان گردیده، لیکن باید بدیگران یاوری کنند، و از دانش و هنر خود بآنان سود رسانند، و در پیشرفت، آنان را نیز همراه گردانند. این رفتار را بنام آدمیگری کنند، به پیروی از خِرَد کنند، بَهرِ آسایشِ خودشان و دیگران کنند. بسیار نادانیست که با دانش و هنر، دیگران را زیردست گردانند. بسیار نادانیست که با نیرنگ و فریب، تیره‌هایی را از پیشرفت بازدارند. این یک بدنامی بزرگی بآنان خواهد بود.» ** ''(ورجاوندبنیاد بخش یکم، بند 11 )1322'' *«نیکی تنها با گفتن نیست و باید درپی کردار بودن، این کارِ شما که تنها بگفتگو کردن از نیک و بد و دلتنگی نمودن از بدیهای توده بس می‌کنید نه تنها بیهوده است و هیچ سودی را درپی نمی‌دارد، زیانهایی نیز از آن پدید می‌آید. این خود دور از آزادگیست که کسانی همه از درد نالند و درپی درمان نباشند. چنین کاری جز نمونۀ پستنهادی نتواند بود. گذشته از این همیشه درد را گفتن آن را آسان گرداند و در اندیشه‌ها از بزرگیش کاهد و کم‌کم به بیرگی و زبونی کشد. یک درد را باید درمان کردن و اگر نشدنیست باید زمان چاره را بیوسیدن.[انتظار کشیدن]» ** ''(پیمان سال ششم، شمارۀ یکم، ص 34)1319'' *«مادیگری با آنکه در ایران رواج فراوان یافته هنوز کمتر کسی معنی آن را می‌داند و از چگونگی آن آگاه می‌باشد. مادیگری بزرگترین گمراهی‌ایست که تاکنون در جهان رخ داده و این گمراهی‌ایست که همراه دانشها و اختراعهای اروپایی به هر کجا می‌رسد در اندک زمانی انبوه مردم را بیدین و بی‌همه‌چیز می‌گرداند و تغییر در زندگانی آنجا پدید می‌آورد، و باین گمراهی تاکنون پاسخی داده نشده بود و برای نخستین بار پیمان به پاسخگوییهایی پرداخت و به هر حال پایۀ آن را برانداخت. آری این باور نکردنیست که یک گمراهی‌ای که در سراسر جهان رواج یافته و با بودن صدهزاران کشیش و ملا و حاخام و دیگران، کسی تاکنون پاسخی بآن نتوانسته، ولی یک مهنامه‌ای از تهران که هنوز صد یک مردم از انتشار آن آگاه نیستند پاسخهای دانشمندانۀ استواری بآن داده است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 240)1321'' *«آیا این بدخواهی با کشور و توده نیست که کسانی چنین اندیشه‌های کجی[خراباتیگری] را ترویج نمایند؟!. آیا از اینها جز زیان چه نتیجه‌ای در دست تواند بود؟!.. امروز در این جهان که توده‌ها در راه زندگانی با همدیگر سختترین نبردها را می‌کنند آیا خیانتکاری نیست که شما چنین بدآموزیهایی را که همه‌اش سخن از مستی و سستی می‌راند در دلها جا دهید؟!.. آیا این دشمنی با توده و کشور شمرده نمی‌شود؟!.. آیا این داستان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟!.. این هیاهو دربارۀ خیام از کجا برخاسته؟!. من نمی‌خواهم پرده‌دری کنم همین اندازه می‌نویسم: کسانی در این راه دانسته و فهمیده گام برمی‌دارند. و آنان خواستشان سسـت گردانیدن این تودۀ بیچاره است و این داستان و مانندهایش را وسیلۀ نیکی برای کار خود می‌شناسند، دیگران نیز نافهمیده و نادانسته پیروی از ایشان می‌کنند. اینها همه دامست همه دانه است. اگر بخواهند کسی را فریب دهند و سوارش گردند آشکاره نگویند که می‌خواهیم تو را فریب دهیم یا می‌خواهیم بگردنت سوار گردیم، با سخنانی سرگرمش دارند و قصد خود را بکار بندند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 147)1321'' *«چون بارها دیده شده، کسانی که کتابهای ما را می‌خوانند چون با سخنانی ناشنیده روبرو می‌گردند، در بارِ یکم دل‌آزرده می‌شوند و به آسانی آنها را نمی‌توانند پذیرفت، و از آنجا که هر گفته‌ای دلیل استواری همراه می‌دارد ناپذیرفتن نیز نمی‌توانند، و اینست دودل می‌مانند. این کسان باید به یک بار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بیگمان آنچه را که در بار یکم پذیرفتن نتوانسته‌اند، در بار‌ِ دوم و سوم خواهند توانست. به هر حال ما هیچ سخنی را بیدلیل نگفته‌ایم و این نمی‌خواهیم که کسی نافهمیده و باور نکرده سخنی را از ما بپذیرد. ما چنانکه خواهش کرده‌ایم دوست می‌داریم هر خواننده‌ای راستی را داور باشد. هیچ سخنی را از ما بی‌دلیل نپذیرد و از هیچ سخنی که بادلیلست چشم نپوشد.» ** ''(پیشگفتار کتاب داوری)1323'' *«از هزار سال باز در ایران و کشورهای اسلامی پیاپی بدآموزیها پدید آمده: شیعیگری، باطنیگری، جبریگری، صوفیگری، فلسفۀ یونان، خراباتیگری، علی‌اللهیگری، شیخیگری، بهاییگری، و اینها که هر یک گمراهی دیگری می‌بوده کم‌کم بهم درآمیخته و یک رشته پندارهای درهم گیج کننده‌ای پیدا شده، و همۀ آنها بکتابها درآمده و از آنها بمغزها راه یافته، و همانست که مایۀ درماندگی توده‌های بدبخت شرقی گردیده. اکنون که اندیشه‌های اروپایی بشرق رسیده، اینها نیز نیک و بد درهم است، و آنگاه با پندارهای گیج کنندۀ کهن شرقی بهم می‌آمیزد و هرچه بدتر می‌گردد. باز می‌گویم: سرچشمۀ بدبختی شرقیان اینهاست که باید از میان رود. امروز جوانان که سر می‌افرازند گرفتار اینها می‌شوند و بیشتر ایشان بیکبار تباه می‌گردند. اینست چنانکه ما از یکسو آمیغهای زندگی را می‌پراکنیم همچنان باید باین کتابها پرداخته بنابودی آنها کوشیم.» ** ''(دفتر یکم دی‌ماه 1322 ص 8)1322'' *«بسیاری از مردم چشم به پیشامدهای جهان دوخته‌اند، و شما هر گله‌ای که از آلودگی خویها و از پراکندگی اندیشه‌ها بکنید پاسخ داده گویند: «انشاءالله خوب می‌شود، صبر کن فلان کار بشود». این از بدترین نادانیهاست. گذشت زمان هیچگاه نیکی نیاورد و درخت آرزو بار ندارد. چنانکه در زندگانی خودی اگر کسی نکوشد و درپی نان و آب و رخت نباشد گرسنه و لخت ماند و از گذشت زمان دری بروی او باز نشود، در زندگانی توده‌ای نیز تا مردمی خودشان نکوشند و نیرومند نباشند هیچگاه از امید و آرزو چیزی بدستشان نیاید و از گذشت زمان گشایش برای آنان رخ ندهد و چون ناتوان و زبون باشند پیشامدها همه بزیان ایشان بسر آید.» ** ''(پیمان سال ششم، شمارۀ سوم ص 154)1319'' *«یک نادانی زشتی این نادانی زشتی است که کسانی بنام دین با دانشها دشمنی می‌نمایند. اینان کسانیند که معنی دین را نمی‌دانند و نتیجه‌ای که از آن باید خواست نمی‌شناسند. شما از آنان بپرسید: «دین را به چه معنی می‌شناسید؟!.. چه نتیجه‌ای از آن چشم می‌دارید؟!.. دین مگر برای گمراه گردانیدن مردمانست که بنام آن با راستیها دشمنی می‌نمایند؟!..»، خواهید دید یک پاسخی نمی‌دارند، و راستی آنست که یک رشته پندارهایی را گرفته‌اند و بروی آنها پا می‌فشارند، و خود نیز نمی‌دانند که چه می‌کنند و چه می‌خواهند. دین و دانش هر دو باید یک خواست را دنبال کنند و هیچگاه باهم ناسازگار نباشند.» ** ''(پیمان سال هفتم، شمارۀ دوم ص 73)1320'' *«تا سی و چند سال پیش از این، بازرگانان ایران، از برگزیده‌ترین تیره‌های ایران شمرده می‌شدند. زیرا با پیشانی باز پول بدست می‌آوردند و با پیشانی باز بکار می‌بردند، به کمچیزان و درماندگان دستگیریها می‌نمودند، بکارهای تاریخی نیکی از ساختن پل و درآوردن چشمه و مانند اینها می‌پرداختند. در جنبش مشروطه نیز اینان مردانگی بسیار نمودند و رادمردانه پولهای فراوان در راه جنبش بیرون ریختند. مشروطه بیش از همه با پول بازرگانان پیش رفته. لیکن جای افسوست که امروز بازرگانان از نیکان شمرده نمی‌شوند، و در این سالهای آخر در نتیجۀ آزمندی و پولدوستی که از خود نموده‌اند در میان توده سخت بدنام شده‌اند. راستی را بیشتر آنان جز دربند پول نیستند و در این باره پروا از کسی و چیزی نمی‌دارند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ224)1321'' *«ما می‌گوییم: بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را بجبریگری و خراباتیگری دعوت کرده‌اند و شعرها و گفته‌های آنها را می‌آوریم: «می خور که ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای»، «تریدو اریدو مایکون الا ماارید». می‌گوییم: جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت. این سخنیست که ما می‌گوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را می‌خواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمی‌پذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه می‌فهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمی باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همۀ آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده، این همان درماندگی خرد و فهم است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«بزرگی آنست که کسی یک کار سودمند و بزرگی را برای توده انجام دهد. مثلاً اگر دشمنان بکشور رو آورده‌اند یک کسی از جان بگذرد و جلو بیفتد و مردم را بتکان آورد و بجلو دشمن شتابد و آنها را برگرداند، یا اگر خشکسالی و کمیابی روی داده و فقرا دچار گرسنگی گردیده‌اند یک کسی خود از داراییش بگذرد و دیگران را نیز بپول دادن وادارد و بینوایان را از مرگ و نابودی نجات دهد، و یا اگر گمراهی و نادانی بتوده چیره گردیده، کسی به نبرد و کوشش برخیزد و رنج و آسیب بخود هموار گرداند و توده را از گمراهی و نادانی، برهایی رساند. با این کارها و مانند اینهاست که کسی بزرگ تواند بود. آن کسان چه کرده‌اند که بزرگ شده‌اند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ می‌شود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟!.. از اینگونه پرسشها می‌کنیم درمانده می‌گوید: اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را می‌نمایند؟! می‌گویم:‌ شرقشناسان می‌خواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«هر کسی نخست باید به خود پردازد کسانی چون گفته‌های ما را می‌شنوند با یک زبان خرده‌گیری چنین می‌پرسند: «اینها چگونه پیش خواهد رفت؟!». می‌گویم: آنگونه که دیگر آمیغها پیش رفته. از نخست برای پیشرفتِ اینگونه جنبشها یک راه بیشتر نبوده. بخردان و پاکدرونان پذیرند، و مردانه به یاری و پشتیبانی برخیزند، و دست به هم داده نابخردان و ناپاکان را که ایستادگی می‌نمایند نابود گردانند. از نخست راه این بوده و کنون همین خواهد بود. آنگاه شما را چه کار با این پرسشست؟!.. هر کس نخست باید به خود پردازد، نخست باید در اندیشۀ خود باشد. سخنانیست سراپا راست و سراپا به سود جهان، شما اگر روان درست و خرد آزاد می‌دارید باید تشنه‌وار پذیرید و در راهش بکوشید، نه آنکه به پرسشهای نابجا برخیزید. این یکی از نادانیهای ایرانیانست که هر کسی نیکی را از دیگران می‌خواهد. هر کسی خود پاک و نیکست و آن دیگرانند که بدند و باید نیک گردند.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه شمارۀ چهارم)1322'' *«ایرانیان باید بدانند که خدا در این جهان مردمان را در کارهای خودشان مختار گردانیده و اینست هر مردمی اگر معنی زندگانی را دانست و دست بهم داد و بکار پرداخت با سرفرازی می‌زید، و اگر پی هوسها و نادانیها را گرفت و براههای بیخردانه گرایید ناگزیر دچار سختیها می‌شود و گزندها می‌بیند و خدا نیز رحمی بآنان نخواهد کرد. اینکه ملایان و روضه‌خوانان می‌گویند: کارها دست خداست، بیایید بخدا التماس کنیم، یک سخن بیخردانه‌ایست. خدا اختیار را بشما سپرده و از التماس هم کمترین نتیجه نخواهد بود. اینها را بفهمید تا تکلیف خود را بدانید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 239)1321'' *«بارها گفته‌ایم: این پراکندگی اندیشه‌ها که شما گرفتارش هستید چاره‌ای جز این ندارد که حقایقی بیرون آید و این پندارهای پراکنده از میان رود و شما اگر رستگاری می‌خواهید باید از پذیرفتن حقایق سر باز نزنید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 192)1321'' *«آن مردمی که خود را در پذیرفتن و نپذیرفتن دلیل آزاد شمارند و در برابر حقایق بهیاهوی پردازند سرنوشتشان همین باشد که در میان بیست‌ملیون، ده تن با یک اندیشه و باور پیدا نشود و در سختترین روزی نیز همدستی نتوانند، و اینست همیشه در برابر حوادث شکست خورند و لگدمال دیگران گردند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 192)1321'' *«گروهی[صوفیان] تا چه ‌اندازه نافهم باشند که این ندانند بیکاری سامان زندگی را بهم می‌زند. ندانند خدا شمارۀ زنان و مردان را یکسان گردانیده و یک مردی چون زن نمی‌گیرد باعث سیاه‌روزی یک زنی شده است، ندانند که نان از دست دیگران خوردن نشان پستی و زبونیست و آبرو را می‌برد و شرم و آزرم را از میان می‌برد، ندانند که پای کوفتن و رقصیدن جز با هوس خود راه رفتن نیست و آن را «عبادت» یا «ریاضت» نام نتوان نهاد.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 198)1321'' *«درخور صد شگفتست که پس از آنکه مشروطه در ایران روان گردید بایستی وزارت فرهنگ یکی از بایاهای خود این را داند که دلهای نوآموزان را از بدآموزیهای کهن قرنهای تاریک گذشته پاک گرداند و بجای آنها، معنی مشروطه و زندگانی مشروطه‌ای (دمکراسی) و میهن‌پرستی و اینگونه چیزها را بگزارد. لیکن وزارت فرهنگ درست وارونۀ این را گرفته و بایای خود دانسته که بدآموزیهای کهن را ـ با یک رویۀ رسمی ـ در دلهای جوانان جا دهد و مغزهای آنان را آلوده‌تر از مغزهای پدران درس‌ناخوانده‌شان گرداند. سرمایۀ وزارت فرهنگ ایران چیست؟.. شعرهای سعدی و حافظ و خیام و مولوی، و بافندگیهای صوفیان، و تنیده‌های افلاطون و ارسطو و دیگران و مانندهای اینها. کتابهای درسی از اینها سرچشمه می‌گیرد. اندکی هم از دانشهای اروپایی را یاد می‌دهند. دربارۀ دلمردگی و بیغیرتی بسیاری از مردم نیز داستان روشنست. این بدآموزیهای زهرآلود که چند رشته بهم آمیخته، چنانکه مغزها را بیکاره تواند گردانید، غیرتها و سَهِشها[=احساسات]را نیز تواند کشت. از مردمی با این مغزهای آکنده چشم غیرت و مردانگی داشتن از دیدۀ کور بینایی خواستنست. بسخن دامنه نمی‌دهم: ما ریشۀ بدبختیهای این توده را بدست آوردیم و یک چیستان تاریخی را بازنمودیم. سرچشمۀ بدبختی این کیشها، این کتابهاست، این درسهاست، این روزنامه‌هاست، این دستگاه فرهنگ نام است.» ** ''(«دادگاه» ص 12)1323'' *«ما نیک می‌دانستیم که این کیشها و دستگاههای بدآموزی چیزهای ساده‌ای نیست. صدهزاران کسان از آنها نان می‌خورند. هزاران کسان بدستاویز آنها بمردم فرمان می‌رانند. نیک می‌دانستیم که ایشان تا توانند ایستادگی خواهند نمود و صد نیرنگ بکار خواهند زد و صد رنگ پیش خواهند آورد. نیک می‌دانستیم که خود را بدامن سیاست خواهند انداخت و از بدخواهان این کشور یاوری و پشتیبانی خواهند طلبید. همۀ اینها را نیک می‌دانستیم و همۀ دشواریها را از پیش می‌شناختیم. دانسته و شناخته بکوشش و فداکاری آماده گردیدیم.» ** ''(دادگاه،‌ ص 14)1323'' *«در ایران همۀ نارواییها و بیراهیها از اینجا برخاسته که کسانی ادبیات را چیز جداگانه پنداشته‌اند و از اینجا به دو خطای بسیار بزرگی دچار گردیده‌اند زیرا از آنجا که شعر و ادبیات را کاری پنداشته‌اند پی کار دیگری نرفته خواسته‌اند از این راه روزی بخورند با آنکه توده به آن کار نیازی نداشته و ارجی نمی‌گزارده. از اینجا آنان ناگزیر شده‌اند که خود را به دربارها ببندند یا بستگی این توانگر و آن توانگر را بپذیرند. از اینجا هم ناگزیر شده‌اند که راه چاپلوسی را پیش گیرند و روی مردمی و آزادگی را سیاه سازند. از آنسوی چون شعر را کاری می‌پنداشته‌اند دیگر پایبند نیاز و دربایست نشده و هر روز و هر زمان به شعرسرایی برخاسته‌اند. بهار آمده شعر سروده. پاییز آمده شعر سروده. در عید شعر سروده. در سوگواری شعر سروده. یکی مرده شعر سروده. یکی زاییده شده شعر سروده. یک روز جیبش پر از پول بوده شعر سروده و جهان را به غلامی خود نپسندیده. روز دیگر جیبش تهی بوده شعر سروده و صد گِله از روزگار نموده. از همین جا کار بیهوده‌گویی بالا گرفته و معنای درست ادبیات و شعر از میان برخاسته است.» ** ''(سخنرانی کسروی در انجمن ادبی ص 5)1314'' *«آقای هژیر [وزیر کشور در آن زمان و سپس نخست‌وزیر] من در کجا و در کدام نوشتۀ خود دعوای پیغمبری کرده‌‌ام؟!. پیغمبری در اندیشۀ مردم آنست که فرشته از آسمان بنزد کسی بیاید و از سوی خدا پیامی آورد و آن کس با خدا پیوستگی پیدا کند و اگر خواست بآسمانها رود و اگر خواست مرده زنده گرداند، با جانوران سخن گوید ـ پیغمبری در پیش مردم باین معنیست. من در کجا گفته‌ام فرشته بنزد من می‌آید؟!. کجا گفته‌ام مرا با خدا پیوستگی هست؟!. شما این دروغ را از کجا آورده‌اید؟!. نمی‌دانم چرا زشتی این دروغ را نفهمیده‌اید؟!. گویا می‌پندارید که ما خواست شما را درنیافته‌ایم. آری آقای هژیر، شما و همدستانتان می‌خواستید این جنبش بسیار بزرگ ما را یک کوشش کوچک «مذهبی» نشان دهید و بهمین دستاویز ما را خفه گردانید. این سخن شما نیز از آن راه بوده. آقای هژیر، من هرچه گفته‌ام آشکار گفته‌ام، کتابها نوشته در سراسر جهان پراکنده‌ام. آنگاه من همه‌اش بکار کوشیده‌ام، بدعوی برنخاسته‌ام. من هیچگاه مرد دعوی نبوده‌ام.» ** ''(دادگاه ص 35)1323'' *«آری ما گروهی می‌باشیم. ولی «مذهب» بنیاد نمی‌گزاریم. ما خواست خودمان را بارها آشکار گردانیده‌ایم. ما می‌خواهیم این کشور را از بدبختی برهانیم و چون راه کار را شناخته‌ایم بفیروزی خود امیدمندیم. ما می‌خواهیم گمراهیها و بدآموزیهای زهرآلود را که از سعدی و حافظ و مولوی و دیگران بیادگار مانده و شماها[«کمپانی خیانت»] در راه افزودن برواج آنها صد پافشاری نشان داده‌اید از ریشه براندازیم، و بجای آنها کتابهایی را که بجوانان درس غیرت و گردنفرازی و میهن‌پرستی دهد روان گردانیم. ما می‌خواهیم این فرهنگ مغزفرسا که بدخواهان این کشور بنیاد گزارده‌اند از میان برداشته بجای آن فرهنگ را بمعنی راستش بنیاد گزاریم.» ** ''(دادگاه ص 36)1323'' *«یک توده‌ای که سی‌وشش سال است مشروطه گرفته ولی هنوز از هزار تن یکی معنی آن را نمی‌داند، یک توده‌ای که درمیان پانزده‌ملیون مردمش چهارده کیش هست که هر کدام سیاست جدایی و آرمان جدایی دارد یک توده‌ای که در آن ارمنی و آسوری و جهود و زردشتی و عرب و کرد و ترک و لر و بختیاری جدا از هم می‌زیند و در قرنهای متمادی هنوز درهم نیامیخته‌اند، یک توده‌ای که سرمایۀ علمی او بدآموزیهای بسیار بیخردانۀ خراباتیان و صوفیان و باطنیان زمان مغول می‌باشد، یک توده‌ای که مردان چهل ساله و پنجاه ساله‌اش سود از زیان و نیک از بد باز نمی‌شناسند ـ چنین توده‌ای چگونه تواند با دیگران همسری نماید و در میدان نبرد مقهور دیگران نگردد؟!..» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 162)1321'' *«بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیش‌بینی کرده بجلوگیری پردازید. نکرده‌اید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید، باز بهانه‌ آورید، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا میداند که سرگذشت این توده چه خواهد بود. بدانید ای ایرانیان، آسمان برای شما نخواهد گریست، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.» ** ''(امروز چاره چیست؟،‌ ص 51)1324'' *«بدبختی همین است که یک توده‌ای بجای همه چیز دست بدامن غوغا و هایهوی و ناله و گله بزنند و چنین دانند که از این راه بجایی خواهند رسید. هان ای ایرانیان، راه را گم کرده‌اید و هان ای بیچارگان سررشته را از دست داده‌اید. ... بدانید ای ایرانیان: این درد و گرفتاری که شما درآنید بیدرمان و چاره نمی‌باشد ولی باید نخست راه آن دانسته شود و دوم یک دسته از مردان نیک دست بهم دهند و بنام غیرت و مردانگی کوشش و جانفشانی دریغ نگویند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 212)1321'' *«کسانی تا آن اندازه سست و کم‌دلند که نمی‌خواهند حقایق را بهمسر و فرزندان خود بیاموزند و از اینکه یک شب خشم و دلتنگی خواهد بود یا یک هیاهویی خواهد برخاست پروا می‌نمایند و با این حال شتاب دارند که هرچه زودتر به نتیجه برسند. گویا می‌خواهند فرشتگان از آسمان بیایند و این کارها را انجام دهند و یا یک «اعجازی» رخ داده آنان را از هر رنجی آسوده گرداند. اینست می‌گویم: یک راهی چه دور و چه نزدیک، با رفتنست که بپایان می‌رسد. شما نیز تا نکوشید نتیجه‌ای نخواهید دید و از درد دل گفتن و آرزو کردن کمترین سودی نخواهد بود. شما یکبارگی یا باین خواری و زبونی گردن نهید و سر پایین انداخته با این زیستِ پستی که دارید بسازید و بیهوده بگله و ناله نپردازید، و یا اگر می‌خواهید از خواری و زبونی رها گردید راه آن همینست که بکوشید و این اندیشه‌های پراکنده را دور رانید و راستیها را در دلها جایگزین گردانید و همگی را دارای یک راه و یک آرمان سازید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 242)1321'' *«شما هرچه نیک باشید و بزرگ باشید، و هرچه دلسوزی بمردم دارید و نیکی آنان خواهید، تا هر کدام جدا می‌‌کوشید و بهوس راه دیگری دنبال می‌‌کنید دشمن و بدخواه توده خود می‌‌باشید. چه دشمنی بالاتر از آن که هر کدام مردم را بسوی دیگر می‌‌کشید و پراکنده و آواره می‌‌گردانید؟!.. چه بدخواهی بالاتر از این که با چیزهای بیهوده آنان[را] سرگرم می‌‌دارید و نمی‌گزارید درپی کار و زندگی خود باشند و بدبختی خود را دریابند؟!..» ** ''(پیمان سال پنجم، شمارۀ پنجم صفحۀ 185)1318'' *«بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیش‌بینی کرده بجلوگیری پردازید. نکرده‌اید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید، باز بهانه‌ آورید، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا می‌داند که سرگذشت این توده چه خواهد بود. بدانید ای ایرانیان، آسمان برای شما نخواهد گریست، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.» ** ''(امروز چاره چیست؟،‌ ص 51)1324'' *«بدانید ای ایرانیان! شما را پراکندگی بیچاره و درمانده گردانیده. . . . بدانید ای ایرانیان! از کوششهای تنها به تنها نتیجه بدست نیاید. از تدبیرهایی که هر کس تنها برای رهایی خود کند سودی نباشد. در چنین هنگامهایی باید همگی دست بهم داد و برای همگان کوشید. از این راهست که می‌توان به نتیجه‌ای رسید. در ایران کسان چیزفهم و کاردان بسیار است. ولی عیب اینجاست که از هم پراکنده‌اند و هر کس بتنهایی چیزهایی می‌اندیشد و کاری از پیش نبرده در توی خشم و دلتنگی می‌سوزد. اینان اگر همه یکی گردند بکارهای نتیجه‌داری توانند برخاست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 157)1321'' *«یکی از آنان[درسخواندگانی که در برابر دلیل ایستادگی کنند] با من گفتگو کرده ایرادهایی می‌گرفت و چون پاسخ شنیده درمانْد چنین گفت: «اینطور نیست که شما هیچ اشتباه نکنید». گفتم: این سخنان شما بیاد من می‌اندازد آن را که روزی ملایی بنزد من آمده چنین می‌گفت: «شما معصوم نیستید. معصوم آن چهارده تن بودند که آمدند و رفتند. این عقیدۀ مذهبی ماست که در بیانات شما قائل به اشتباه باشیم». آخوندک بایای[=وظیفۀ] خود می‌شناخت که در گفته‌های من اشتباه باور کند اگرچه هیچی پیدا نکند. شما نیز همان حال را می‌دارید. راستی که آخوندهای فرنگی هستید. این چه سخنیست که می‌گویید؟!. شما اگر ایرادی بسخنان من می‌دارید بگویید وگرنه بپذیرید.» ** ''(کتاب در پیرامون روان، نشست چهارم)1324'' *«این بایای آدمیگری شماست کسانی می‌پندارند این شاهراهی که ما می‌نماییم و آمیغها که روشن می‌گردانیم، آنان آزادند که بپذیرند یا نپذیرند. می‌گویم: نه چنین است. شما که آدمی هستید باید درپی آمیغها باشید، و چون می‌یابید تشنه‌وار بپذیرید و پیروی کنید. خدا به شما فهم و خرد داده که یک راه رستگاری که نموده می‌شود بشناسید و بپذیرید و با دیگران در آن همگام باشید. این بایای آدمیگری شماست و جز این نتواند بود. آنانکه از آمیغها[=حقایق] رو گردانند و از شاهراه رستگاری کناره جویند، ارج آدمیگری خود را از دست داده‌اند، و گذشته از خودشان مایۀ تیره‌روزی و پستی فرزندانشان خواهند بود، و پس از همه، در پیشگاه آفریدگار شرمنده و سرافکنده خواهند گردید. گاهی کسانی ستیزه¬رویی نموده چنین می‌گویند: «شما آنچه می‌خواهید بگویید، ما که نخواهیم پذیرفت». می‌گویم: این نادانی را پیش از شما جهودان کرده‌اند.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه شمارۀ یازدهم)1322'' *«پیروان کیشها، دین را بآن معنایی که ما می‌گوییم نمی‌‌شناسند. آنان دین را این می‌دانند که هر کسی به یک خدایی در بالاسر جهان، و بیک پیغمبری در زیردست او، و بیک رشته امامانی (یا قدیسانی) در پایینتر از آن، باور دارد، و بهشت و دوزخ و ترازو و پل صراط (چنرت) و مانند اینها را بپذیرد، و در زیست خودش آن پیغمبر و امامان را دوست دارد، و بزیارت گنبدهاشان رود، و داستانهای ایشان را فراموش نگردانیده همیشه تازه نگه دارد، و «با دوستانشان دوست و با دشمنانشان دشمن» باشد. آنان دین را این می‌دانند و هوده‌ای[نتیجه] که از این می‌خواهند آبادی آنجهان و رفتن ببهشت است. می‌‌باید گفت: دین در نزد ایشان «یک ساختمانی در اندیشه»، و برخی کارهایی بنام «بهشت‌جویی» می‌باشد.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه ص274)1322'' *«آدمیان همگی از یک ریشه‌اند. این تیره‌ها که درمیانند همگی یکسانند، و یکی را بدیگری برتری نیست. برتری یک مرد و یا یک توده جز از راهِ درستی روان و خِرَد، و پاکی دین و زندگی نتواند بود. تیره‌هایی که در دانش و هنر پیش افتاده‌اند، این یک فیروزی بزرگیست که بهرۀ آنان گردیده، لیکن باید بدیگران یاوری کنند، و از دانش و هنر خود بآنان سود رسانند، و در پیشرفت، آنان را نیز همراه گردانند. این رفتار را بنام آدمیگری کنند، به پیروی از خِرَد کنند، بَهرِ آسایشِ خودشان و دیگران کنند. بسیار نادانیست که با دانش و هنر، دیگران را زیردست گردانند. بسیار نادانیست که با نیرنگ و فریب، تیره‌هایی را از پیشرفت بازدارند. این یک بدنامی بزرگی بآنان خواهد بود.» ** ''(ورجاوندبنیاد بخش یکم، بند 11)1322'' *«این ایرادها را[به کیششان] که می‌گیریم [ملایان] می‌گویند: «اینها عقیدۀ عوامست چه ربط باصل دین دارد؟!.. ما اصل دین را می‌گوییم..» می‌گویم اصل دین چیست؟!.. کجاست؟!. شما اگر اصل دین را می‌شناسید پس چرا نگرفته‌اید؟!. چرا بمردم یاد نداده‌اید؟!.. این در کجای جهانست که یک مردمی در توی گمراهیهای پست دست و پا زنند و بهانه‌شان این باشد که اینها که در اصل دین ما نیست؟!. در کجای جهانست که یک مردمی با صد نادانی بسر برند و با اینحال خود را گمراه ندانند و باصل دین بنازند؟... ای بیخردان مگر دین هم اصل و بدل دارد؟!. مگر دین رختست که دو دست باشد و یکی را بتن کنند و دیگری را در بقچه نگه دارند؟!. شگفت بهانه‌ای بدست افتاده. یک دسته مردمی در یک سرای فروریخته و ویرانه‌ای بسر برند و عنوانشان این باشد که اصلش یک سرای درست و باشکوهی بوده!» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 250)1321'' *«آنان[ملایان] اصل دین را نمی‌دانند، دانستن اصل دین نه بآن آسانیست که مردم می‌پندارند. اگر آنان اصل دین را می‌شناختند از نخست گرفته بودند و نیاز نداشتند که بَدَلش را بگیرند و سپس باصل بازگردند. دوم آنان خواستشان دکانداریست و این یک کالای نوینیست که ببازار آورده‌اند، و خواستشان اینست که هر چیزی را که دیدند مریدان می‌پسندند و خریدارش می‌باشند بگویند از اصل دینست، و هرچه را که دیدند کساد پیدا کرده و دیگر خریداری ندارد (مثلاً نذر سقاخانۀ نوروزخان و مانند آن) بگویند اینها از اصل دین نیست. اینست راز کار ایشان. شیادان پستنهاد بجای آنکه با کوشش و دسترنج نان بخورند باین فریبکاریها برخاسته‌اند و گمراهان را گمراهتر می‌گردانند. خدا ریشۀ اینان را براندازد. ... اگر چنین بود که یک دینی چون اصلش راست و درست بوده از آلودگیهایی که پیدا کرده باکی نباشد پس بدینهای زردشتی و مسیحی و جهودی چه ایراد هست؟! مگر آنها نیز اصلش پاک و درست نبوده؟!.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 250)1321'' *«خواست ما آنست که در جهان یک راهی از روی دانستن و فهمیدن و پیروی از خرد کردن باز باشد و زندگانی از روی فهم و بینش راه افتد، و همان پروایی را که امروز مردمان دربارۀ تندرستی و پزشکی می‌دارند دربارۀ نیکی زندگانی و آسایش توده‌ها نیز کنند و نبردی را که با بیماریها می‌نمایند ماننده‌اش را با گمراهیها و بدیها آغازند. اگر پزشکی دانش تندرست زیستن و توانا گردیدنست، دین نیز دانش آسوده زیستن و پاک و ستوده بودن و از معنی جهان و زندگانی آگاهی بسزا داشتنست.» ** ''(پرچم هفتگی شمارۀ هفتم)1323'' *«آن نه دیندار است که بدلیل گردن نگزارد‌. اگر چنین شایستی که هر کسی بر روی پندار خود ایستادگی نماید پس دین چه بایستی؟!. دین از بهر آنست که هر کسی پندارهای دیگری را دنبال ننماید و اینست باید همه‌ی باورها با دلیل باشد تا پراکندگی پیش نیاید. ببینید فرستادگان همه از خرد و فهم سخن رانده‌اند و همه دلیل را پیش آورده‌اند‌.» ** ''(راه رستگاری گفتار نوزدهم)1316'' *«امروز معنی دین دانسته نیست و این خود یک گرفتاری برای جهان گردیده. برخی دستگاههایی ـ از زردشتیگری و جهودیگری و مسیحیگری و اسلام ـ درمیانست و هر یکی از مسیحیگری و اسلام شاخه‌های بسیاری پیدا کرده و از هر کدام کیشهای بسیار پدید آمده. اینها پر از گمراهی و نادانی، و هر یکی در بی‌ارجی همسنگ بت‌پرستیهای چینیان و ژاپنیان و هندویان می‌باشد. مردمان «دین» اینها را می‌شناسند و اینست بدو دسته می‌باشند: یک دسته پیروان اینها که در نادانیها و گمراهیها فرورفته‌اند، و بسیار پست‌اندیشه‌اند، یک دسته آنان که از اینها رمیده بیکبار از دین روگردان و گریزان می‌باشند.» ** ''(ورجاوندبنیاد، بخش دوم،‌ بند 1)1322'' == پیوند به بیرون == {{ویکی‌پدیا}} {{ناتمام}} {{ترتیب‌پیش‌فرض:کسروی، احمد}} [[رده:اهالی ایران]] [[رده:پژوهشگران ایرانی]] [[رده:تاریخ‌نگاران ایرانی]] [[رده:زبان‌شناسان ایرانی]] mh3o2oaqgfnd37kpslpzzal6h700c0z 171203 171202 2022-07-31T07:27:23Z Azade10 26483 wikitext text/x-wiki {{تمیزکاری}} [[File:Ahmad Kasravi portrait.jpg|thumb]] '''[[w:احمد کسروی|احمد کسروی]]''' (۱۸۹۰–۱۹۴۶) تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهش‌گر، حقوق‌دان و اندیشمند [[ایرانی]]. == گفتاوردها == * «تمامِ ایرانیانی که اندکی آگاهی دارند، از عقب ماندگی کشور - به ویژه افول [[ایران]] از یک امپراتوری بزرگ و قدرتمند به دولتی ضعیف و کوچک - نگران شده‌اند. ریشهٔ انحطاط در کجاست؟ در اوایل قرن، روشنفکران می‌توانستند ادعا کنند که مقصّرِ اصلی، مستبدینی بودند که نفعی پنهانی در بی سوادی و جهلِ مردمِ کشور داشتند. امّا در حقیقت بیست سال پس از حکومت مشروطه ما نمی‌توانیم همان پاسخ را بدهیم. اکنون می‌دانیم که تقصیر اصلی نه بر گردنِ فرمانروایان بلکه فرمانبرداران است. آری، علّتِ اصلی توسعه نیافتگی در ایران و شاید در بیشتر کشورهای شرقی، تفرقه و اختلاف میانِ توده هاست.» ** <small>در «علل اصلی عقب ماندگی»، روزنامهٔ پرچم، ۷/۲/۱۳۲۱</small> * «امروز یکی از گرفتاری‌های ایران، بلکه بدترین گرفتاری او، پراکندگی ایرانیان است. مردمی که دارای سرزمینی مشترک می‌باشند و در حیطهٔ یک دولت [[زندگی]] می‌کنند، نباید به فرقه‌های رقیب تقسیم شوند. ایرانِ امروز به این بدبختی گرفتار است و اگر این حال دیر پاید، [[خدا]] می‌داند ایرانیان چه مشت سختی را از دست روزگار خواهند خورد.» ** <small>در «اسلام و ایران»، ''پیمان''، ۱۲/۱۱/۱۳۱۲، سال بیستم، ص ۲۷۷ و ۳۸۰</small> * «بدانید ای برادران: آنچه یک توده را نابود سازد اندیشه‌های بیهوده و پراکنده‌است. اندیشه‌های بیهوده و پراکنده از یکسو مردم را از هم پراکند و توده را از نیرو اندازد و از یکسو دلها را بخود واداشته از پرداختن بکار و زندگی دور سازد. کسانی را اینها خرد می‌نمایند. ولی گرفتاری بس بزرگی می‌باشد.» ** <small>در «راه رستگاری»، گفتار بیست و چهارم</small> 1316 * «اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و دو سید و کسان دیگر از علما که پافشاری در مشروطه‌خواهی می‌نمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانون‌های اروپایی را نمی‌دانستند، و از ناسازگاری بسیار آشکار که میانه مشروطه و کیش شیعه‌است آگاهی درست نمی‌داشتند، مردان غیرتمند از یکسو پریشانی ایران و ناتوانی دولت را دیده و چاره‌ای برای آن جز بودن مشروطه و مجلس نمی‌دیدند و با پافشاری بسیار به هواداری از آن می‌کوشیدند، و از یکسو خود در بند کیش بوده چشم‌پوشی از آن نمی‌توانستند. در میان این دو درمی‌ماندند.» ** <small>در «تاریخ مشروطه ایران»، تهران، چاپ سیزدهم، ۱۳۳۰، ص ۲۸۷</small> * «ای ایرانیان ما شما را بنام خدا، بنام میهن، بنام شرافت و ناموس و بنام بزرگی و آقایی می‌خوانیم. بیایید دست برادری و همکاری بهم دهیم تا کشور خود را از این بردگی و بیچارگی رهایی بخشیم. این بار سنگین را جز با یاری و همدستی نمی‌توان برداشت. همان گونه که برای هستی خود نیاز به غذا داریم برای توده و کشور خویش نیز نیازمند یک راه خدایی می‌باشیم. ما پاکدینان آن راه را پیروی می‌کنیم، گفته‌های ما ادعا نیست بخوانید و بیندیشید و خرد را داور گردانید آنگاه بسوی ما شتابید و با ما پیمان همدستی بندید.» ** <small>احمد کسروی</small> روزنامه پرچم * «درد بزرگ ایرانیان ندانستن حقایق زندگانیست. چون حقایق را نمی‌دانند از هم پراکنده‌اند، در کارها سستند، بکشور خود علاقه کم دارند، در برابر حوادث تنها بگله و ناله بس می‌کنند و در کوشش به تقلیدهای صوری که از اروپاییان می‌نمایند امید می‌بندند، هر کسی خود را راهنما می‌شمارد، هر کسی پیشنهادها می‌کند. اینها همه نفهمیدن معنی زندگانیست.» ** <small>(پرچم روزانه ش۵۰، احمد کسروی) کتاب «حقایق زندگی»</small> * «نخست کشور است و پس از آن مسلک و اندیشه» ** ''(پرچم روزانه ش ۶۱)۱۳۲۱ * «ما یک چیزی در ایرانیان می‌بینیم که همان دلیلست که بسیار نادانند. اینان از یکسو همیشه از حال بدبختی خود گله می‌کنند، و از یکسو می‌خواهند بهیچ چیزی از آنچه امروز هست دست زده نشود: کیشها همچنان بماند، دیوانهای شاعران در رواج خود باشد، صوفیگری بماند، خراباتیگری بماند، مادیگری بماند ـ همه چیز بماند و نیک هم گردند. در اینجاست که باید گفت: اینان چشم دارند و نمی‌بینند، گوش دارند و نمی‌شنوند، و مغز دارند و نمی‌فهمند.» ** <small>(پرچم نیمه‌ماهه ص۳۳۳)۱۳۲۲</small> * «از چیزهایی که در ایران باید بود بزرگ شدن دیه‌ها و کوچک گردیدن شهرهاست. ما اگر بخواهیم از یکسو بکشاورزی رواج دهیم و از زمین و آب و هوا و آفتاب سود جوییم، و از یکسو در شهرها جلو مفتخوریها را بگیریم و بدینسان سامانی بزندگانی این توده دهیم، باید همهٔ بیکاران و بیهوده‌کاران را از شهرها بیرون گردانیده بدیه‌ها فرستیم که هر کدام تکه‌ای از زمین را بگیرند و بکارند. راه همینست. چیزی که هست این کار بآسانی نتواند بود و به یک زمینه‌ای نیازمند است. … باید در دیه‌ها زمینهٔ زندگانی آماده گردد. باین معنی دبستانها برای بچگان، و پزشک و داروخانه و بیمارستان برای بیماران، و دادگاه برای دادخواهان برپا باشد، و تلفن و برق و راه‌های اتومبیل‌رو آماده گردد. گذشته از همهٔ اینها باید آمیغها[=حقایق] در دلها جای گیرد و ارج کشاورزی دانسته گردد، و این نباشد که درسخواندگان و کسان آبرومند کشاورزی را بخود نپسندند یا از دیه‌نشینی سر باززنند. باید زندگانی بمعنی راستش در پیشگاه اندیشه‌ها جلوه‌گر گردد و این نادانیهای تیره که مغزها را پر گردانیده از میان رود. اگر این زمینه آماده گردد بسیاری از مردم خود با دلخواه و آرزو رو بسوی دیه‌ها آورند که یک زندگانی خوشتر و آرامتری را پیش گیرند.» **<small> (کار و پیشه و پول، ص۳۷ از ۵۱)۱۳۲۳</small> * «بسیاری از ایرانیان این سخنانی را که ما دربارهٔ «دارایی» و آب و خاک و میهن‌پرستی نوشتیم خوانده چنین خواهند گفت: «ما اینها را می‌دانستیم». اینان «دانستن» را همان شنیدن و بیاد سپردن می‌شمارند. ولی این دانستن نیست. «دانستن» آنست که یکی یک موضوعی را نیک بفهمد و با دلیل آن را تصدیق کند و بروی آن پافشاری نماید و اگر سخنی را بضد آن شنید با دلیل رد کند و پس از همه آن را بکار بندد و رفتارش از روی آن باشد. دانستن این را می‌گویند، و ما نیز این گونه دانستن را می‌خواهیم. ما می‌خواهیم ایرانیان این سخنان را نیک بفهمند و نیک بیندیشند و باور کنند و هرگونه اندیشه‌های ضد آن که در دل دارند بیرون کنند. می‌خواهیم این را باور کنند که این سرزمین که خدا بایشان داده سرچشمهٔ زندگانی خودشان و فرزندانشان می‌باشد و اینست باید آن را گرامی شمارند و قدرش دانند و بنگهداریش کوشند. می‌خواهیم این را باور کنند که اگر نکوشند این سرزمین از دستشان خواهد رفت و همگی به زیردستی و بندگی خواهند افتاد و پراکنده و خوار و بیچاره خواهند گردید. می‌خواهیم اینها را نیک بفهمند و باور کنند و بکار بندند، آن وقت آن سخنان بیهوده‌ای را که از بدآموزیهای مادیگران یا از گفته‌های بیپای شاعران یا از فریبکاریهای ملایان و دیگران شنیده‌اند و با این اندیشه‌ها نمی‌سازد از دل بیرون کنند.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۵۶)۱۳۲۱'' * «در هزاروسیصد سال پیش از این، کشاکشهایی دربارهٔ خلافت رخ داده و هرچه بوده پایان یافته و گذشته، امروز از گفتگوی آنچه سودی تواند بود؟. اینها نه تنها دین نیست، خود بیدینیست. راستی را دین برای آنست که مردمان چندان بیخرد و نافهم نگردند که زندگانی خود را رها کنند و بداستانهای هزاروسیصد سال پیش پردازند و درمیان مردگان کشاکش اندازند. کسانی که اینها را از دین می‌شمارند معنی دین را ندانسته‌اند. دین شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن بآیین خرد است. دین آنست که امروز ایرانیان بدانند که این سرزمینی که خدا بایشان داده چگونه آباد گردانند و از آن سود جویند و همگی باهم آسوده زیند و خاندانهایی به بینوایی نیفتند و کسانی گرسنه نمانند و دیهی ویرانه نماند و زمینی بی‌بهره نباشد.» ** <small>(پرچم نیمه‌ماهه ص۱۰۶ و ۱۰۷)۱۳۲۲</small> * «بدی در جهان تنها جنگ نیست. بدیهای بدتری می‌بوده و می‌باشد. این بدتر از جنگست که مردمی مردگان هیچکاره‌ای را گردانندگان جهان دانند و بروی گورهای آنان گنبدها افرازند و از صدها فرسنگ راه بزیارت آنها روند. بدتر از جنگست که مردمی از آیین گردش جهان ناآگاه باشند و بگرفتاریهای خود چاره از «دعا» خواهند. بدتر از جنگست که گروهی بنام درویشی بکار و پیشه‌ای نپردازند و جهان را خوار دارند و با تن‌های درست و گردن کلفت بگدایی و مفتخوری پردازند. بدتر از جنگست که از میان مردمی، شاعران یاوه‌گویی برخیزند و آشکاره سخن از جبریگری زده مردم را به تنبلی و سستی وادارند. این نادانیها و مانندهای اینها در ایران و کشورهای شرقی رواج می‌داشته و جمال مبارکِ شما آن فهم و دانش نداشته که به اینها پردازد و مردم را از گمراهی بیرون آورد. بهاء به این نادانیها نپرداخته بماند، که خود نادانیهایی بآنها افزوده. بجای برانداختن گنبدها، خود چند گنبدی بلند گردانیده. بجای نابود گردانیدن دعاها، خود دعاهایی ساخته و بدست مردم داده. این بدترین بدیهاست که مرد درمانده‌ای همچون بهاء بدعوای خدایی برخیزد و یک دسته چندان پست‌اندیشه و نافهم باشند که بچنان دعوایی گردن گزارند. آنچه شرقیان را بخواری و پستی کشانیده و بزیر یوغ غربیان انداخته، پابستگی به این گمراهیها و نادانیهاست. بهاء اگر آن بودی که نیکی جهان خواهد، بایستی به اینها پردازد و نبرد سختی آغازد. نه آنکه اینها را همه بگزارد و چند سخنی پا در هوا ـ از حرام کردن جنگ و دستور دادن به یکی شدن دینها ـ سراید و گردن فرازد.» ** ''(بهائیگری، گفتار دوم)۱۳۲۲'' *«در این کشور یا زندگانی دمکراسی یا کیش شیعی، یا سررشته‌داری توده[=حکومت ملی] یا حکومت ملایان، یا آن یا این، هر دو در یکجا نتواند بود. ایرانیان یا باید شیعه باشند و به آموزاکهای [تعلیمات] شیعیگری راه روند و مشروطه را رها کنند، یا هوادار مشروطه بوده بکیش شیعی (و همچنین بدیگر کیشها) چاره اندیشند.» ** ''(دولت بما پاسخ دهد، ص ۲۰)۱۳۲۳'' *«نادانی ملایان در این زمینه[معنی دین] بآن سادگی که پنداشته می‌شود نیست. همین نادانی دلیل روشنی به بیدینی ایشانست؛ زیرا دین برای شناختن آیین خدا و زیستن از روی آن آیین می‌باشد. راستی را دین برای اینست که مردمان جهان و زندگی را نیک شناسند و به هر کار از راهش درآیند. برای اینست که بجای درمان بجادو و دعا نپردازند. پس دعا خواندن و دعا نوشتن بجای درمان، و آن را چاره پنداشتن خود بیدینیست، و شما می‌بینید که ملایان همین را از دین می‌شمارند.» ** ''(پندارها، گفتار دوم)۱۳۲۲'' *«می‌شنویم کسانی در تبریز و دیگر جاها می‌گویند: فلان آخوند یا بَهمان پیشنماز گفته پرچم نخوانید و بآن روزنامه کمک نکنید. می‌گویم اگر می‌خواهید بسخنان ملایان گوش دهید یکبارگی چشم از زندگی پوشیده مرگ خود و فرزندانتان را بدیده گیرید.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۲۳۱)۱۳۲۱'' *«بدانید ای ایرانیان! شما را پراکندگی بیچاره و درمانده گردانیده. . . . بدانید ای ایرانیان! از کوششهای تنها به تنها نتیجه بدست نیاید. از تدبیرهایی که هر کس تنها برای رهایی خود کند سودی نباشد. در چنین هنگامهایی باید همگی دست بهم داد و برای همگان کوشید. از این راهست که می‌توان بنتیجه‌ای رسید. در ایران کسان چیزفهم و کاردان بسیار است. ولی عیب اینجاست که از هم پراکنده‌اند و هر کس بتنهایی چیزهایی می‌اندیشد و کاری از پیش نبرده در توی خشم و دلتنگی می‌سوزد. اینان اگر همه یکی گردند بکارهای نتیجه‌داری توانند برخاست.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۱۵۷)۱۳۲۱'' *«انبوهی از ایرانیان این را عادت خود قرار داده که از حال و پیشامد گله کنند و بنالند ولی هیچگاه در اندیشهٔ کوشش و چاره نباشند. این نتیجهٔ درسیست که در سی سال گذشته از روزنامه‌ها آموخته‌اند. می‌آیند می‌نشینند و سر گفتگو را باز می‌کنند، و دردها و گرفتاریها را بتقریر می‌آورند. ولی همینکه گفته می‌شود که باید دست بهم داد و چاره‌ای کرد در آنجاست که صد سستی از خود نشان می‌دهند. در آنجاست که آدم می‌بیند این بدبختها گله و ناله را می‌خواهند و بهیچ گونه کوششی تن درنخواهند داد.» ** ''(پرچم روزانه شماره ۱۵۸)۱۳۲۱'' *«عقیده بقضا و قدر و دلبستگی بجبریگری عزم و ارادهٔ اینها [مردمی که در اندیشه‌ی کشورشان نیستند] را کشته‌است. بدبختها تا خطر را در نزدیکی خود نبینند بتکان نخواهند آمد و در چنان هنگامی نیز چاره دشوار خواهد گردید. باید آشکاره بگویم: چنین مردمی شایستهٔ زندگی نمی‌باشند. در چنین روزگاری که توده‌ها سختترین نبردها می‌کنند و مردان و زنان و پیران و جوانان دست بهم داده در آسمان و زمین، در زیر دریا و در روی آن جنگ و خونریزی می‌کنند، یک چنین مردم سست‌نهاد و بی‌اراده‌ای سرنوشتی جز لگدمالی در زیر پای دیگران نتواند داشت. باید اینها را آشکاره بگویم و حقایق را پوشیده ندارم.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۵۸)۱۳۲۱'' *«مایهٔ بدبختی ایرانیان اندیشه‌های پراکنده‌ایست که در مغزها جا دارد. این اندیشه‌های پریشان و گمراهست که اراده‌ها را سست و خردها را بیکاره می‌گرداند و مردم را بدینسان درمانده و بدبخت می‌سازد. سپس دلیل آورده گفته‌ایم: سرچشمهٔ کارهای آدمی مغز اوست. مغز است که بدیگر عضوها فرمان می‌دهد و آنها را بکار می‌اندازد. از آنسوی مغز تابع اندیشه‌هاییست که در آن جا می‌گیرد. این اندیشه‌هاست که مغز را اداره می‌کند. پس از این مقدمه گفته‌ایم باعث اینکه ایرانیها بدینسان سست‌اراده و بیچاره‌اند سخنان پراکندهٔ ضد هم می‌باشد و مثل آورده گفته‌ایم: در این توده از یکسو سروده می‌شود: «بجز از کشته ندروی» و از یکسو گفته می‌شود: «که بر من و تو در اختیار نگشاده» یا گفته می‌شود: «گر زمین را به آسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی». امروز از یکسو ما می‌خواهیم مردم را بکوشش واداریم و از یکسو کتابها پر است از تعلیمات جبریگری. از یکسو ما می‌گوییم: باید کوشید و کشور خود را نگه داشت و از یکسو کتابها پر است از اینکه با کوشش بجایی نتوان رسید: «بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست». از یکسو ما می‌گوییم: باید در اندیشهٔ نگهداری خاندانهای خود باشیم و باید خطرهای احتمالی آینده را بدیده گرفته درپی وسایل دفاع باشیم از سوی دیگر گوشها پراست با این شعر و مانند آن: «اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبّرد رگی تا نخواهد خدای». می‌گوییم: آیا باور کردنیست که این همه سخنان که بنام جبریگری و اختیار نداری گفته شده بی‌اثر بماند؟!.. آیا باور کردنیست که سخنانی که ما بنام میهن‌پرستی و کوشش می‌نویسیم اثر خود را بکند ولی اینها نکند؟ !..» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۲۴)۱۳۲۱'' *«پایندگی یک توده بیش از همه در سایهٔ نکوخوییست در جهانی که بنیاد زندگی بر کشاکش نهاده شده پایندگی یک توده بیش از همه در سایهٔ خویهاییست که مایهٔ استواری ایشان گردد. بدانسان که درختی تا سخت و استوار نباشد در برابر تندبادها ایستادگی نتواند، یک مردم نیز تا استوار نباشند پایدار نخواهند ماند. کسانی خوشخویی را خنده‌رویی و چرب‌زبانی و چاپلوسی و اینگونه سست‌نهادی‌ها می‌پندارند یا ساختن با هر نیک و بد را هنری می‌انگارند. اینان سخت نادانند و خوشخویی جز از اینهاست. برای یک توده پیش از همه خوییهایی می‌باید که استوار و پایدارشان گرداند. آنچه یک توده را استوار و پایدار می‌گرداند چیست؟... آزادگی، غیرت، دلیری، از خود گذشتگی، پافشاری. سخندانی و دانشمندی و هنروری و اینگونه عنوانها را در این زمینه ارجی نیست.» ** ''(پیمان سال سوم، شمارهٔ ۴ ص ۱۹)اردی بهشت ۱۳۱۵'' *«کار یک مردم یا یک توده تنها با گفتن و نوشتن و اظهار عقیده نمودن بجایی نمی‌رسد. این یکی از گمراهیهای ایرانیانست که تنها بگفتن و اظهار عقیده کردن بس می‌کنند و این نمی‌اندیشند که یک رشته اندیشه هرچه نیک و سودمند باشد تا باجرا گزارده نشود نتیجه‌ای از آن در دست نخواهد بود و راه اجرا آنست که یک دسته از مردان بافهم از پیر و جوان دست بهم دهند و یک جمعیتی گردند و اراده‌ها را یکی سازند، و آن وقت رشتهٔ کارها را بدست گرفته آن اندیشه‌های بلند و سودمند را با دست خود اجرا گردانند.» ** ''(پرچم روزانه شمارهٔ ۱۸۳)۱۳۲۱'' *«چون بارها دیده شده، کسانی که کتابهای ما را می‌خوانند چون با سخنانی ناشنیده روبرو می‌گردند، در بارِ یکم دل‌آزرده می‌شوند و به آسانی آنها را نمی‌توانند پذیرفت، و از آنجا که هر گفته‌ای دلیل استواری همراه می‌دارد ناپذیرفتن نیز نمی‌توانند، و اینست دودل می‌مانند. این کسان باید به یک بار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بیگمان آنچه را که در بار یکم پذیرفتن نتوانسته‌اند، در بارِ دوم و سوم خواهند توانست. به هر حال ما هیچ سخنی را بیدلیل نگفته‌ایم و این نمی‌خواهیم که کسی نافهمیده و باور نکرده سخنی را از ما بپذیرد. ما چنان‌که خواهش کرده‌ایم دوست می‌داریم هر خواننده‌ای راستی را داور باشد. هیچ سخنی را از ما بی‌دلیل نپذیرد و از هیچ سخنی که بادلیلست چشم نپوشد.» ** ''(پیشگفتار کتاب داوری)۱۳۲۳'' *«در هر کجا خرد کمتر سخن آنجا فراوانتر. از شگفتیهای زمان ما فزونی بی‌اندازهٔ سخن است. هیچ زمانی مردم باین اندازه پرگو نبوده‌اند. سخن در زمانهای پیشین ارج سیم و زر را داشت ولی امروز بی‌ارجتر از سفال و سنگ است. بدانسان که در زندگانی ساده و پیشین ما بزرگترین شماره «هزار» بود و تودهٔ انبوه بالاتر از آن شماری نمی‌شناختند ولی امروز «کرور» و «میلیون» بر زبانها روانست و چه بسا که «بلیون» و «ترلیون» هم بکار می‌رود به همین اندازه سخن در جهان فزون گردیده‌است. می‌توان گفت مردم امروزی ده برابر بلکه صد برابر زمانهای پیشین گفتگو می‌نمایند یا چیزنویسی می‌کنند. کسانی خواهند گفت: از فزونی سخن چه باک؟.. می‌گوییم فزونی سخن دلیل کمی خرد است در هر کجا خرد کمتر سخن آنجا فراوانتر و هر کسی هرچه سبکمغزتر زبانش بر گفتگو روانتر می‌باشد. این فراوانی روزنامه‌ها، فزونی کتابها، بیشی انجمنها و کنفرانسها همهٔ اینها گواه کوتاهی خردها می‌باشد. اگر دو خردمندی در موضوعی باهم گفتگو نمایند هرگز نخواهد بود که بیش از چند جمله سخن برانند. آن کار سبکمغزانست که در هر موضوعی بگفتگوی درازی می‌پردازند و پیاپی گفته‌های خود را تکرار می‌کنند.» ** ''(پیمان، سال یکم، شمارهٔ شانزدهم، ص ۷)۱۳۱۳'' *«این در نهاد هر کس نهاده که چون پندآموزی را دید گرفتار پستیهاست پند او را نمی‌پذیرد و بلکه بر بدکاری دلیرتر می‌گردد. رازیست آسمانی که سخن تا از دل پاکی برنخیزد دلها را تکان نمی‌دهد. چیزیست در سرشت آدمی سرشته و ما هرگز نمی‌توانیم آن را دیگرگونه سازیم. ... ما آشکار می‌بینیم تا پندآموزی گردنفراز و پاکنهاد نباشد گفتهٔ او در مردم اثر ندارد. ... اندرز جز از جمله‌های دانش‌آمیز است که بگوینده‌اش ننگرند. اندرز نه از راه فهم و دریافت بلکه از راه گرایش و پیروی کارگر می‌افتد. اینست باید اندرزگو پاکنهاد و درخورِ پیشوایی باشد. آن در سخنبازیست که به نغزی و آبداری یک جمله ارج می‌گزارند، در پندآموزی بیش از همه پاکنهادی گوینده در کار است.» ** ''(پیمان سال سوم، شمارهٔ ۳ ص ۴۸۱)فروردین ۱۳۱۵'' *«خداشناسی آن نیست که خدایی تصور کنند و هرچه خواستند باو نسبت دهند. اینگونه خداشناسی با بت‌پرستی یکیست، بلکه همان بت‌پرستیست. خداشناسی هنگامی درستست که خدای راستین را شناسند و هر کاری بیهوده یا ناسزایی را باو نسبت ندهند. اینست ما بخداشناسی این مردم ارج نمی‌توانیم گزاشت. بلکه جز بت‌پرستشان نمی‌توانیم شناخت. آنان گردن می‌فرازند و بخود می‌بالند که خداپرستند، ولی در پستی اندیشه از بت‌پرستان کمترند. «خانمها دیدید روهاتان باز کردید خدا بغضب آمد و بلا فرستاد». اینست نمونه‌ای از خداشناسی آنان.[ملایان]» ** ''(پرسش و پاسخ، ص ۳۳ از ۶۴)۱۳۲۴'' *«شما[ملایان] اگر معنی دین را می‌دانستید، می‌دانستید که خدا را در راه بردن اینجهان آیینی هست ـ آیین بسیار استواری که هیچگاه دیگر نگردد، این می‌دانستید که داستان امام ناپیدا و آن «عجایب و غرائب» که بآن داستان بسته‌اید: «دجال از چاه بیرون خواهد آمد، آفتاب از مغرب سر خواهد زد، عیسی از آسمان فرود خواهد آمد، توپ و تفنگ از کار خواهد افتاد، مردگان زنده خواهند گردید…» همه با آیین خدا ناسازگار است. ولی چون از نادانی معنی دین را نمی‌دانید اینست گستاخانه بخدای آفریدگار چنین دروغهایی می‌بندید. آنگاه شرم نکرده می‌گویید: «اینها از ضروریات دینست هر کس اینها را نپذیرد بیدینست». در حالی که بیدین و خداناشناس شما ملایان هستید که اینگونه کارهای خردناپذیر را بخدا می‌بندید، بیدین شمایید که از آیین خدا ناآگاهید، بیدین شمایید که جز شکم‌پرستی آرزویی در جهان ندارید. ببینید: شما تا چه اندازه نادانید که چون ما می‌گوییم یک مردی هزار سال زنده نتواند ماند، شما پاسخ داده می‌گویید: «از قدرت خدا چه بعید است؟!..» و از بس نافهمید این نمی‌دانید که خدا برای توانایی خود مرزی پدیدآورده و برای کارهای خود آیینی گزارده. این نمی‌دانید که هرچه تواند بود نباید بود.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه ص۳۷۲)۱۳۲۲'' *«با هیچ‌کسی دشمنی نداشته‌ایم و نمی‌داریم چنان‌که در این چند سال آزموده‌ایم، بدخواهان و دشمنان در برابر ما جز چند جمله‌ای نمی‌دارند و جز از آنها را بزبان نمی‌توانند آورد؛ مثلاً شاهراه بزرگ و روشنی که ما بسوی آمیغها[=حقایق] باز کرده و مردمان را بزیستن از روی خرد می‌خوانیم و در برابر گمراهیها و بیدینیها درفش افراشته نام خدا را در جهان بلند می‌گردانیم، بدخواهان اینها را که می‌بینند با چشمان دریده بیکدیگر چنین می‌گویند: «ادعای پیغمبری می‌کند!..». ایرادهایی که (مثلاً به سعدی و حافظ) گرفته و یکایک آنها را با دلیلهای استوار روشن می‌گردانیم، آنان نام دیگری پیدا نکرده بیکدیگر چنین می‌گویند: «به سعدی و حافظ فحش داده!..». بیپایی کیشهای پراکنده را که می‌نویسیم و بارها می‌گوییم ملایان یا دیگران اگر توانند پاسخ دهند، در اینجا نیز جملۀ دیگری نیافته می‌گویند: «بمذهب توهین کرده!..». ... می‌گوییم: ما بکسی دشنام نداده‌ایم و خود از دشنام بسیار دوریم. همچنین ما نخواسته‌ایم از جایگاه کسی بکاهیم و خود با هیچ‌کسی دشمنی نداشته‌ایم و نمی‌داریم. … اینکه واژه‌های «نادان» و «نافهم» و «گمراه» و مانند اینها را بکار برده‌ایم، معنی راست آنها را خواسته‌ایم، نه آنکه دشنام داده باشیم.» ** ''(یادداشت آغاز کتاب صوفیگری)1322'' *«کسی چه می‌داند که در ایران اگر از هزار سال پیش دستگاه شعر با این ترتیب گسترده نبود امروز ایران در آسیا جایگاه ایتالیا را داشت در اروپا و امروز درفش ایران بر روی سراسر آسیا سایه می‌گسترد! مگر انکار می‌کنید که حوادث جهان معلول یکدیگر است و یک مردمی که بپستی می‌افتد و بدبختی گریبان ایشان را می‌گیرد علت آن همانا بیهوده‌کاریها و بیخردیهاست که درمیان خود ایشان پدید می‌آید؟» ** ''(پیمان سال دوم، ص 569) 1314'' *«شما [ملایان] جز پایداری دستگاه خود را نمی‌خواهید و اسلام را بهانه ساخته‌اید. شما اسلام به آن دستگاه مفتخواری خود می‌گویید.» ** ''(پرسش و پاسخ، ص 10) 1324'' *«ما را با بهائیان یا با دستۀ دیگری دشمنی نیست و هرگز نمی‌خواهیم بناسزا دلی را بشکنیم و بیازاریم. ما هرچه می‌کنیم بنام دلسوزی بجهانیان است. ما می‌گوییم: همۀ جهانیان باید بیک دین آیند. دین در نزد ما شناختن معنی درست جهان و زندگانی و زیستن از روی آیین بخردانه است، و این نچیزیست که گوناگون باشد. راستیها در همه جا یکیست. این یکی از خواستهای بزرگ ماست و برای رسیدن باین خواست ناگزیریم با همۀ کیشهای گوناگون و دیگر گمراهیها نبرد کنیم و به هر کدام ایرادهایی که می‌داریم بنویسیم تا به خردها تکانی دهیم و به نتیجه‌ای که خواستاریم برسیم. آن ایرادها که بصوفیگری یا به بهائیگری یا به خراباتیگری یا بمادیگری یا بفلسفۀ یونان یا بکیشهای پراکنده می‌گیریم از این راهست نه از روی دشمنی یا بدخواهی. ما این ایرادها را می‌گیریم و پیروان آنها یا باید پاسخی بادلیل بایراد بدهند و یا بنام راستی‌پژوهی بما پیوندند. از آقایان بهایی نیز همین را چشم می‌داریم.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ214)1321'' *«ما در تاریخ، یک تودۀ سیصدوپنجاه ملیونی را توانیم یافت که بزیرِ دست یک تودۀ سی و چند میلیون افتاده. چنین کاری چرا رو داده و چگونه رو داده؟!. اگر نیک اندیشیم انگیزه و سرچشمۀ آن را جز برتری اندیشه‌ها و باورها نتوانیم یافت. آن تودۀ زبردست جز درپی پیشرفت خود نیستند و باورهای بیهوده را کم می‌دارند و معنی همدستی و سود آن را می‌شناسند ولی این تودۀ زیردست به پیشرفت زندگی خود جز پروای کمی نمی‌نمایند و با باورهای بیهوده از پرستش گاو و مار و از جوکی‌بازی و نمایشهای محرم و کینه‌های کهن بومی و مانند اینها سرگرمند، و معنی همدستی و سود آن اگرهم بگوشهاشان رسیده بدلهاشان اثر نکرده. از اندیشه‌های پست نتیجه همین باشد که بوده.» ** ''(ما چه می‌خواهیم؟، بخش یکم، تکۀ ششم، پیمان سال ششم، ص206، تیر 1319)'' *«امروز هر توده‌ای نیاز دارد که مردان و زنان آن را بغیرت و کوشش وادارند و بایستادگی در برابر سختیهای زندگانی دلیر گردانند، نه اینکه با خواندن شعرهای قلندرانۀ غیرتکشِ زمان مغول بسستی و تنبلیش بیفزایند و بازماندۀ حس و غیرتش را نیز از دستش بگیرند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 200)1321'' *«... آن کسان[«بزرگان ادب فارسی»] چه کرده‌اند که بزرگ شده‌اند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ می‌شود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟ !.. از اینگونه پرسشها می‌کنیم درمانده می‌گوید: اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را می‌نمایند؟! می‌گویم: شرقشناسان می‌خواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«بسیاری از مردم ماهیت گفته‌های ما را درنیافته‌اند برخی از ایشان خود نمی‌خوانند و از زبانها چیزهایی می‌شنوند. برخی دیگر راهی را رفته‌اند که مخالف گفته‌های ماست (مثلاً فلسفه خوانده‌اند یا در ادبیات کار کرده‌اند) و آن پرده‌ای در برابر چشمهای آنان می‌گردد و از درک حقایق مانع می‌شود.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 108)1321'' *«یکی از بزرگترین گرفتاریهای ایرانیهاست که از بس خودخواه و خودنمایند آلودگیهای خود را که علت این بدبختی و درماندگی ایشان شده بگردن نمی‌گیرند و نقص بخود گمان نمی‌برند، و چنین وامی‌نمایند که این بدبختی و درماندگی نتیجۀ حوادث جهان و معلول تصادفاتست و اینست رهایی خود را نیز جز در نتیجۀ حوادث و تصادفات نمی‌شمارند و همیشه چشم براه این پیشامد و آن حادثه می‌دوزند. این بایرانیان بسیار سخت است که بآلودگیهای خود پی برند و ریاضت بخود داده بچارۀ آنها پردازند بلکه بسیار دوست می‌دارند که همیشه گناه را بگردن دیگران بیندازند. از اینرو ما که همیشه می‌نویسیم علت این بدبختیها آلودگیهای خودتانست، می‌نویسیم اگر دشمن هم بشما دست یافته از راه آن آلودگیها دست یافته، می‌نویسیم باید آن آلودگیها را از خود دور گردانید این نوشته‌های ما بایشان خوش نمی‌افتد و بسیاری از آنان چون پرچم را می‌خوانند رو ترش می‌کنند. ولی فلان روزنامۀ شیاد که هایهوی راه می‌اندازد: «جان من فدای ایران باد» «ایران جاویدانست» «ایران لایزالست» … از این جمله‌های پوچ که هیچ معنایی ندارد خوشدل می‌شوند و آن را از دست هم می‌ربایند. کوتاهسخن، بآلودگیها خود گردن گزاردن نمی‌توانند. در کشوری که شمرده‌ایم چهارده کیش مختلف هست، چندین مسلک سیاسی رواج یافته، ده تن با یکدیگر هم‌اندیش نمی‌باشند، یک بخش بزرگی از مردم آن، عشایر تاراجگرند که هنوز باصول قرون وسطا زندگی می‌کنند، در چنین کشوری که این یک شمه‌ای از آلودگیهای آن می‌باشد هیچ نقص نمی‌پندارند و بتکانی نیاز نمی‌بینند و ما به هر چیزی که دست می‌زنیم در برابر ما به هیاهو می‌پردازند. بلکه بسیاری از مردم همین گرفتاریها را سرمایه‌ای برای خود می‌پندارند؛ مثلاً عشایر تاراجگر را «مردان رشید» نامیده ذخیره‌ای برای روز مبادا [مقصود: بهنگام جنگ] می‌شمارند. این کیشهای گوناگون را که سراپا آلودگی است و سراپا بیدینی است دین نامیده برواجش می‌کوشند، یاوه‌بافیهای پست زمان مغول را ادبیات نامیده بخود می‌بالند. جوانان درسهایی را که در دبیرستانها و دانشکده‌ها خوانده‌اند و بخش بزرگی از آنها جز مایۀ فرسودگی مغز نیست سرمایۀ زندگانی می‌شناسند. بهر حال چون نقصی در خود نمی‌شناسند اینست گناه را بگردن حوادث می‌اندازند و برای رهایی نیز چشم براه حوادث می‌نشینند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 179)1321'' *«مایۀ بدبختی ایرانیان اندیشه‌های پراکنده‌ایست که در مغزها جا دارد. این اندیشه‌های پریشان و گمراهست که اراده‌ها را سست و خردها را بیکاره می‌گرداند و مردم را بدینسان درمانده و بدبخت می‌سازد. سپس دلیل آورده گفته‌ایم: سرچشمۀ کارهای آدمی مغز اوست. مغز است که بدیگر عضوها فرمان می‌دهد و آنها را بکار می‌اندازد. از آنسوی مغز تابع اندیشه‌هاییست که در آن جا می‌گیرد. این اندیشه‌هاست که مغز را اداره می‌کند. پس از این مقدمه گفته‌ایم باعث اینکه ایرانیها بدینسان سست‌اراده و بیچاره‌اند سخنان پراکندۀ ضد هم می‌باشد و مثل آورده گفته‌ایم: در این توده از یکسو سروده می‌شود: «بجز از کشته ندروی» و از یکسو گفته می‌شود: «که بر من و تو در اختیار نگشاده» یا گفته می‌شود: «گر زمین را به آسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی». امروز از یکسو ما می‌خواهیم مردم را بکوشش واداریم و از یکسو کتابها پر است از تعلیمات جبریگری. از یکسو ما می‌گوییم: باید کوشید و کشور خود را نگه داشت و از یکسو کتابها پر است از اینکه با کوشش بجایی نتوان رسید: «بخت و دولت بکاردانی نیست جز بتأیید آسمانی نیست». از یکسو ما می‌گوییم: باید در اندیشۀ نگهداری خاندانهای خود باشیم و باید خطرهای احتمالی آینده را بدیده گرفته درپی وسایل دفاع باشیم از سوی دیگر گوشها پراست با این شعر و مانند آن: «اگر تیغ عالم بجنبد زجای نبّرد رگی تا نخواهد خدای». می‌گوییم: آیا باور کردنیست که این همه سخنان که بنام جبریگری و اختیار نداری گفته شده بی‌اثر بماند؟!.. آیا باور کردنیست که سخنانی که ما بنام میهن‌پرستی و کوشش می‌نویسیم اثر خود را بکند ولی اینها نکند؟ !..» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 124)1321'' *«ما می‌گوییم: بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را بجبریگری و خراباتیگری دعوت کرده‌اند و شعرها و گفته‌های آنها را می‌آوریم: «می خور که ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای»، «تریدو اریدو مایکون الا ماارید». می‌گوییم: جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت. این سخنیست که ما می‌گوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را می‌خواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمی‌پذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه می‌فهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمی باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همۀ آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده، این همان درماندگی خرد و فهم است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«ما می‌خواهیم ایرانیان حقایق زندگانی را دریافته در پیرامون آن یگانگی[=اتحاد] نمایند و در راه نشر آن حقایقست که بشاعران برخورده بدآموزیهای آنان را سنگ راه خود یافته خورد می‌کنیم. ما می‌گوییم: «هر مردمی باید بآبادی کشور خود و نگهداری آن بکوشند». این یکی از حقایقست که می‌خواهیم در دلها جا دهیم ولی شاعران همگی ضد این را گفته‌اند. همگی آنها مردم را بجبریگری و بی‌پروایی و مستی شبانه‌روزی خوانده‌اند اینست ما ناگزیر می‌شویم آنها را براندازیم. همچنین بیکایک کیشها از بهائیگری و باطنیگری و صوفیگری و آن دیگرها که مایۀ پراکندگی و گمراهی است پرداخته ایرادهای خود را می‌نویسیم. راه یگانگی اینست؛ زیرا آنچه مردمی را بیک راه تواند آورد حقایقست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 251)1321'' *«بدبختی همین است که یک توده‌ای بجای همه چیز دست بدامن غوغا و هایهوی و ناله و گله بزنند و چنین دانند که از این راه بجایی خواهند رسید. هان ای ایرانیان، راه را گم کرده‌اید و هان ای بیچارگان سررشته را از دست داده‌اید. ... بدانید ای ایرانیان: این درد و گرفتاری که شما در آنید بیدرمان و چاره نمی‌باشد ولی باید نخست راه آن دانسته شود و دوم یک دسته از مردان نیک دست بهم دهند و بنام غیرت و مردانگی کوشش و جانفشانی دریغ نگویند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 212) 1321'' *«این رفتار دانشمندانه نیست. سخنی را همانکه شنیده‌اید به پاسخ برخاسته‌اید. این رفتار ملایانست که همانکه سخنی شنیدند و با دانسته‌های خودشان ناسازگار یافتند، نافهمیده و نااندیشیده به پاسخ می‌پردازند. این سخنان ما تازه است. شما بایستی آنها را بیندیشید و بسنجید، پس از زمانی به پاسخی برخیزید. این سخنان بآن آسانی که می‌پندارید نیست و بیگمان تکانی از راه اینها در روانشناسی پدید خواهد آمد.» ** ''(«در پیرامون روان»،‌ نشست چهارم) 1324'' *«از مردم پراکنده‌اندیشه و سست‌باور نیرویی پدید نیاید، این مردم پریشانِ ایران که ده تن دارای یک اندیشه نیستند نیرویی ندارند تا کسی آن را بدست آورد. ... نیرو از یکی شدن باورها و خواستها پدید آید.» ** ''(پرچم نیمه‌‌ماهه ص326)1322'' *«امروز مسلمانان مغزهاشان آکنده از هر گونه گمراهیست. گذشته از آنکه گنبدپرستی و مرده‌پرستی که رنگهای دیگر بت‌پرستی می‌باشد درمیان مسلمانان رواج بی‌اندازه می‌دارد، گمراهیهای رنگارنگ دیگر نیز ـ از پندارهای پوچ صوفیان، و بافندگیهای فلسفۀ یونان، و بدآموزیهای باطنیان، و یاوه‌سراییهای خراباتیان و مانند اینها ـ درمیانست. پس از همه در سالهای آخر بدآموزیهای گوناگون اروپایی نیز رواج یافته و بروی آن نادانیها آمده است. امروز مسلمانان از آمیغهای[حقیقت] زندگانی بسیار کم بهره می‌دارند. مردم عامی بماند، آن ملایان بزرگ جامع ازهر و مجتهدان نجف در نادانیهای بسیار تاریکی فرورفته‌اند.» ** ''(در پیرامون اسلام،‌ ص 2)1322'' *«شما [ملایان] جز پایداری دستگاه خود را نمی‌خواهید و اسلام را بهانه ساخته‌اید. شما اسلام به آن دستگاه مفتخواری خود می‌گویید.» ** ''(پرسش و پاسخ ص 10)1324'' *«یک نکته‌ای که باید فراموش نکرد آنست که علت رواج تند شعرهای خیام و حافظ در میان جوانان همینست که بسیاری از آنان بدآموزیهای این دو شاعر را با دلخواه و هوس خود سازگار می‌یابند. این بسیار لذت دارد که به یک جوان عیاشی بگویند اندیشۀ گذشته و آینده همه را رها کن و زحمتی بخود راه نده و پروای کشور و توده نکن و دم را غنیمت دانسته خوش باش. بگفتۀ عامیان هم تجارت است و هم زیارت، هم زمینۀ خوشگذرانی و بیغیرتی را تهیه می‌کند و هم نامش فلسفه است و می‌توان در مجالس نشست و با پیشانی باز گفتگو از آن کرد.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ212)1321'' *«یکی از لغزشها در ایرانیان آنست که می‌پندارند در جهان حقایقی نیست و هر کس از روی گمان یا پندار یک چیزهایی می‌فهمد و آن نظریست که او دارد. مثلاً ما این سخنانی را که دربارۀ درماندگی ایرانیان و علت آن را می‌نویسیم کسانی خوانده چنین می‌گویند: «این هم یک نظریست». ... همین خود نشان نافهمی و بیچارگی ایرانیان است. چنین می‌پندارند در جهان حقایقی نیست. ولی باید بدانند جهان پر از حقایق می‌باشد. هر موضوعی را که شما بگیرید یک حقیقتی دارد که باید جست و بدست آورد و پیروی از آن کرد.» ** ''(پرچم روزانه ش 86) 1321'' *«آدمیان همگی از یک ریشه‌اند. این تیره‌ها که درمیانند همگی یکسانند، و یکی را بدیگری برتری نیست. برتری یک مرد و یا یک توده جز از راهِ درستی روان و خِرَد، و پاکی دین و زندگی نتواند بود. تیره‌هایی که در دانش و هنر پیش افتاده‌اند، این یک فیروزی بزرگیست که بهرۀ آنان گردیده، لیکن باید بدیگران یاوری کنند، و از دانش و هنر خود بآنان سود رسانند، و در پیشرفت، آنان را نیز همراه گردانند. این رفتار را بنام آدمیگری کنند، به پیروی از خِرَد کنند، بَهرِ آسایشِ خودشان و دیگران کنند. بسیار نادانیست که با دانش و هنر، دیگران را زیردست گردانند. بسیار نادانیست که با نیرنگ و فریب، تیره‌هایی را از پیشرفت بازدارند. این یک بدنامی بزرگی بآنان خواهد بود.» ** ''(ورجاوندبنیاد بخش یکم، بند 11 )1322'' *«نیکی تنها با گفتن نیست و باید درپی کردار بودن، این کارِ شما که تنها بگفتگو کردن از نیک و بد و دلتنگی نمودن از بدیهای توده بس می‌کنید نه تنها بیهوده است و هیچ سودی را درپی نمی‌دارد، زیانهایی نیز از آن پدید می‌آید. این خود دور از آزادگیست که کسانی همه از درد نالند و درپی درمان نباشند. چنین کاری جز نمونۀ پستنهادی نتواند بود. گذشته از این همیشه درد را گفتن آن را آسان گرداند و در اندیشه‌ها از بزرگیش کاهد و کم‌کم به بیرگی و زبونی کشد. یک درد را باید درمان کردن و اگر نشدنیست باید زمان چاره را بیوسیدن.[انتظار کشیدن]» ** ''(پیمان سال ششم، شمارۀ یکم، ص 34)1319'' *«مادیگری با آنکه در ایران رواج فراوان یافته هنوز کمتر کسی معنی آن را می‌داند و از چگونگی آن آگاه می‌باشد. مادیگری بزرگترین گمراهی‌ایست که تاکنون در جهان رخ داده و این گمراهی‌ایست که همراه دانشها و اختراعهای اروپایی به هر کجا می‌رسد در اندک زمانی انبوه مردم را بیدین و بی‌همه‌چیز می‌گرداند و تغییر در زندگانی آنجا پدید می‌آورد، و باین گمراهی تاکنون پاسخی داده نشده بود و برای نخستین بار پیمان به پاسخگوییهایی پرداخت و به هر حال پایۀ آن را برانداخت. آری این باور نکردنیست که یک گمراهی‌ای که در سراسر جهان رواج یافته و با بودن صدهزاران کشیش و ملا و حاخام و دیگران، کسی تاکنون پاسخی بآن نتوانسته، ولی یک مهنامه‌ای از تهران که هنوز صد یک مردم از انتشار آن آگاه نیستند پاسخهای دانشمندانۀ استواری بآن داده است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 240)1321'' *«آیا این بدخواهی با کشور و توده نیست که کسانی چنین اندیشه‌های کجی[خراباتیگری] را ترویج نمایند؟!. آیا از اینها جز زیان چه نتیجه‌ای در دست تواند بود؟!.. امروز در این جهان که توده‌ها در راه زندگانی با همدیگر سختترین نبردها را می‌کنند آیا خیانتکاری نیست که شما چنین بدآموزیهایی را که همه‌اش سخن از مستی و سستی می‌راند در دلها جا دهید؟!.. آیا این دشمنی با توده و کشور شمرده نمی‌شود؟!.. آیا این داستان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟!.. این هیاهو دربارۀ خیام از کجا برخاسته؟!. من نمی‌خواهم پرده‌دری کنم همین اندازه می‌نویسم: کسانی در این راه دانسته و فهمیده گام برمی‌دارند. و آنان خواستشان سسـت گردانیدن این تودۀ بیچاره است و این داستان و مانندهایش را وسیلۀ نیکی برای کار خود می‌شناسند، دیگران نیز نافهمیده و نادانسته پیروی از ایشان می‌کنند. اینها همه دامست همه دانه است. اگر بخواهند کسی را فریب دهند و سوارش گردند آشکاره نگویند که می‌خواهیم تو را فریب دهیم یا می‌خواهیم بگردنت سوار گردیم، با سخنانی سرگرمش دارند و قصد خود را بکار بندند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 147)1321'' *«چون بارها دیده شده، کسانی که کتابهای ما را می‌خوانند چون با سخنانی ناشنیده روبرو می‌گردند، در بارِ یکم دل‌آزرده می‌شوند و به آسانی آنها را نمی‌توانند پذیرفت، و از آنجا که هر گفته‌ای دلیل استواری همراه می‌دارد ناپذیرفتن نیز نمی‌توانند، و اینست دودل می‌مانند. این کسان باید به یک بار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بیگمان آنچه را که در بار یکم پذیرفتن نتوانسته‌اند، در بار‌ِ دوم و سوم خواهند توانست. به هر حال ما هیچ سخنی را بیدلیل نگفته‌ایم و این نمی‌خواهیم که کسی نافهمیده و باور نکرده سخنی را از ما بپذیرد. ما چنانکه خواهش کرده‌ایم دوست می‌داریم هر خواننده‌ای راستی را داور باشد. هیچ سخنی را از ما بی‌دلیل نپذیرد و از هیچ سخنی که بادلیلست چشم نپوشد.» ** ''(پیشگفتار کتاب داوری)1323'' *«از هزار سال باز در ایران و کشورهای اسلامی پیاپی بدآموزیها پدید آمده: شیعیگری، باطنیگری، جبریگری، صوفیگری، فلسفۀ یونان، خراباتیگری، علی‌اللهیگری، شیخیگری، بهاییگری، و اینها که هر یک گمراهی دیگری می‌بوده کم‌کم بهم درآمیخته و یک رشته پندارهای درهم گیج کننده‌ای پیدا شده، و همۀ آنها بکتابها درآمده و از آنها بمغزها راه یافته، و همانست که مایۀ درماندگی توده‌های بدبخت شرقی گردیده. اکنون که اندیشه‌های اروپایی بشرق رسیده، اینها نیز نیک و بد درهم است، و آنگاه با پندارهای گیج کنندۀ کهن شرقی بهم می‌آمیزد و هرچه بدتر می‌گردد. باز می‌گویم: سرچشمۀ بدبختی شرقیان اینهاست که باید از میان رود. امروز جوانان که سر می‌افرازند گرفتار اینها می‌شوند و بیشتر ایشان بیکبار تباه می‌گردند. اینست چنانکه ما از یکسو آمیغهای زندگی را می‌پراکنیم همچنان باید باین کتابها پرداخته بنابودی آنها کوشیم.» ** ''(دفتر یکم دی‌ماه 1322 ص 8)1322'' *«بسیاری از مردم چشم به پیشامدهای جهان دوخته‌اند، و شما هر گله‌ای که از آلودگی خویها و از پراکندگی اندیشه‌ها بکنید پاسخ داده گویند: «انشاءالله خوب می‌شود، صبر کن فلان کار بشود». این از بدترین نادانیهاست. گذشت زمان هیچگاه نیکی نیاورد و درخت آرزو بار ندارد. چنانکه در زندگانی خودی اگر کسی نکوشد و درپی نان و آب و رخت نباشد گرسنه و لخت ماند و از گذشت زمان دری بروی او باز نشود، در زندگانی توده‌ای نیز تا مردمی خودشان نکوشند و نیرومند نباشند هیچگاه از امید و آرزو چیزی بدستشان نیاید و از گذشت زمان گشایش برای آنان رخ ندهد و چون ناتوان و زبون باشند پیشامدها همه بزیان ایشان بسر آید.» ** ''(پیمان سال ششم، شمارۀ سوم ص 154)1319'' *«یک نادانی زشتی این نادانی زشتی است که کسانی بنام دین با دانشها دشمنی می‌نمایند. اینان کسانیند که معنی دین را نمی‌دانند و نتیجه‌ای که از آن باید خواست نمی‌شناسند. شما از آنان بپرسید: «دین را به چه معنی می‌شناسید؟!.. چه نتیجه‌ای از آن چشم می‌دارید؟!.. دین مگر برای گمراه گردانیدن مردمانست که بنام آن با راستیها دشمنی می‌نمایند؟!..»، خواهید دید یک پاسخی نمی‌دارند، و راستی آنست که یک رشته پندارهایی را گرفته‌اند و بروی آنها پا می‌فشارند، و خود نیز نمی‌دانند که چه می‌کنند و چه می‌خواهند. دین و دانش هر دو باید یک خواست را دنبال کنند و هیچگاه باهم ناسازگار نباشند.» ** ''(پیمان سال هفتم، شمارۀ دوم ص 73)1320'' *«تا سی و چند سال پیش از این، بازرگانان ایران، از برگزیده‌ترین تیره‌های ایران شمرده می‌شدند. زیرا با پیشانی باز پول بدست می‌آوردند و با پیشانی باز بکار می‌بردند، به کمچیزان و درماندگان دستگیریها می‌نمودند، بکارهای تاریخی نیکی از ساختن پل و درآوردن چشمه و مانند اینها می‌پرداختند. در جنبش مشروطه نیز اینان مردانگی بسیار نمودند و رادمردانه پولهای فراوان در راه جنبش بیرون ریختند. مشروطه بیش از همه با پول بازرگانان پیش رفته. لیکن جای افسوست که امروز بازرگانان از نیکان شمرده نمی‌شوند، و در این سالهای آخر در نتیجۀ آزمندی و پولدوستی که از خود نموده‌اند در میان توده سخت بدنام شده‌اند. راستی را بیشتر آنان جز دربند پول نیستند و در این باره پروا از کسی و چیزی نمی‌دارند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ224)1321'' *«ما می‌گوییم: بسیاری از شاعران (و همچنین از دیگر مؤلفان) مردم را بجبریگری و خراباتیگری دعوت کرده‌اند و شعرها و گفته‌های آنها را می‌آوریم: «می خور که ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت» و «گر زمین را بآسمان دوزی ندهندت زیاده از روزی» و «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای»، «تریدو اریدو مایکون الا ماارید». می‌گوییم: جبریگری و خراباتیگری هر دو بسیار غلطست و مردمی که باینها بگروند جز نابودی سرگذشتی نخواهند داشت. این سخنیست که ما می‌گوییم. کنون یک آدمی باخرد که اینها را می‌خواند یا باید هر دو مقدمه را بپذیرد و با ما همراهی و همدستی کند و یا بگوید فلان مقدمه را نمی‌پذیرم و یا بفلان مقدمه ایراد دارم. و آنچه می‌فهمد با دلیل بگوید تا ما نیز با دلیل پاسخ دهیم. اینست آنچه که از یک آدمی باخرد انتظار توان داشت. اما اینکه کسی همۀ آنها را بکنار گزارد و پس از آنهمه دلیلها باز بر سر نادانی خود ایستادگی نشان دهد و آنگاه به هیاهو پردازد که بشعرا توهین شده، این همان درماندگی خرد و فهم است.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«بزرگی آنست که کسی یک کار سودمند و بزرگی را برای توده انجام دهد. مثلاً اگر دشمنان بکشور رو آورده‌اند یک کسی از جان بگذرد و جلو بیفتد و مردم را بتکان آورد و بجلو دشمن شتابد و آنها را برگرداند، یا اگر خشکسالی و کمیابی روی داده و فقرا دچار گرسنگی گردیده‌اند یک کسی خود از داراییش بگذرد و دیگران را نیز بپول دادن وادارد و بینوایان را از مرگ و نابودی نجات دهد، و یا اگر گمراهی و نادانی بتوده چیره گردیده، کسی به نبرد و کوشش برخیزد و رنج و آسیب بخود هموار گرداند و توده را از گمراهی و نادانی، برهایی رساند. با این کارها و مانند اینهاست که کسی بزرگ تواند بود. آن کسان چه کرده‌اند که بزرگ شده‌اند؟! آیا کسی با سخنان پریشان و پراکنده و ضد هم بزرگ می‌شود؟! آیا کسی که در زمان مغول زیسته و در آن روزگار اندوه و شیون خاندانها، کمترین تأثری از خود نشان نداده بلکه همه دم از خوشی و یارپرستی زده و بالاخره زبان بستایش آباقاخان (ایلخانی) گشاده بزرگ تواند بود؟!.. از اینگونه پرسشها می‌کنیم درمانده می‌گوید: اگر اینها بزرگ نیستند پس چرا شرقشناسان اینهمه تجلیل آنها را می‌نمایند؟! می‌گویم:‌ شرقشناسان می‌خواهند شما را اغفال کنند و نگزارند از آلودگیهای زمان مغول بیرون آیید. شما باید خودتان بیندیشید و بفهمید که سود و زیانتان چیست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 126)1321'' *«هر کسی نخست باید به خود پردازد کسانی چون گفته‌های ما را می‌شنوند با یک زبان خرده‌گیری چنین می‌پرسند: «اینها چگونه پیش خواهد رفت؟!». می‌گویم: آنگونه که دیگر آمیغها پیش رفته. از نخست برای پیشرفتِ اینگونه جنبشها یک راه بیشتر نبوده. بخردان و پاکدرونان پذیرند، و مردانه به یاری و پشتیبانی برخیزند، و دست به هم داده نابخردان و ناپاکان را که ایستادگی می‌نمایند نابود گردانند. از نخست راه این بوده و کنون همین خواهد بود. آنگاه شما را چه کار با این پرسشست؟!.. هر کس نخست باید به خود پردازد، نخست باید در اندیشۀ خود باشد. سخنانیست سراپا راست و سراپا به سود جهان، شما اگر روان درست و خرد آزاد می‌دارید باید تشنه‌وار پذیرید و در راهش بکوشید، نه آنکه به پرسشهای نابجا برخیزید. این یکی از نادانیهای ایرانیانست که هر کسی نیکی را از دیگران می‌خواهد. هر کسی خود پاک و نیکست و آن دیگرانند که بدند و باید نیک گردند.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه شمارۀ چهارم)1322'' *«ایرانیان باید بدانند که خدا در این جهان مردمان را در کارهای خودشان مختار گردانیده و اینست هر مردمی اگر معنی زندگانی را دانست و دست بهم داد و بکار پرداخت با سرفرازی می‌زید، و اگر پی هوسها و نادانیها را گرفت و براههای بیخردانه گرایید ناگزیر دچار سختیها می‌شود و گزندها می‌بیند و خدا نیز رحمی بآنان نخواهد کرد. اینکه ملایان و روضه‌خوانان می‌گویند: کارها دست خداست، بیایید بخدا التماس کنیم، یک سخن بیخردانه‌ایست. خدا اختیار را بشما سپرده و از التماس هم کمترین نتیجه نخواهد بود. اینها را بفهمید تا تکلیف خود را بدانید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 239)1321'' *«بارها گفته‌ایم: این پراکندگی اندیشه‌ها که شما گرفتارش هستید چاره‌ای جز این ندارد که حقایقی بیرون آید و این پندارهای پراکنده از میان رود و شما اگر رستگاری می‌خواهید باید از پذیرفتن حقایق سر باز نزنید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 192)1321'' *«آن مردمی که خود را در پذیرفتن و نپذیرفتن دلیل آزاد شمارند و در برابر حقایق بهیاهوی پردازند سرنوشتشان همین باشد که در میان بیست‌ملیون، ده تن با یک اندیشه و باور پیدا نشود و در سختترین روزی نیز همدستی نتوانند، و اینست همیشه در برابر حوادث شکست خورند و لگدمال دیگران گردند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 192)1321'' *«گروهی[صوفیان] تا چه ‌اندازه نافهم باشند که این ندانند بیکاری سامان زندگی را بهم می‌زند. ندانند خدا شمارۀ زنان و مردان را یکسان گردانیده و یک مردی چون زن نمی‌گیرد باعث سیاه‌روزی یک زنی شده است، ندانند که نان از دست دیگران خوردن نشان پستی و زبونیست و آبرو را می‌برد و شرم و آزرم را از میان می‌برد، ندانند که پای کوفتن و رقصیدن جز با هوس خود راه رفتن نیست و آن را «عبادت» یا «ریاضت» نام نتوان نهاد.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 198)1321'' *«درخور صد شگفتست که پس از آنکه مشروطه در ایران روان گردید بایستی وزارت فرهنگ یکی از بایاهای خود این را داند که دلهای نوآموزان را از بدآموزیهای کهن قرنهای تاریک گذشته پاک گرداند و بجای آنها، معنی مشروطه و زندگانی مشروطه‌ای (دمکراسی) و میهن‌پرستی و اینگونه چیزها را بگزارد. لیکن وزارت فرهنگ درست وارونۀ این را گرفته و بایای خود دانسته که بدآموزیهای کهن را ـ با یک رویۀ رسمی ـ در دلهای جوانان جا دهد و مغزهای آنان را آلوده‌تر از مغزهای پدران درس‌ناخوانده‌شان گرداند. سرمایۀ وزارت فرهنگ ایران چیست؟.. شعرهای سعدی و حافظ و خیام و مولوی، و بافندگیهای صوفیان، و تنیده‌های افلاطون و ارسطو و دیگران و مانندهای اینها. کتابهای درسی از اینها سرچشمه می‌گیرد. اندکی هم از دانشهای اروپایی را یاد می‌دهند. دربارۀ دلمردگی و بیغیرتی بسیاری از مردم نیز داستان روشنست. این بدآموزیهای زهرآلود که چند رشته بهم آمیخته، چنانکه مغزها را بیکاره تواند گردانید، غیرتها و سَهِشها[=احساسات]را نیز تواند کشت. از مردمی با این مغزهای آکنده چشم غیرت و مردانگی داشتن از دیدۀ کور بینایی خواستنست. بسخن دامنه نمی‌دهم: ما ریشۀ بدبختیهای این توده را بدست آوردیم و یک چیستان تاریخی را بازنمودیم. سرچشمۀ بدبختی این کیشها، این کتابهاست، این درسهاست، این روزنامه‌هاست، این دستگاه فرهنگ نام است.» ** ''(«دادگاه» ص 12)1323'' *«ما نیک می‌دانستیم که این کیشها و دستگاههای بدآموزی چیزهای ساده‌ای نیست. صدهزاران کسان از آنها نان می‌خورند. هزاران کسان بدستاویز آنها بمردم فرمان می‌رانند. نیک می‌دانستیم که ایشان تا توانند ایستادگی خواهند نمود و صد نیرنگ بکار خواهند زد و صد رنگ پیش خواهند آورد. نیک می‌دانستیم که خود را بدامن سیاست خواهند انداخت و از بدخواهان این کشور یاوری و پشتیبانی خواهند طلبید. همۀ اینها را نیک می‌دانستیم و همۀ دشواریها را از پیش می‌شناختیم. دانسته و شناخته بکوشش و فداکاری آماده گردیدیم.» ** ''(دادگاه،‌ ص 14)1323'' *«در ایران همۀ نارواییها و بیراهیها از اینجا برخاسته که کسانی ادبیات را چیز جداگانه پنداشته‌اند و از اینجا به دو خطای بسیار بزرگی دچار گردیده‌اند زیرا از آنجا که شعر و ادبیات را کاری پنداشته‌اند پی کار دیگری نرفته خواسته‌اند از این راه روزی بخورند با آنکه توده به آن کار نیازی نداشته و ارجی نمی‌گزارده. از اینجا آنان ناگزیر شده‌اند که خود را به دربارها ببندند یا بستگی این توانگر و آن توانگر را بپذیرند. از اینجا هم ناگزیر شده‌اند که راه چاپلوسی را پیش گیرند و روی مردمی و آزادگی را سیاه سازند. از آنسوی چون شعر را کاری می‌پنداشته‌اند دیگر پایبند نیاز و دربایست نشده و هر روز و هر زمان به شعرسرایی برخاسته‌اند. بهار آمده شعر سروده. پاییز آمده شعر سروده. در عید شعر سروده. در سوگواری شعر سروده. یکی مرده شعر سروده. یکی زاییده شده شعر سروده. یک روز جیبش پر از پول بوده شعر سروده و جهان را به غلامی خود نپسندیده. روز دیگر جیبش تهی بوده شعر سروده و صد گِله از روزگار نموده. از همین جا کار بیهوده‌گویی بالا گرفته و معنای درست ادبیات و شعر از میان برخاسته است.» ** ''(سخنرانی کسروی در انجمن ادبی ص 5)1314'' *«آقای هژیر [وزیر کشور در آن زمان و سپس نخست‌وزیر] من در کجا و در کدام نوشتۀ خود دعوای پیغمبری کرده‌‌ام؟!. پیغمبری در اندیشۀ مردم آنست که فرشته از آسمان بنزد کسی بیاید و از سوی خدا پیامی آورد و آن کس با خدا پیوستگی پیدا کند و اگر خواست بآسمانها رود و اگر خواست مرده زنده گرداند، با جانوران سخن گوید ـ پیغمبری در پیش مردم باین معنیست. من در کجا گفته‌ام فرشته بنزد من می‌آید؟!. کجا گفته‌ام مرا با خدا پیوستگی هست؟!. شما این دروغ را از کجا آورده‌اید؟!. نمی‌دانم چرا زشتی این دروغ را نفهمیده‌اید؟!. گویا می‌پندارید که ما خواست شما را درنیافته‌ایم. آری آقای هژیر، شما و همدستانتان می‌خواستید این جنبش بسیار بزرگ ما را یک کوشش کوچک «مذهبی» نشان دهید و بهمین دستاویز ما را خفه گردانید. این سخن شما نیز از آن راه بوده. آقای هژیر، من هرچه گفته‌ام آشکار گفته‌ام، کتابها نوشته در سراسر جهان پراکنده‌ام. آنگاه من همه‌اش بکار کوشیده‌ام، بدعوی برنخاسته‌ام. من هیچگاه مرد دعوی نبوده‌ام.» ** ''(دادگاه ص 35)1323'' *«آری ما گروهی می‌باشیم. ولی «مذهب» بنیاد نمی‌گزاریم. ما خواست خودمان را بارها آشکار گردانیده‌ایم. ما می‌خواهیم این کشور را از بدبختی برهانیم و چون راه کار را شناخته‌ایم بفیروزی خود امیدمندیم. ما می‌خواهیم گمراهیها و بدآموزیهای زهرآلود را که از سعدی و حافظ و مولوی و دیگران بیادگار مانده و شماها[«کمپانی خیانت»] در راه افزودن برواج آنها صد پافشاری نشان داده‌اید از ریشه براندازیم، و بجای آنها کتابهایی را که بجوانان درس غیرت و گردنفرازی و میهن‌پرستی دهد روان گردانیم. ما می‌خواهیم این فرهنگ مغزفرسا که بدخواهان این کشور بنیاد گزارده‌اند از میان برداشته بجای آن فرهنگ را بمعنی راستش بنیاد گزاریم.» ** ''(دادگاه ص 36)1323'' *«یک توده‌ای که سی‌وشش سال است مشروطه گرفته ولی هنوز از هزار تن یکی معنی آن را نمی‌داند، یک توده‌ای که درمیان پانزده‌ملیون مردمش چهارده کیش هست که هر کدام سیاست جدایی و آرمان جدایی دارد یک توده‌ای که در آن ارمنی و آسوری و جهود و زردشتی و عرب و کرد و ترک و لر و بختیاری جدا از هم می‌زیند و در قرنهای متمادی هنوز درهم نیامیخته‌اند، یک توده‌ای که سرمایۀ علمی او بدآموزیهای بسیار بیخردانۀ خراباتیان و صوفیان و باطنیان زمان مغول می‌باشد، یک توده‌ای که مردان چهل ساله و پنجاه ساله‌اش سود از زیان و نیک از بد باز نمی‌شناسند ـ چنین توده‌ای چگونه تواند با دیگران همسری نماید و در میدان نبرد مقهور دیگران نگردد؟!..» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 162)1321'' *«بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیش‌بینی کرده بجلوگیری پردازید. نکرده‌اید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید، باز بهانه‌ آورید، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا میداند که سرگذشت این توده چه خواهد بود. بدانید ای ایرانیان، آسمان برای شما نخواهد گریست، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.» ** ''(امروز چاره چیست؟،‌ ص 51)1324'' *«بدبختی همین است که یک توده‌ای بجای همه چیز دست بدامن غوغا و هایهوی و ناله و گله بزنند و چنین دانند که از این راه بجایی خواهند رسید. هان ای ایرانیان، راه را گم کرده‌اید و هان ای بیچارگان سررشته را از دست داده‌اید. ... بدانید ای ایرانیان: این درد و گرفتاری که شما درآنید بیدرمان و چاره نمی‌باشد ولی باید نخست راه آن دانسته شود و دوم یک دسته از مردان نیک دست بهم دهند و بنام غیرت و مردانگی کوشش و جانفشانی دریغ نگویند.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 212)1321'' *«کسانی تا آن اندازه سست و کم‌دلند که نمی‌خواهند حقایق را بهمسر و فرزندان خود بیاموزند و از اینکه یک شب خشم و دلتنگی خواهد بود یا یک هیاهویی خواهد برخاست پروا می‌نمایند و با این حال شتاب دارند که هرچه زودتر به نتیجه برسند. گویا می‌خواهند فرشتگان از آسمان بیایند و این کارها را انجام دهند و یا یک «اعجازی» رخ داده آنان را از هر رنجی آسوده گرداند. اینست می‌گویم: یک راهی چه دور و چه نزدیک، با رفتنست که بپایان می‌رسد. شما نیز تا نکوشید نتیجه‌ای نخواهید دید و از درد دل گفتن و آرزو کردن کمترین سودی نخواهد بود. شما یکبارگی یا باین خواری و زبونی گردن نهید و سر پایین انداخته با این زیستِ پستی که دارید بسازید و بیهوده بگله و ناله نپردازید، و یا اگر می‌خواهید از خواری و زبونی رها گردید راه آن همینست که بکوشید و این اندیشه‌های پراکنده را دور رانید و راستیها را در دلها جایگزین گردانید و همگی را دارای یک راه و یک آرمان سازید.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 242)1321'' *«شما هرچه نیک باشید و بزرگ باشید، و هرچه دلسوزی بمردم دارید و نیکی آنان خواهید، تا هر کدام جدا می‌‌کوشید و بهوس راه دیگری دنبال می‌‌کنید دشمن و بدخواه توده خود می‌‌باشید. چه دشمنی بالاتر از آن که هر کدام مردم را بسوی دیگر می‌‌کشید و پراکنده و آواره می‌‌گردانید؟!.. چه بدخواهی بالاتر از این که با چیزهای بیهوده آنان[را] سرگرم می‌‌دارید و نمی‌گزارید درپی کار و زندگی خود باشند و بدبختی خود را دریابند؟!..» ** ''(پیمان سال پنجم، شمارۀ پنجم صفحۀ 185)1318'' *«بدانید ای ایرانیان حوادث امروز به پیشواز شما آمده. شما بایستی بیندیشید و آینده را بدیده گیرید و حوادث را پیش‌بینی کرده بجلوگیری پردازید. نکرده‌اید و اینک حوادث بسر وقتتان رسیده. اکنون شما در آخرین سنگرید. اگر باز سستی نمایید، باز بهانه‌ آورید، این سنگر را هم از دست خواهید داد و سیل حوادث شما را خواهد پیچانید و خدا می‌داند که سرگذشت این توده چه خواهد بود. بدانید ای ایرانیان، آسمان برای شما نخواهد گریست، زمین برای شما بلرزه نخواهد افتاد.» ** ''(امروز چاره چیست؟،‌ ص 51)1324'' *«بدانید ای ایرانیان! شما را پراکندگی بیچاره و درمانده گردانیده. . . . بدانید ای ایرانیان! از کوششهای تنها به تنها نتیجه بدست نیاید. از تدبیرهایی که هر کس تنها برای رهایی خود کند سودی نباشد. در چنین هنگامهایی باید همگی دست بهم داد و برای همگان کوشید. از این راهست که می‌توان به نتیجه‌ای رسید. در ایران کسان چیزفهم و کاردان بسیار است. ولی عیب اینجاست که از هم پراکنده‌اند و هر کس بتنهایی چیزهایی می‌اندیشد و کاری از پیش نبرده در توی خشم و دلتنگی می‌سوزد. اینان اگر همه یکی گردند بکارهای نتیجه‌داری توانند برخاست.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 157)1321'' *«یکی از آنان[درسخواندگانی که در برابر دلیل ایستادگی کنند] با من گفتگو کرده ایرادهایی می‌گرفت و چون پاسخ شنیده درمانْد چنین گفت: «اینطور نیست که شما هیچ اشتباه نکنید». گفتم: این سخنان شما بیاد من می‌اندازد آن را که روزی ملایی بنزد من آمده چنین می‌گفت: «شما معصوم نیستید. معصوم آن چهارده تن بودند که آمدند و رفتند. این عقیدۀ مذهبی ماست که در بیانات شما قائل به اشتباه باشیم». آخوندک بایای[=وظیفۀ] خود می‌شناخت که در گفته‌های من اشتباه باور کند اگرچه هیچی پیدا نکند. شما نیز همان حال را می‌دارید. راستی که آخوندهای فرنگی هستید. این چه سخنیست که می‌گویید؟!. شما اگر ایرادی بسخنان من می‌دارید بگویید وگرنه بپذیرید.» ** ''(کتاب در پیرامون روان، نشست چهارم)1324'' *«این بایای آدمیگری شماست کسانی می‌پندارند این شاهراهی که ما می‌نماییم و آمیغها که روشن می‌گردانیم، آنان آزادند که بپذیرند یا نپذیرند. می‌گویم: نه چنین است. شما که آدمی هستید باید درپی آمیغها باشید، و چون می‌یابید تشنه‌وار بپذیرید و پیروی کنید. خدا به شما فهم و خرد داده که یک راه رستگاری که نموده می‌شود بشناسید و بپذیرید و با دیگران در آن همگام باشید. این بایای آدمیگری شماست و جز این نتواند بود. آنانکه از آمیغها[=حقایق] رو گردانند و از شاهراه رستگاری کناره جویند، ارج آدمیگری خود را از دست داده‌اند، و گذشته از خودشان مایۀ تیره‌روزی و پستی فرزندانشان خواهند بود، و پس از همه، در پیشگاه آفریدگار شرمنده و سرافکنده خواهند گردید. گاهی کسانی ستیزه‌رویی نموده چنین می‌گویند: «شما آنچه می‌خواهید بگویید، ما که نخواهیم پذیرفت». می‌گویم: این نادانی را پیش از شما جهودان کرده‌اند.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه شمارۀ یازدهم)1322'' *«پیروان کیشها، دین را بآن معنایی که ما می‌گوییم نمی‌‌شناسند. آنان دین را این می‌دانند که هر کسی به یک خدایی در بالاسر جهان، و بیک پیغمبری در زیردست او، و بیک رشته امامانی (یا قدیسانی) در پایینتر از آن، باور دارد، و بهشت و دوزخ و ترازو و پل صراط (چنرت) و مانند اینها را بپذیرد، و در زیست خودش آن پیغمبر و امامان را دوست دارد، و بزیارت گنبدهاشان رود، و داستانهای ایشان را فراموش نگردانیده همیشه تازه نگه دارد، و «با دوستانشان دوست و با دشمنانشان دشمن» باشد. آنان دین را این می‌دانند و هوده‌ای[نتیجه] که از این می‌خواهند آبادی آنجهان و رفتن ببهشت است. می‌‌باید گفت: دین در نزد ایشان «یک ساختمانی در اندیشه»، و برخی کارهایی بنام «بهشت‌جویی» می‌باشد.» ** ''(پرچم نیمه‌ماهه ص274)1322'' *«آدمیان همگی از یک ریشه‌اند. این تیره‌ها که درمیانند همگی یکسانند، و یکی را بدیگری برتری نیست. برتری یک مرد و یا یک توده جز از راهِ درستی روان و خِرَد، و پاکی دین و زندگی نتواند بود. تیره‌هایی که در دانش و هنر پیش افتاده‌اند، این یک فیروزی بزرگیست که بهرۀ آنان گردیده، لیکن باید بدیگران یاوری کنند، و از دانش و هنر خود بآنان سود رسانند، و در پیشرفت، آنان را نیز همراه گردانند. این رفتار را بنام آدمیگری کنند، به پیروی از خِرَد کنند، بَهرِ آسایشِ خودشان و دیگران کنند. بسیار نادانیست که با دانش و هنر، دیگران را زیردست گردانند. بسیار نادانیست که با نیرنگ و فریب، تیره‌هایی را از پیشرفت بازدارند. این یک بدنامی بزرگی بآنان خواهد بود.» ** ''(ورجاوندبنیاد بخش یکم، بند 11)1322'' *«این ایرادها را[به کیششان] که می‌گیریم [ملایان] می‌گویند: «اینها عقیدۀ عوامست چه ربط باصل دین دارد؟!.. ما اصل دین را می‌گوییم..» می‌گویم اصل دین چیست؟!.. کجاست؟!. شما اگر اصل دین را می‌شناسید پس چرا نگرفته‌اید؟!. چرا بمردم یاد نداده‌اید؟!.. این در کجای جهانست که یک مردمی در توی گمراهیهای پست دست و پا زنند و بهانه‌شان این باشد که اینها که در اصل دین ما نیست؟!. در کجای جهانست که یک مردمی با صد نادانی بسر برند و با اینحال خود را گمراه ندانند و باصل دین بنازند؟... ای بیخردان مگر دین هم اصل و بدل دارد؟!. مگر دین رختست که دو دست باشد و یکی را بتن کنند و دیگری را در بقچه نگه دارند؟!. شگفت بهانه‌ای بدست افتاده. یک دسته مردمی در یک سرای فروریخته و ویرانه‌ای بسر برند و عنوانشان این باشد که اصلش یک سرای درست و باشکوهی بوده!» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 250)1321'' *«آنان[ملایان] اصل دین را نمی‌دانند، دانستن اصل دین نه بآن آسانیست که مردم می‌پندارند. اگر آنان اصل دین را می‌شناختند از نخست گرفته بودند و نیاز نداشتند که بَدَلش را بگیرند و سپس باصل بازگردند. دوم آنان خواستشان دکانداریست و این یک کالای نوینیست که ببازار آورده‌اند، و خواستشان اینست که هر چیزی را که دیدند مریدان می‌پسندند و خریدارش می‌باشند بگویند از اصل دینست، و هرچه را که دیدند کساد پیدا کرده و دیگر خریداری ندارد (مثلاً نذر سقاخانۀ نوروزخان و مانند آن) بگویند اینها از اصل دین نیست. اینست راز کار ایشان. شیادان پستنهاد بجای آنکه با کوشش و دسترنج نان بخورند باین فریبکاریها برخاسته‌اند و گمراهان را گمراهتر می‌گردانند. خدا ریشۀ اینان را براندازد. ... اگر چنین بود که یک دینی چون اصلش راست و درست بوده از آلودگیهایی که پیدا کرده باکی نباشد پس بدینهای زردشتی و مسیحی و جهودی چه ایراد هست؟! مگر آنها نیز اصلش پاک و درست نبوده؟!.» ** ''(پرچم روزانه شمارۀ 250)1321'' *«خواست ما آنست که در جهان یک راهی از روی دانستن و فهمیدن و پیروی از خرد کردن باز باشد و زندگانی از روی فهم و بینش راه افتد، و همان پروایی را که امروز مردمان دربارۀ تندرستی و پزشکی می‌دارند دربارۀ نیکی زندگانی و آسایش توده‌ها نیز کنند و نبردی را که با بیماریها می‌نمایند ماننده‌اش را با گمراهیها و بدیها آغازند. اگر پزشکی دانش تندرست زیستن و توانا گردیدنست، دین نیز دانش آسوده زیستن و پاک و ستوده بودن و از معنی جهان و زندگانی آگاهی بسزا داشتنست.» ** ''(پرچم هفتگی شمارۀ هفتم)1323'' *«آن نه دیندار است که بدلیل گردن نگزارد‌. اگر چنین شایستی که هر کسی بر روی پندار خود ایستادگی نماید پس دین چه بایستی؟!. دین از بهر آنست که هر کسی پندارهای دیگری را دنبال ننماید و اینست باید همه‌ی باورها با دلیل باشد تا پراکندگی پیش نیاید. ببینید فرستادگان همه از خرد و فهم سخن رانده‌اند و همه دلیل را پیش آورده‌اند‌.» ** ''(راه رستگاری گفتار نوزدهم)1316'' *«امروز معنی دین دانسته نیست و این خود یک گرفتاری برای جهان گردیده. برخی دستگاههایی ـ از زردشتیگری و جهودیگری و مسیحیگری و اسلام ـ درمیانست و هر یکی از مسیحیگری و اسلام شاخه‌های بسیاری پیدا کرده و از هر کدام کیشهای بسیار پدید آمده. اینها پر از گمراهی و نادانی، و هر یکی در بی‌ارجی همسنگ بت‌پرستیهای چینیان و ژاپنیان و هندویان می‌باشد. مردمان «دین» اینها را می‌شناسند و اینست بدو دسته می‌باشند: یک دسته پیروان اینها که در نادانیها و گمراهیها فرورفته‌اند، و بسیار پست‌اندیشه‌اند، یک دسته آنان که از اینها رمیده بیکبار از دین روگردان و گریزان می‌باشند.» ** ''(ورجاوندبنیاد، بخش دوم،‌ بند 1)1322'' *«اگر راستی را بخواهند پیشرفت دانشها و آگاهیهایی که از آن راه بدست آمده با گوهر[=اصل] دین برخوردی ندارد، و جز با پندارهای بیخردانه‌ای که این و آن افزوده‌اند ناسازگار نیست و ما بارها گفته‌ایم که دین از این پندارها بیزار است، و این بسود دین می‌باشد که آنها از میان برخیزد. هستی آفریدگار و یگانگی و توانایی و دانایی او و جاویدانی روان که از گوهر دین است، دانشها هرچه پیش رود بر استواری اینها خواهد افزود. راه جستجو و آزمایش که پایۀ دانشهای امروزیست کمتر لغزش دارد. آدمیان هرچه از این راه پیش روند بروند. دین را از آن هیچ گونه ناخرسندی نیست. ناخرسندی دین همه از گزافبافیها و پندارپردازیهای پیشینیانست که مایۀ گمراهی مردمان و پراکندگی ایشان گردیده.» ** ''(راه رستگاری گفتار هفتم)1316'' *«اینان [فیلسوفان مادی] در دشمنی که با زورگوییهای کشیشان و دیگران نموده‌اند رستگار بوده‌اند، ولی نپذیرفتن خدا و عنوان مادیگری که پیش آورده‌اند جز دنبالۀ سیلِ خشم نبوده، و آنچه خامی اندیشۀ ایشان را در این باره روشن می‌گرداند داستان نشناختن روان و خرد، و جدا نگرفتن آدمی از جانوران، و مانند اینهاست که با فلسفۀ خود توأم گردانیده‌اند. چه ما نشان دادیم که روان و خرد در کالبد آدمی درخور نشناختن نیست، و آدمی اگرهم از سرشت تن و جان با جانوران یکیست، از سرشت روان جداست، و این بدترین گمراهیست که کسی اینها را درنیابد، بدترین درماندگیست که یکی خود را نشناسد.» ** ''(راه رستگاری، گفتار دهم)1316'' *«اگر راستی را بخواهند پیشرفت دانشها و آگاهیهایی که از آن راه بدست آمده با گوهر[=اصل] دین برخوردی ندارد، و جز با پندارهای بیخردانه‌ای که این و آن افزوده‌اند ناسازگار نیست و ما بارها گفته‌ایم که دین از این پندارها بیزار است، و این بسود دین می‌باشد که آنها از میان برخیزد. هستی آفریدگار و یگانگی و توانایی و دانایی او و جاویدانی روان که از گوهر دین است، دانشها هرچه پیش رود بر استواری اینها خواهد افزود. راه جستجو و آزمایش که پایۀ دانشهای امروزیست کمتر لغزش دارد. آدمیان هرچه از این راه پیش روند بروند. دین را از آن هیچ گونه ناخرسندی نیست. ناخرسندی دین همه از گزافبافیها و پندارپردازیهای پیشینیانست که مایۀ گمراهی مردمان و پراکندگی ایشان گردیده.» ** ''(راه رستگاری گفتار هفتم)1316'' *«اینان [فیلسوفان مادی] در دشمنی که با زورگوییهای کشیشان و دیگران نموده‌اند رستگار بوده‌اند، ولی نپذیرفتن خدا و عنوان مادیگری که پیش آورده‌اند جز دنبالۀ سیلِ خشم نبوده، و آنچه خامی اندیشۀ ایشان را در این باره روشن می‌گرداند داستان نشناختن روان و خرد، و جدا نگرفتن آدمی از جانوران، و مانند اینهاست که با فلسفۀ خود توأم گردانیده‌اند. چه ما نشان دادیم که روان و خرد در کالبد آدمی درخور نشناختن نیست، و آدمی اگرهم از سرشت تن و جان با جانوران یکیست، از سرشت روان جداست، و این بدترین گمراهیست که کسی اینها را درنیابد، بدترین درماندگیست که یکی خود را نشناسد.» ** ''(راه رستگاری، گفتار دهم)1316'' *«باشد کسانی چنین پندارند که این مردم چون خداپرست و دیندارند و دلبستگی به دین و نام خدا می‌دارند از آنروست که این پافشاریها را می‌نمایند و بنگهداری آن دستگاه اسلامْ نام می‌کوشند. ولی این پندار راست نمی‌باشد و ما آزموده دیدیم که چون با آنها از دین بسیار والاتر و استوارتری که مایۀ بلندی نام خداست سخن می‌رانیم نمی‌پذیرند. بلکه چنانکه گفتیم از هیچ گونه دشمنی و کارشکنی بازنمی‌ایستند، بلکه بیفرهنگی و پستی نیز می‌نمایند. راستی آنست که دلبستگی بدانسته‌های خود و پافشاری بروی نادانیها و گمراهیها یکی از خویهای پستیست که در نهاد آدمیان نهاده شده، و چون روانها بیمار و خردها ناتوان بود این خوی پست نیرو گیرد و کارگر باشد، اینست راز آن دلبستگی و پافشاری که ما از مسلمانان می‌بینیم.» ** ''(در پیرامون اسلام , گفتار سوم)1322'' *«امروز صد هزارها، بلکه هزار هزارها، کسان از این دستگاه نان می‌خورند. ملاها، طلبه‌ها، روضه‌خوانها، عَشرخوانها، سیدها، پیروان صوفی، درویشان ویلگرد، دعانویسها در هر شهری گروهی انبوه می‌باشند. در نجف و کربلا و سامرا و بغداد و مشهد و قم و مدینه و مکه در هر یکی چند هزار تن گرد گنبدها را گرفته و بنام متولی، خادم، زیارتنامه‌خوان، مجاور مفتخواری می‌کنند. اینان بنام دین با خوشی می‌زیند و برتری نیز بمردم می‌دارند، بلکه برخی شکوه و بزرگی پیدا کرده‌اند. چنانکه نوشتیم مجتهدان شیعه، با دروغ و افسانه، دستگاه فرمانروایی برای خود چیده‌اند و بی‌تاج و تخت فرمان می‌رانند و از مردم بنام «مال امام» مالیات می‌گیرند. ... امروز این دستگاه به دو کار بسیار می‌خورد: یکی بکار مفتخواری که بدینسان ملیونها دکان باز کرده‌اند. دیگری بکار سیاست که دولتهای آزمند این را افزاری برای چیرگی بتوده‌های شرقی گرفته‌اند.» ** ''(در پیرامون اسلام , گفتار سوم)1322'' *«خرد که گرانمایه‌ترین دادۀ خداست باید هر کسی آن را نیک شناسد و پیروی کند و راستی آنست که دین برای نیرومند گردانیدن خردهاست، ولی مسلمانان این را نمی‌شناسند و ارجی نمی‌گزارند. بلکه چون باورها و کارهاشان بیخردانه است با خرد دشمنی می‌نمایند و از ارج آن می‌کاهند. بارها دیده‌ایم می‌آیند و با ما بکشاکش می‌پردازند که بهر چه اینهمه به خرد ارج می‌گزاریم. یا دیده‌ایم می‌گویند: «عقلها نیز باهم اختلاف دارد». ** ''(در پیرامون اسلام، گفتار یکم)1322'' *«... [مسلمانان] معنی دین را نمی‌دانند و از آن بیگانه می‌باشند. آری، با آن دلبستگی که به دین نشان می‌دهند معنی راست آن را نمی‌دانند. دین «شناختن معنی جهان و پی بردن بآمیغهای زندگانی و زیستن بآیین خرد است» ولی آنان این را نشناخته، دین را یک رشته پندارهای بیپا و کارهای بیهوده‌ای می‌شناسند. در نزد آنان دین یک چیزی در کنارۀ زندگانی است. مثلاً چنانکه گفتیم امروز مسلمانان در بیشتر جاها زندگانی نژادی پیش گرفته‌اند و با قانونها و عادتهای اروپایی زندگی می‌کنند، و دانشهای اروپایی را که با کیشهای ایشان سازش نمی‌دارد درس می‌خوانند و با این حال کیشهای خود را نیز نگاه داشته‌اند و پابستگی[=تقید] بآنها نشان می‌دهند. زیرا چنین می‌پندارند که دین یک چیز جداگانه‌ای در کنارۀ زندگانی، و نتیجۀ آن خوشی و روسفیدی در آنجهان می‌باشد. شنیدنی‌تر آنکه هنوز ملایانی در نجف و کربلا و جامع اَزهَر و دیگر جاها درس فقه می‌خوانند و کتابهای فقهی می‌نویسند و هیچ نمی‌گویند برای چیست. آیا این گمراهی و نادانی نیست؟!.» ** ''(در پیرامون اسلام، گفتار یکم)1322'' *«شناختن آفریدگار پایه‌ای از دین است. ولی اینان [مسلمانان] او را نمی‌شناسند. خدایی از پندار خود ساخته‌اند که در بالای هفت آسمان می‌نشیند و جهان را با دست فرشتگان راه می‌برد. خدایی که همچون پادشاه خودکامۀ خودخواهی، چون از مردم اندک نافرمانی دید به خشم آید و بیماری و گرسنگی و زمین‌لرزه فرستد، ولی سپس که مردم رو بسویش آوردند و به لابه و زاری پرداختند خشمش فرونشیند و پتیاره[=بلا] بازگرداند، اینست خدایی که می‌پندارند. خدایی که جهان را به پاس[=احترام] هستی چند تن آفریده. خدایی که مهر ورزد، میانجی پذیرد، با زبان دانه‌های تسبیح و آیه‌های قرآن با مردم سخن گوید (استخاره).» ** ''(در پیرامون اسلام، گفتار یکم)1322'' *«باید دانست اسلام دوتاست: یکی اسلامی که پاکمرد عرب هزاروسیصدوپنجاه سال پیش بنیاد نهاد و تا قرنها برپا می‌بود، و دیگری اسلامی که امروز هست و برنگهای گوناگونی از سنی و شیعی و اسماعیلی و علی‌اللهی و شیخی و کریمخانی و مانند اینها نمودار گردیده. این دو را اسلام می‌نامند. ولی یکی نیستند و بیکباره از هم جدایند، و بلکه آخشیج[=ضد] یکدیگرند، به دو دلیل: 1) دلیل جستجو: ما از آن اسلام آگاهی داشته، نیک می‌دانیم که جز این می‌بوده. آن یک دین پاک بت‌شکن می‌بوده و این، یک رشته کیشهای سراپا بت‌پرستی و آلودگیست. 2) دلیل نتیجه: آن اسلام، مردم پراکنده و زبون عرب را یک توده گردانیده، بفرمانروایی نیمی از جهان رسانید. این اسلام توده‌ها را از هم می‌پراکند و زبون و زیردست می‌گرداند. امروز مسلمانان از خوارترین و زبونترین مردمان جهانند و در زیر دست بیگانگان زیسته، آن را کمی خود نمی‌پندارند. در اینجاست که می‌باید گفت: درخت را از میوه‌اش شناسند، یک درختی آن میوۀ شیرین را داده و دیگری این میوۀ تلخ را می‌دهد، آیا هر دو را یکی می‌توان پنداشت؟!.» ** ''(در پیرامون اسلام، دیباچۀ سخن)1322'' *«دین والاترین اندیشه‌هاست. دینداران باید چه در زمینۀ زندگانی و برخورداری از جهان، و چه دربارۀ دانش و بینش، و چه از روی خوی[=عادت] و خیم[=خصلت]، برتری به بیدینان داشته باشند (چنانکه در قرنهای نخست اسلام چنین می‌بوده). ولی مسلمانان امروز از هر باره پستند و باورهای امروزی مسلمانی نه تنها مسلمانان را پیش نمی‌تواند برد، از پیشرفت جلو نیز می‌گیرد و هر توده‌ای برای آنکه پیش روند ناچار می‌گردند اسلام را بکنار گزارند.» ** ''(دیباچۀ در پیرامون اسلام)1322'' == پیوند به بیرون == {{ویکی‌پدیا}} {{ناتمام}} {{ترتیب‌پیش‌فرض:کسروی، احمد}} [[رده:اهالی ایران]] [[رده:پژوهشگران ایرانی]] [[رده:تاریخ‌نگاران ایرانی]] [[رده:زبان‌شناسان ایرانی]] 4rddtilzvlviodzeyv0i4h5gz04d9y0 عبدالرحمن کواکبی 0 13977 171194 149394 2022-07-30T13:52:51Z Meysamabnavi1999 26588 wikitext text/x-wiki '''[[w:عبدالرحمن کواکبی|عبدالرحمن کَواکِبی]]''' (۱۸۵۵ - ۱۹۰۲) مؤلف، فیلسوف و نظریه‌پرداز سوری. [[پرونده:Al-Kawakibi.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست.»]] == گفتاوردها == * «[[استبداد]] اصل هر [[فساد]] است.» (الاستبداد أصل لکل فساد)<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5523</ref> * «یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که [[دشمنان]] [[عدل]] و [[دوستان]] [[جور]] اند.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5521</ref> * «اگر استبداد مردی بود و می‌خواست نسب خود را بگوید، می‌گفت: من شر هستم، پدر [[ظلم]] و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم [[فقر]] و دخترم بطالت است. [[وطن]]م خراب آباد و عشیره‌ام [[نادانی]] است.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5526</ref> * «'''امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست'''.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5532</ref> * «[[استبداد]] با خشونت مقاوم نمی‌شود، با آرامی و به تدریج مقاوم می‌شود.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5533</ref> میثم ابناوی ، در تحقیقی به مقایسه ی طبایع الاستبداد ، عبدالرحمن کواکبی با تنبیه الامه و تنزیه المله نایینی پرداخته است. == منابع == {{پانویس}} [[رده:اهالی سوریه|ک]] [[رده:فیلسوفان سوری]] [[رده:درگذشتگان ۱۹۰۲ (میلادی)]] 7epb4kcwm13aps2vqc6r74ugiraw0os 171195 171194 2022-07-30T13:58:07Z Meysamabnavi1999 26588 wikitext text/x-wiki '''[[w:عبدالرحمن کواکبی|عبدالرحمن کَواکِبی]]''' (۱۸۵۵ - ۱۹۰۲) مؤلف، فیلسوف و نظریه‌پرداز سوری. [[پرونده:Al-Kawakibi.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست.»]] == گفتاوردها == * «[[استبداد]] اصل هر [[فساد]] است.» (الاستبداد أصل لکل فساد)<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5523</ref> * «یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که [[دشمنان]] [[عدل]] و [[دوستان]] [[جور]] اند.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5521</ref> * «اگر استبداد مردی بود و می‌خواست نسب خود را بگوید، می‌گفت: من شر هستم، پدر [[ظلم]] و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم [[فقر]] و دخترم بطالت است. [[وطن]]م خراب آباد و عشیره‌ام [[نادانی]] است.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5526</ref> * «'''امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست'''.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5532</ref> * «[[استبداد]] با خشونت مقاوم نمی‌شود، با آرامی و به تدریج مقاوم می‌شود.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5533</ref> میثم ابناوی ، از کارشناسان تاریخ اسلام در تحقیقی با اشاراه به زندگانی عبدالرحمن کواکبی و میرزامحمد حسن نایینی ، به مقایسه ی رساله طبایع الاستبداد ، از عبدالرحمن کواکبی با رساله تنبیه الامه و تنزیه المله نایینی پرداخته است. == منابع == {{پانویس}} [[رده:اهالی سوریه|ک]] [[رده:فیلسوفان سوری]] [[رده:درگذشتگان ۱۹۰۲ (میلادی)]] 3iqcffgdw4ed3hg15tmkc42gee154d6 171196 171195 2022-07-30T13:58:24Z Meysamabnavi1999 26588 wikitext text/x-wiki '''[[w:عبدالرحمن کواکبی|عبدالرحمن کَواکِبی]]''' (۱۸۵۵ - ۱۹۰۲) مؤلف، فیلسوف و نظریه‌پرداز سوری. [[پرونده:Al-Kawakibi.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست.»]] == گفتاوردها == * «[[استبداد]] اصل هر [[فساد]] است.» (الاستبداد أصل لکل فساد)<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5523</ref> * «یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که [[دشمنان]] [[عدل]] و [[دوستان]] [[جور]] اند.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5521</ref> * «اگر استبداد مردی بود و می‌خواست نسب خود را بگوید، می‌گفت: من شر هستم، پدر [[ظلم]] و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم [[فقر]] و دخترم بطالت است. [[وطن]]م خراب آباد و عشیره‌ام [[نادانی]] است.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5526</ref> * «'''امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست'''.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5532</ref> * «[[استبداد]] با خشونت مقاوم نمی‌شود، با آرامی و به تدریج مقاوم می‌شود.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5533</ref> میثم ابناوی ، از کارشناسان تاریخ اسلام در تحقیقی با اشاره به زندگانی عبدالرحمن کواکبی و میرزامحمد حسن نایینی ، به مقایسه ی رساله طبایع الاستبداد ، از عبدالرحمن کواکبی با رساله تنبیه الامه و تنزیه المله نایینی پرداخته است. == منابع == {{پانویس}} [[رده:اهالی سوریه|ک]] [[رده:فیلسوفان سوری]] [[رده:درگذشتگان ۱۹۰۲ (میلادی)]] bq9v1hf0fe9tnz2h5719vhsov8s70yj 171199 171196 2022-07-31T06:43:38Z فرهنگ2016 10613 خنثی‌سازی نسخهٔ 171196 از [[Special:Contributions/Meysamabnavi1999|Meysamabnavi1999]] ([[User talk:Meysamabnavi1999|بحث]]) بی ارتباط با این پروژه wikitext text/x-wiki '''[[w:عبدالرحمن کواکبی|عبدالرحمن کَواکِبی]]''' (۱۸۵۵ - ۱۹۰۲) مؤلف، فیلسوف و نظریه‌پرداز سوری. [[پرونده:Al-Kawakibi.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست.»]] == گفتاوردها == * «[[استبداد]] اصل هر [[فساد]] است.» (الاستبداد أصل لکل فساد)<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5523</ref> * «یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که [[دشمنان]] [[عدل]] و [[دوستان]] [[جور]] اند.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5521</ref> * «اگر استبداد مردی بود و می‌خواست نسب خود را بگوید، می‌گفت: من شر هستم، پدر [[ظلم]] و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم [[فقر]] و دخترم بطالت است. [[وطن]]م خراب آباد و عشیره‌ام [[نادانی]] است.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5526</ref> * «'''امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست'''.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5532</ref> * «[[استبداد]] با خشونت مقاوم نمی‌شود، با آرامی و به تدریج مقاوم می‌شود.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5533</ref> میثم ابناوی ، از کارشناسان تاریخ اسلام در تحقیقی با اشاراه به زندگانی عبدالرحمن کواکبی و میرزامحمد حسن نایینی ، به مقایسه ی رساله طبایع الاستبداد ، از عبدالرحمن کواکبی با رساله تنبیه الامه و تنزیه المله نایینی پرداخته است. == منابع == {{پانویس}} [[رده:اهالی سوریه|ک]] [[رده:فیلسوفان سوری]] [[رده:درگذشتگان ۱۹۰۲ (میلادی)]] 3iqcffgdw4ed3hg15tmkc42gee154d6 171200 171199 2022-07-31T06:43:53Z فرهنگ2016 10613 خنثی‌سازی نسخهٔ 171195 از [[Special:Contributions/Meysamabnavi1999|Meysamabnavi1999]] ([[User talk:Meysamabnavi1999|بحث]]) بی ارتباط با این پروژه wikitext text/x-wiki '''[[w:عبدالرحمن کواکبی|عبدالرحمن کَواکِبی]]''' (۱۸۵۵ - ۱۹۰۲) مؤلف، فیلسوف و نظریه‌پرداز سوری. [[پرونده:Al-Kawakibi.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست.»]] == گفتاوردها == * «[[استبداد]] اصل هر [[فساد]] است.» (الاستبداد أصل لکل فساد)<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5523</ref> * «یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که [[دشمنان]] [[عدل]] و [[دوستان]] [[جور]] اند.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5521</ref> * «اگر استبداد مردی بود و می‌خواست نسب خود را بگوید، می‌گفت: من شر هستم، پدر [[ظلم]] و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم [[فقر]] و دخترم بطالت است. [[وطن]]م خراب آباد و عشیره‌ام [[نادانی]] است.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5526</ref> * «'''امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست'''.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5532</ref> * «[[استبداد]] با خشونت مقاوم نمی‌شود، با آرامی و به تدریج مقاوم می‌شود.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5533</ref> میثم ابناوی ، در تحقیقی به مقایسه ی طبایع الاستبداد ، عبدالرحمن کواکبی با تنبیه الامه و تنزیه المله نایینی پرداخته است. == منابع == {{پانویس}} [[رده:اهالی سوریه|ک]] [[رده:فیلسوفان سوری]] [[رده:درگذشتگان ۱۹۰۲ (میلادی)]] 7epb4kcwm13aps2vqc6r74ugiraw0os 171201 171200 2022-07-31T06:44:06Z فرهنگ2016 10613 خنثی‌سازی نسخهٔ 171194 از [[Special:Contributions/Meysamabnavi1999|Meysamabnavi1999]] ([[User talk:Meysamabnavi1999|بحث]]) بی ارتباط با این پروژه wikitext text/x-wiki '''[[w:عبدالرحمن کواکبی|عبدالرحمن کَواکِبی]]''' (۱۸۵۵ - ۱۹۰۲) مؤلف، فیلسوف و نظریه‌پرداز سوری. [[پرونده:Al-Kawakibi.jpg|۲۲۰px|بندانگشتی|«امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست.»]] == گفتاوردها == * «[[استبداد]] اصل هر [[فساد]] است.» (الاستبداد أصل لکل فساد)<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5523</ref> * «یک مستبد فردی ناتوان است، نه یاوری و نه نیرویی دارد جز اطرافیانش، که [[دشمنان]] [[عدل]] و [[دوستان]] [[جور]] اند.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5521</ref> * «اگر استبداد مردی بود و می‌خواست نسب خود را بگوید، می‌گفت: من شر هستم، پدر [[ظلم]] و مادر سوء استفاده و توهین، خواهرم خانهٔ درد و عمویم زیان و دایی ام تحقیر و پسرم [[فقر]] و دخترم بطالت است. [[وطن]]م خراب آباد و عشیره‌ام [[نادانی]] است.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5526</ref> * «'''امّتی که همه یا بیشترِ مردمش، دردهای استبداد را حس نکند، شایستهٔ [[آزادی]] نیست'''.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5532</ref> * «[[استبداد]] با خشونت مقاوم نمی‌شود، با آرامی و به تدریج مقاوم می‌شود.»<ref>http://www.eqtibas.com/detail/5533</ref> == منابع == {{پانویس}} [[رده:اهالی سوریه|ک]] [[رده:فیلسوفان سوری]] [[رده:درگذشتگان ۱۹۰۲ (میلادی)]] p0ghrenm3qkm8iyzucq83nd2v8fsi18 مصطفی هجری 0 37211 171198 167859 2022-07-30T14:07:51Z 46.15.199.45 wikitext text/x-wiki '''[[w:مصطفی هجری|مصطفی هِجری]]''' (۱ ژانویه ۱۹۴۵) (۱۱ دی ۱۳۲۳) سیاستمدار ایرانی است. زادهٔ نقده و کُرد، در سال ۱۹۶۳م/ ۱۳۴۲ش از دانشسرای کشاورزی ارومیه دانش‌آموخته شد و به عنوان معلم دبیرستان در سقز مشغول به کار شد. در سال ۱۹۷۰م/ ۱۳۴۹ش تحصیل در رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و در آنجا مدرک لیسانس گرفت. پس از بازگشت به شهر خود، تدریس در مدارس متوسطه و دانشکده را دوباره آغاز کرد. در تظاهرات توده‌ای که در سال ۱۹۷۸م/ ۱۳۵۷ش علیه شاهنشاهی برگزار شد ایفای نقش قابل توجهی داشت. وی با شرکت در چهارمین کنگرهٔ [[حزب دموکرات کردستان ایران]] (PDKI) در سال ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۸ش به عضویت کمیته مرکزی برگزیده شد و چند ماه بعد به عضویت دفتر سیاسی درآمد و تا زمانی عبدالرحمن قاسملو در ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۹/ ۲۲ تیر ۱۳۶۸ ترور شد، در همان سمت ماند. با انتصاب صادق شرفکندی به عنوان دبیرکل، هجری بار دیگر به عضویت دفتر سیاسی و معاون دبیرکل انتخاب شد. سرانجام در ۷ ژوئیه ۲۰۰۴ به دبیر کلی آن حزب پس از عبدالله حسن‌زاده رسید.<ref>[[w:en:Mustafa Hijri|Mustafa Hijri]]</ref> [[پرونده:Mustafa Hijri, BBC Persian - July 27, 2011 (1626).jpg|بندانگشتی|ما به عنوان حزب دمکرات کردستان ایران، بر مبنای فلسفه و بنیان‌های [[w:جمهوری مهاباد|جمهوری کردستان]]، بر این باوریم که کُرد یک ملّت و کُردستان نیز یک سرزمین است. ]] == گفتاوردها == === پیام‌ها === نقل‌قول‌ها از پیام‌ها، نامه‌ها و بیانیه‌هایش: * به دلیل سرکوب کامل اشخاص و نهادهای مدافع حوق بشر در داخل ایران و ایزوله کردن جامعه ایران توسط حکومت این کشور امکان آشکار شدن بسیاری از موارد نقض حقوق بشر و به ویژه در مناطقی که از مرکز ایران فاصله دارند وجود ندارد. ** ۲۷ اوت ۲۰۱۲/ ۶ شهریور ۱۳۹۱، نامه به دبیرکل سازمان ملل، بان کی‌مون<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری به بان کی‌مون نامه نوشت|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-بە-بان-کیمون-نامه-نوشت|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426211610/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-بە-بان-کیمون-نامه-نوشت|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۶ شهریور ۱۳۹۱|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * جوانان ما تحت قدرت زیاده‌خواهانهٔ رژیم اسلامی از تمامی آزادی‌های جهان امروز محروم شده‌اند، شماری چشمگیری از آن‌ها تنها به دلیل ابراز عقاید خود در زندان‌های رژیم به سرمی‌برند، یا ناگزیر زادگاه نیاکان خود را ترک کرده‌اند و در دیگر کشورها آواره هستند تا بلکه بتوانند خود را از زندان بزرگی به نام ایران نجات دهند، اعدام نشده یا دچار سرنوشت نامعلوم یا هتاکی و بی‌حرمتی نشوند. با این وجود آینده ازآن جوانانمان است و انتظار می‌رود تا با تمام توان آیندهٔ درخشان و مطلوب خود را بدون رژیم اسلامی ایران بنیاد نهند ** ۱۱ اوت ۲۰۱۴/ ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، «روز جهانی جوانان»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=پیام تبریک مصطفی هجری به مناسبت روز جهانی جوانان|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-تبریک-مصطفی-هجری-به-مناسبت-روز-جهانی-جوانان|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426205825/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-تبریک-مصطفی-هجری-به-مناسبت-روز-جهانی-جوانان|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲۰ مرداد ۱۳۹۳|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * در ایران امروزین به غیر از مذهب رسمی که اسلام شیعهٔ ولایت فقیهی است، پیروان دیگر مذاهب به حاشیه رانده شده و مورد هتاکی قرار گرفته‌اند، در این رابطه پیروان آیین یاری بیش از بقیه تحت فشار و سرکوب رژیم اسلامی قرار دارند. هدف ما بنیانگذاری حکومتی دمکراتیک در ایران است که بر اصل جدایی دین از حکومت تأسیس شده باشد، به این خاطر که عموماً ترکیب جمعیتی این کشور به ویژه در کردستان، با هرگونه اعتقاد مذهبی و ملی، به دور از تبعیض در کنار هم زندگی کنند و به تمامی اعتقادات با کمال احترام نگریسته شود. ** ۸ نوامبر ۲۰۱۴/ ۱۷ آبان ۱۳۹۳، «عید خاوندکار»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=پیام مصطفی هجری به مناسبت عید خاوندکار |نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-به-مناسبت-عید-خاوندکار|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426200202/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-به-مناسبت-عید-خاوندکار|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۷ آبان ۱۳۹۳|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * یارسان‌ها، بخشی اصیل از کردها هستد، به خصوص در کردستان ایران که به علت تبعیضی آیینی از کردهای دیگر بیشتر مورد فشار و محدودیت هستند و از سوی رژیم اسلامی ایران مورد اهانت قرار می‌گیرند، اما مقاومت و مقابلهٔ آنان، توطئه و فشارهای رژیم، برای ترک آیین مقدس خود را ناکام گذاشته‌اند. ** ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵/ ۷ آبان ۱۳۹۴، «عید خاونکار»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=پیام تبریک مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران به مناسبت جشن خاونکار|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-تبریک-مصطفی-هجری-دبیرکل-حزب-دمکرات-کردستان-ایران-بە-مناسبت-جشن-خاونکار|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426215040/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-تبریک-مصطفی-هجری-دبیرکل-حزب-دمکرات-کردستان-ایران-بە-مناسبت-جشن-خاونکار|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۷ آبان ۱۳۹۴|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * سال ۲۰۱۵ میلادی مملو از جنگ و خشونت در سراسر جهان، علی‌الخصوص در خاورمیانه، بود. جنگ مذهبی‌ای که جمهوری اسلامی محرک اصلی آن بشمار می‌رود و هزاران انسان را قربانی کرد. ** ۳۰ دسامبر ۲۰۱۵/ ۹ دی ۱۳۹۴، «سال نو میلادی»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=پیام تبریک مصطفی هجری به مناسبت سال نو میلادی|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-تبریک-مصطفی-هجری-به-مناسبت-سال-نو-میلادی|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426204240/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-تبریک-مصطفی-هجری-به-مناسبت-سال-نو-میلادی|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۹ دی ۱۳۹۴|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * '''ما به عنوان [[حزب دمکرات کردستان ایران]]، بر مبنای فلسفه و بنیان‌های جمهوری کردستان، بر این باوریم که کرد یک ملت و کردستان نیز یک سرزمین است'''، لیکن متأسفانه به علت اشغالگری دشمنان و آسیمیلاسیون و تلاش صدها ساله برای از بین بردن ملت کرد، اینک هر بخش از سرزمین ما دارای ویژگی‌های سیاسی، فرهنگی و … متفاوتی است. به همین دلیل لازم است تا با در نظر داشتن این واقعیت، هر یک از احزاب و جریانات میهن‌دوست کردستان در هر کدام از این بخش‌ها علیرغم تمامی دیدگاه‌ها و ایدئولوژی‌های سیاسی‌شان، به عنوان یک اصل، عدم مداخله در امور سایر بخش‌ها را بپذیرند و بر مبنای منافع عالیهٔ ملی، همکار و پشتیبان یکدیگر باشند. ** ۱۴ فوریه ۲۰۱۷/ ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، پیام به کنفرانس بین‌المللی مسکو<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری به بان کی‌مون نامه نوشت|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-دبیرکل-حزب-به-کنفرانس-بینالمللی-مسکو|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426211923/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-دبیرکل-حزب-به-کنفرانس-بینالمللی-مسکو|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲ اسفند ۱۳۹۵|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> [[پرونده:A Kurdish man wearing traditional Kurdish clothes and holding the Kurdish flag at the Citadel in Erbil, the capital of the Kurdistan Region DSF6652.jpg|بندانگشتی| حزب دمکرات از مردم و برای مردم است، ملی‌گرایی و تعیین سرنوشت ملت به دست خویش، خط مشی اصلی مبارزاتش است؛ دمکراسی و ارزش‌های آن، پِرِنسیپ غیرقابل تغییر آن بوده‌است، همزیستی مسالمت آمیز، مبارزات مشترک و دوستی با ملت‌های زیر دست و احزاب آزادیخواه، اساس اصلی مبارزات آن بوده‌است.]] * '''حزب دمکرات از مردم و برای مردم است، ملی‌گرایی و تعیین سرنوشت ملت به دست خویش، خط مشی اصلی مبارزاتش است؛ دمکراسی و ارزش‌های آن، پِرِنسیپ غیرقابل تغییر آن بوده‌است، همزیستی مسالمت آمیز، مبارزات مشترک و دوستی با ملت‌های زیر دست و احزاب آزادیخواه، اساس اصلی مبارزات آن بوده‌است.''' * حزب دمکرات با گفتمان و اقدامات خود ثابت کرده‌است که پایبند و وفادار به خواست و ارزش‌های ملی است. خود عملکردها و اقدامات جمهوری کردستان، همچون آموزش به زبان مادری و پرورده‌کردن بر اساس معیارهای وطن‌دوستانه و نیز تعیین پرچم و سرود ملی و تأسیس نیروی پیشمرگه، نشانه‌هایی هستند که به سان شاهرگ کیان ملی به حساب می‌آیند، به همین دلیل حزب دمکرات و تاریخش به آن افتخار می‌کنند. * موضوع ملت در مفهوم، مسئلهٔ همیشگی حزب دمکرات و ملت کورد در کوردستان ایران است، در سطحی کلی‌تر، موضوع حل نشده همهٔ ملت‌های تحت ستم و حق پایمال شده در چهارچوب جغرافیای ایران است، اصرار ورزیدن بر حقوق ملی، معنای حقیقی این گفتمان را نمایان می‌کند و به ما می‌گوید که کوردستان به شیوهٔ سیستماتیک استعمار شده‌است و تلاش برای آزادی و گذر بسوی مرحلهٔ آزادی، افق دیدمان را بازتر می‌کند. * براین باوریم که در شرایط کنونی، سیستمی دمکراتیک و فدرال برای نهادینه کردن آزادی و خوشبختی و دمکراسی و حقوق ملی ملتهای تشکیل دهنده این جغرافیای سیاسی لازم است، این امر نیز به قانونی دمکراتیک و امروزی نیاز دارد که مسئله مرکز_حاشیه را منحل نموده و کرامت را به ملتها بازگرداند و حق تعیین سرنوشت را برایشان امکان‌پذیر کند. * اعتماد عمیق به اتحاد، گفتمان و زبان مشترک داریم، همچنین براین باوریم که آنسوی دیدگاه انتقادی، دیدگاهی روشنفکرانه و دمکراتیک است، با همین دیدگاه نیز به آینده و وضعیت کنونی مبارزاتمان در کوردستان ایران می‌نگریم، براین باوریم که باید فضایی بر اساس اعتماد به نیروی خود تشکیل دهیم که در آن، این نیرو و احزاب که باور به حقوق ملی و آزادی و پرنسیب‌های دمکراسی دارند، پروسه‌ای برای مبارزات مشترک ایجاد نمایند؛ چه در ارتباط با موضوع داخلی کورد و چه در سطح ایران. ** ۱۴ اوت ۲۰۱۹/ ۲۳ مرداد ۱۳۹۸، سالگرد تأسیس حزب دمکرات<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: حزب دمکرات از مردم و برای مردم است|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-حزب-دمکرات-از-مردم-و-برای-مردم-است|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426214703/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-حزب-دمکرات-از-مردم-و-برای-مردم-است|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲۳ مرداد ۱۳۹۸|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> [[پرونده:Père-Lachaise - Division 42 - Abdoli, Sharafkandi & Ardalan 14.jpg|بندانگشتی|شهیدان ما رهبران ما هستند، آنان جامه عمل به آگاهی پوشاندند، اراده را در جای شعار نشاندند و به پیش گام نهادند؛ لذا ادامهٔ خط‌مشی شهیدان در اقدام و عمل، ادامهٔ راه آنان با آگاهی و ارادهٔ انقلابی است.]] * '''شهیدان ما رهبران ما هستند، آنان جامه عمل به آگاهی پوشاندند، اراده را در جای شعار نشاندند و به پیش گام نهادند؛ لذا ادامهٔ خط‌مشی شهیدان در اقدام و عمل، ادامهٔ راه آنان با آگاهی و ارادهٔ انقلابی است.''' ** ۲۸ مارس ۲۰۲۰/ ۹ فروردین ۱۳۹۹، روز «شهیدان کوردستان»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: شهدا رهبران ما هستند|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-شهدا-رهبران-ما-هستند|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426195356/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-شهدا-رهبران-ما-هستند|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۹ فروردین ۱۳۹۹|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * خشونت علیه زنان تاریخی طولانی و پر از شرمساری دارد، کهنه زخمی است که همچنان بر جسم انسانیت باقی مانده‌است.{{سخ}}بیایید همه باهم و همواره یاد کنیم از شوربختی زنانی که به دست افکار ارتجاعی سده‌های گذشته و به جرم زن بودن قربانی شدند.{{سخ}}بیایید تا با همراهی زنان در مبارزه برای آزادی و ساختن جامعه‌ای مملو از یکسانی کوشا باشیم. ** ۲۵ نوامبر ۲۰۲۰/ ۵ آذر ۱۳۹۹، «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=پیام "مصطفی هجری" به مناسبت ٢٥ نوامبر|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-بە-مناسبت-نوامبر|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426195900/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-بە-مناسبت-نوامبر|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ= ۵ آذر ۱۳۹۹|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * جانفدایان حزب با بخشیدن پاره‌ای از تن خود، بهای سنگینی را برای آزادی میهن و ملت خود پرداخت کرده‌اند، آن‌ها شهدای زنده جریان مبارزات آزادی‌خواهانه ملت کورد هستند. نور امیدی هستند که راه را برای نسل نو روشن نگه داشته‌اند. ** ۲۰ فوریه ۲۰۲۱/ ۱۵ آذر ۱۳۹۹، «روز جانفدایان حزب دمکرات»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=پیام "مصطفی هجری" به مناسبت ١٦ آذر ماه |نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-بە-مناسبت-اذر-ماه|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426205547/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-بە-مناسبت-اذر-ماه|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۵ آذر ۱۳۹۹|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * زبانمان شاهرگ کورد بودنمان است. ** ۲۰ فوریه ۲۰۲۱/ ۲ اسفند ۱۳۹۹، «روز جهانی زبان مادری»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: زبانمان شاهرگ کورد بودنمان است|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-زبانمان-شاهرگ-کورد-بودنمان-است|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426195605/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-زبانمان-شاهرگ-کورد-بودنمان-است|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲ اسفند ۱۳۹۹|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> [[پرونده:Iranian police arresting "thugs and hoodlums" in Tehran - 18 May 2007 (10 8602280125 L600).jpg|بندانگشتی|نابود باد آن دشمنی که به زندان امید بسته‌است.]] * '''نابود باد آن دشمنی که به زندان امید بسته‌است.''' ** ۹ ژانویه ۲۰۲۲/ ۱۹ دی ۱۴۰۰، حکم زندان برای «زهرا محمدی»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری طی پیامی روز ٨ مارس را گرامی داشتند|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-در-رابطە-با-تحمیل-حکم-زندان-بر-زهرا-محمدی-از-سوی-رژیم-ایران|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426195041/https://kurdistanmedia.com/fa/news/پیام-مصطفی-هجری-در-رابطە-با-تحمیل-حکم-زندان-بر-زهرا-محمدی-از-سوی-رژیم-ایران|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۹ دی ۱۴۰۰|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> [[پرونده:Demonstrations and protests against United States recognition of Jerusalem in Tehran 032.jpg|بندانگشتی|مفهوم دشمن، یکی از ابزارهای اصلی رژیم ایران برای سرکوب هر گونه صدای اعتراض است.]] * بُعد دیگر ستم ملی، مسئلهٔ زبان و تهدید هویتی است. سیاست جمهوری اسلامی ایران در تقابل با مسئلهٔ هویتی ملیت‌های ایران، سیاست مرگ بوده‌است. امنیتی کردن، فرودست کردن، به حاشیه‌راندن، نابودسازی و یکسان‌سازی، نمودهای این سیاست هستند. * زمانی که از «امنیت هویت» سخن گفته می‌شود؛ منظور ما مجموعه شرایطی است که یک واحد ملّی با حفظ همهٔ ویژگی‌های خود، توانایی خودمدیریتی، توسعه و بقاء را داشته باشد. بدین معنا، هر سیاست، رویداد یا فرایندی که وجود و بقاء این واحد ملی را هدف قرار دهد، تهدید هویتی قلمداد می‌شود. * تجربهٔ جمهوری اسلامی ایران، تجربهٔ تلنبار شدن بحران‌هاست. می‌توان عموم این بحران‌ها را تحت عنوان «بحران ساختاری» دسته‌بندی نمود. مجموعه‌ای از بحران‌های پیچیده و درهم تنیده؛ مانند بحران مدیریت، بحران مشروعیت، بحران ملت‌سازی، بحران دولت‌سازی و بحران مشارکت، جمهوری اسلامی ایران را در تنگنا و بن‌بست سیاسی قرار داده‌است. * '''مفهوم دشمن، یکی از ابزارهای اصلی رژیم ایران برای سرکوب هر گونه صدای اعتراض است.''' رژیمی که دهه‌ها با هدف صدور انقلاب اسلامی امنیت منطقه‌ای و جهانی را با چالش روبرو کرده‌است، در داخل نیز این انقلاب را تا عمق جامعه پیش برده‌است. شعار دفاع از مستضعفین در خارج از مرزها، موجی از فقر و فلاکت را نیز در داخل ایران به وجود آورده‌است. * واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران با برجام یا بدون برجام ماهیتی ناسازگار و تغییرناپذیر دارد. آنچه در این میان احساس خطر می‌کند جامعهٔ ایران، منطقه و جهان است. ** ۲۰ مارس ۲۰۲۲/ ۲۹ اسفند ۱۴۰۰، «نوروز»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: "شار" با حمایت "شاخ" به مبارزه خود ادامه خواهد داد|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-شار-با-حمایت-شاخ-بە-مبارزە-خود-ادامە-خواهد-داد|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426194808/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-شار-با-حمایت-شاخ-بە-مبارزە-خود-ادامە-خواهد-داد|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲۹ اسفند ۱۴۰۰|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * روز ۸ مارس یادآور وضعیت آن زنانی است که در کشورهای مترقی در سایه مبارزه و فداکاری زنان و مردان برابری‌خواه به حقوق خود رسیدند، از سوی دیگر این روز یادآور وضعیت زنانی است که در کشورهای همچون ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و افغانستان که همچون برده بدان‌ها نگریسته می‌شود… تلاش کنیم زنان آزاد باشند تا جامعه‌ای خوشبخت داشته باشیم. ** ۸ مارس ۲۰۲۰ /۱۷ اسفند ۱۴۰۰، «روز جهانی زن»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری طی پیامی روز ٨ مارس را گرامی داشتند|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-طی-پیامی-روز-مارس-را-گرامی-داشتند|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426191328/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-طی-پیامی-روز-مارس-را-گرامی-داشتند|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۷ اسفند ۱۴۰۰|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> === سخنرانی‌ها === * ایران سرزمینی با ملیت‌ها، ادیان، مذاهب و زبان‌های گوناگون است. در زمان سلطنت پهلوی در ایران، این گوناگونی‌ها از سوی حکومت نادیده گرفته شدند، به گونه‌ای سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده کوشش نمودند تا همه ملیت‌های تشکیل دهندهٔ اکثریت جمعیت ایران را در ملت فارس، زبان فارسی و مذهب تشیع ذوب کنند. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، سیاست آسیمیلاسیون جنبه‌ای شرعی نیز به خود گرفت. این بار فعالان عرصهٔ برابر حقوقی ملیت‌ها، بر اساس قوانین شرعی با اتهاماتی نظیر ضدیت با انقلاب، محاربه با خدا، تجزیه طلبی و… روبرو شده و ضمن تحمل حبس‌های طولانی‌مدت، دچار وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها، بی‌حرمتی و اعدام شدند. * برای مردم ایران محافظت ار حقوقشان و زندگی در سایهٔ حکومتی دمکراتیک مسئله‌ای محوری است که بیش از هر چیزی بدان می‌اندیشند… برای آن مبارزه و فعالیت کرده‌اند، ایجاد چنین حکومتی در ایران به نفع غرب و همسایگان ایران نیز هست، زیرا حکومت و اندیشهٔ دمکراتیک بر دستیابی به بمب اتمی برای تهدید همسایگان خود و سایر کشورهای دنیا اصرار نخواهد ورزید. ** ۱۸ ژوئن ۲۰۱۲/ ۲۹ خرداد ۱۳۹۱، سخنرانی در بیستمین کنفرانس شورای حقوق بشر سازمان ملل<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: هزاران ساعت مذاکره با ایران بی‌نتیجه بود|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-هزاران-ساعت-مذاکره-با-ایران-بینتیجه-بود|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426210545/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-هزاران-ساعت-مذاکره-با-ایران-بینتیجه-بود|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲۹ خرداد ۱۳۹۱|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * بدیهی است که برای ما به عنوان افرادی مبارز و نیرویی مخالف رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران که درگیر مبارزه‌ای سخت و خونبار بوده و هستیم، مرگ در راه باورهایمان امری منتظره بوده و تازگی ندارد. مهندس خیاطی نیز نه اولین شهید ماست و نه آخرین شهید خواهد بود. تا زمانی که این راه ادامه دارد و تا دیکتاتوری و ظلم و ستم بر کشورمان حکمفرماست، مبارزه نیز ادامه خواهد داشت و نسل‌های آیندهٔ پس از ما نیز همانند نسل‌های پیش از ما که این مبارزه را ادامه داده و به ما منتقل نمودند، ادامه‌دهندهٔ این راه خواهند بود. * ما در حزب دمکرات یادگرفته‌ایم که از شهادت شخصیت‌هایمان درس بگیریم و پند بیاموزیم، نه اینکه ناامید و سوگوار باشیم. * این در واقع هم افتخاری برای مبارزان غیر کرد اعم از ترک، بلوچ و عرب در صفوف حزب دمکرات و در مقاطع مختلف تاریخ مبارزات این حزب و هم افتخاری برای حزب دمکرات است که دیدگاه‌ها، باورها و برنامهٔ سیاسی آن نه تنها توانسته‌است که مبارزان کرد را به دور خویش گرد آورد، بلکه تبدیل به حزبی شده‌است که سایر ملیت‌های ایران نیز رهایی خود را در چهارچوب آن می‌جویند. * مبارزه برای رسیدن به آزادی هرگز پایان نخواهد یافت. ** ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳/ ۳۰ آبان ۱۳۹۲، سخنرانی در مراسم گرامیداشت رضا خیاطی<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: در حزب دمکرات از شهادت یارانمان درس آموختیم|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-در-حزب-دمکرات-از-شهادت-یارانمان-درس-اموختیم|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426212801/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-در-حزب-دمکرات-از-شهادت-یارانمان-درس-اموختیم|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۳۰ آبان ۱۳۹۲|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> [[پرونده:Iranian MPs meeting Ali Khamenei 03.jpg|بندانگشتی|جمهوری اسلامی رژیمی ایدئولوژیک با عقاید و باورهای ارتجاعی است و تمامی پدیده‌های جهان را در چهارچوب همین ایدئولوژی نگریسته و ارزیابی می‌کند و از آنجا که این ایدئولوژی را به خداوند گره زده‌است، ثابت و غیرقابل تغییر نیز هست. دین اسلام جوهره و روح این ایدئولوژی را تشکیل می‌دهد، اسلامی منطبق با تفسیر و تعریف رهبران مذهبی حکومت اسلامی در ایران که همانا مذهب شیعهٔ پیرو ولایت فقیه است.]] * '''جمهوری اسلامی رژیمی ایدئولوژیک با عقاید و باورهای ارتجاعی است و تمامی پدیده‌های جهان را در چهارچوب همین ایدئولوژی نگریسته و ارزیابی می‌کند و از آنجا که این ایدئولوژی را به خداوند گره زده‌است، ثابت و غیرقابل تغییر نیز هست. دین اسلام جوهره و روح این ایدئولوژی را تشکیل می‌دهد، اسلامی منطبق با تفسیر و تعریف رهبران مذهبی حکومت اسلامی در ایران که همانا مذهب شیعهٔ پیرو ولایت فقیه است.''' * این ایدئولوژی جایگاهی برای ملیت بر طبق تعاریفی که هم‌اکنون در جهان شناخته شده‌اند یا ملیت‌ها در ایران خود را با آن تعریف می‌کنند، قائل نشده‌است، بلکه همگی امت اسلام را تشکیل می‌دهند و رسالت مذهبی آنان این است که در راستای پیشبرد تعلیمات و رهنمودهای اسلام به‌طور یکپارچه تلاش کنند. * بر اساس این رهنمودها، افراد و گروه‌هایی که در ایران با مطرح نمودن مسألهٔ «ملت» خواستار حقوقی می‌گردند، از رهنمودهای اسلام منحرف شده‌اند، زیرا خواست‌های آنان سبب بروز مشکلات و اختلافاتی در درون امت اسلامی شده و لذا سزاوار کیفر و مجازات تلقی می‌شوند. متهم ساختن احزاب و فعالان عرصهٔ مطالبهٔ حقوق ملیت‌های ایران به ضدیت با انقلاب، مزدوری برای دشمنان اسلام از قبیل اسرائیل و آمریکا، تجزیه‌طلبی و در نهایت تحمیل مجازات‌های سنگینی همانند اعدام و حبس‌های طویل‌المدت نیز در همین راستا انجام می‌گیرد. * در این حکومت تغییر مهره‌های رژیم از قبیل رئیس‌جمهور نمی‌تواند تغییری در این عقاید و باورها ایجاد نماید که در عمل منجر به به‌رسمیت شناختن ملیت‌های مختلف ایران و تأمین حقوق آنان گردد… * کسی که به عنوان رئیس‌جمهور تعیین می‌گردد، همواره یکی از مهره‌های شناخته شدهٔ وفادار به رژیم و عقاید و باورهای آن بوده و جدا از رژیم نیست، از همین رو، به عنوان یک وظیفهٔ دینی و اداری، مطیع همان رهنمودها و سیاست‌هایی خواهد بود که رهبر مذهبی رژیم به وی محول نموده‌است… اگر این‌گونه فرض کنیم که چنین فردی، نظرات متفاوتی نیز داشته باشد، این صلاحیت به او داده نشده که در راستای سیاست‌ها و رهنمودهایی گام بردارد که با تعلیماتی که به او داده شده‌است، متفاوت باشد. * رژیم از آغاز تاکنون برای ایجاد شک و شبهه و فریب افکار عمومی، هر زمان که لازم بداند به ظاهر برخی مباحث را در چهارچوب خواسته‌ها و حقوق ملیت‌ها درحد نازلی مطرح می‌نماید همانند آنچه که در مادهٔ ۱۵ قانون اساسی، حق آموزش زبان ملیت‌ها رسماً آمده‌است، اما در مدت بیشتر از ۳۰ سال حکومت خویش، هیچ اقدامی در راستای جامهٔ عمل پوشاندن به این ماده انجام نداده‌است… * پاسخ ما، اعمال فشار ملیت‌های تحت ستم و تمامی آزادیخواهان ایران بر رژیم به صورت متحد و یکپارچه در داخل و حمایت و پشتیبانی بین‌المللی در خارج است، فشاری که رژیم را در خطر سرنگونی قرار دهد.. ** ۴ ژوئن ۲۰۱۴/ ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، سخنرانی در پارلمان سوئیس<ref>{{یادکرد وب|عنوان=متن سخنان مصطفی هجری در پارلمان سویس |نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/متن-سخنان-مصطفی-هجری-در-پارلمان-سویس|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426203833/https://kurdistanmedia.com/fa/news/متن-سخنان-مصطفی-هجری-در-پارلمان-سویس|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۵ خرداد ۱۳۹۳|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * بهترین راه برای پایان دادن به رفتارهای دیکتاتور منشانه جمهوری اسلامی در ایران و دخالت‌های‌اش در خارج مرزهای آن، حمایت از مردم ایران و قیام مسلحانه ملت کورد است. * ایران کشوری کثیرالملل است که این به نوبه خود می‌تواند به عاملی برای تثبیت هر چه بیشتر دمکراسی در ایران بدل شود و وجود این ملیت‌ها دلیلی خواهد بود برای پیشبرد دمکراسی در ایران. ** ۱۲ ژوئن ۲۰۱۸/ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، سخنرانی در مؤسسه «هادسون»، آمریکا<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری در مؤسسه "هادسون" سخنانی ایراد کرد|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-در-موسسه-هادسون-سخنانی-ایراد-کرد|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426205256/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-در-موسسه-هادسون-سخنانی-ایراد-کرد|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲۳ خرداد ۱۳۹۷|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> === مصاحبه‌ها === [[پرونده:Kurdish PDKI Peshmerga (18482400629).jpg|بندانگشتی|مشکلات ما کردها در داخل ایران یا اصولاً ملیت‌های تحت ستم در منطقهٔ خاورمیانه این است که متأسفانه حکومت‌های دیکتاتوری، نسبت به جنبش مردمی قدرتمندترند و برای تأسیس حکومت‌های مردم‌سالار ما احتیاج به نیرو داریم...]] * … ما شعارمان فدرالیسم بود و برای آیندهٔ ایران هم آن شعار و راه کار را انتخاب کردیم و تصور می‌کنیم که این بهترین شکل مطلوب حکومتی است در زمان کنونی، برای اینکه بتوان جمعیت ایران و ملیت‌های مختلف ایرانی را به شکلی رضایت‌بخش در ادارهٔ کشور شرکت داد و هم آنها را مطمئن ساخت که حکومت دیگری به آنها ستم روا نخواهد داشت و حقوق دمکراتیک آن‌ها را با نام‌های تجزیه‌طلبی و مذهب یا سایر تعبیرهایی که تا به حال حکومت‌های پهلوی یا جمهوری اسلامی نسبت به کردها داشته‌اند و تبعیض روا داشتند، جایگاهی نخواهد داشت و ما دنبال آن هستیم که این شکل از حکومت در ایران برقرار باشد. * '''مشکلات ما کردها در داخل ایران یا اصولاً ملیت‌های تحت ستم در منطقهٔ خاورمیانه این است که متأسفانه حکومت‌های دیکتاتوری، نسبت به جنبش مردمی قدرتمندترند و برای تأسیس حکومت‌های مردم‌سالار ما احتیاج به نیرو داریم''': اول آنکه با نیروهای خود در داخل اتحاد ما و انتخاب شعار مناسب سیاسی بنا به دوران و زمان فعلی باشد تا که مردم را از دیکتاتوری و استبداد رها بکند. دوم آنکه ملیت‌های تحت ستم در هر کشوری هر اندازه هم که قوی باشند، متأسفانه حکومت‌ها با قدرت تمامتر به سرکوب می‌پردازند و خواست‌های آزادیخواهانه مردم و حرکت‌های آنان را مدت‌ها به تأخیر می‌اندازد. * الآن ما در دنیا شاهد این مسئله هستیم که معمولاً تغییر و تحولاتی که در سیستم سیاسی حکومت‌ها به وجود می‌آید، به وِیژه در خاورمیانه، بدون کمک خارجی تقریباً امکان‌پذیر نیست و من بسیار منطقی می‌دانم که مردم هر کدام از کشورهای منطقه که می‌خواهند از دیکتاتوری رهایی پیدا کنند از نیروهای دمکرات و آزادی‌خواه خارجی برای تقویت جنبش آزادی‌خواهی در داخل کشور کمک بگیرند. * این استبداد است که با ظلم و ستم بر ملت‌ها و قوم‌ها مردم را گریز از مرکز می‌کند و کردها از ابتدا تا امروز همیشه شعارشان ماندن در داخل ایران، تحت یک حکومت دمکرات و مردم‌سالار و آزاد بوده و هست، تا که هم کردها و هم دیگر اقام و ملیت‌های ایرانی حقوق دمکراتیک خود را داشته باشند. ** ۱۸ فوریه ۲۰۰۵/ ۳۰ بهمن ۱۳۸۳، مصاحبه عرفان قانعی‌فرد با او، «میدیا»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=به عبارت دیگر: گفتگو با مصطفی هجری|نشانی=http://www.mediya.net/dimane/hijri-qaneeiferd-180205.htm|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426190527/http://www.mediya.net/dimane/hijri-qaneeiferd-180205.htm|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۸ فوریه ۲۰۰۵|ناشر=میدیا}}</ref> [[پرونده:Nowruz 2018 in Isfahan (13970106000423636576744335195014 14028).jpg|بندانگشتی|از نظر ما، فارس‌ها هم یکی از ملیت‌هایی هستند که جمعیت ایران را بوجود می‌آورند…]] [[پرونده:Pro-Mousavi demonstration, Azadi square - 11 June 2009 (10 8803201547 L600).jpg|بندانگشتی|حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب مردم به هیچ‌کسی رحم نمی‌کند، حتی به افراد خودش هم رحم نمی‌کند… جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست... مسئله اصلاح‌طلبی از ویژگی‌های حکومت‌های دمکراتیک است، و چون جمهوری اسلامی ایران دمکراتیک نیست بنابراین اصلاح پذیر نیست.]] * آنچه که ما به دنبالش هستیم این است که در چارچوب ایران همهٔ ملیّت‌هایی که در جغرافیای خودشان ساکن هستند، در یک منطقهٔ مشخص جغرافیایی ساکن هستند و یک ملیت را به وجود می‌آورند، این‌ها ادارهٔ حکومت محلی خود را داشته باشند و در چارچوب ایران مطابق قانون اساسی دمکراتیکی که در آینده تنظیم خواهد شد، بتوانند در اداره امور کشور دخالت داشته باشند و شریک باشند. این هدفی است که ما داریم و از آنجا سرچشمه می‌گیرد که در طول تاریخ هر وقت حکومتگرانی از طرف حکومت مرکزی به کردستان گسیل شده‌اند که در آنجا حکومت بکنند، نه فرهنگ کردها یا ملیت‌های دیگر ایرانی را می‌دانند و نه اعتبار و ارزشی برای فرهنگ آن‌ها و زبان آن‌ها و اعتقادات آن‌ها قایل هستند. درنتیجه بیشتر به جای اینکه خدمت بکنند باعث نفرت و آزار این مردم شده‌اند. * '''از نظر ما، فارس‌ها هم یکی از ملیت‌هایی هستند که جمعیت ایران را بوجود می‌آورند…''' واقعیت این است که هنوز هم برای بیشتر هموطنان فارس مسئله فدرالیسم یا خودمختاری برای ملیت‌ها هنوز هم یک مفهوم بیگانه است و بیشتر تحت تأثیر القائات تبلیغات رژیم سلطنتی و رژیم جمهوری اسلامی هستند که همیشه سعی کرده‌اند به‌طور یک جانبه مسئله فدرالیسم یا مسئله حقوق ملی را به کشورهای بیگانه و به تجزیه‌طلبی وابسته کنند. به نظر من، رسوبات این نوع تبلیغات هنوز هم در پس فکر بیشتر هموطنان فارس وجود دارد. * برای یک حزب سیاسی، مثل حزب دمکرات کردستان ایران، فکر می‌کنم که بهتر است که خودش را در چارچوب یک نوع مبارزه محصور نکند. بعد از پیش بردن این مبارزات مسلحانه طی چند سالی، ما به این نتیجه رسیدیم که فعلاً در موقعیت فعلی، هم از نظر منطقه ای و هم از نظر وضعیتی که در ایران وجود دارد و همچنین از نظر بین‌المللی، مبارزات مدنی و دمکراتیک بیشتر تأثیرگذار هستند. * از نظر ما پژاک یک حزب سیاسی مستقل نیست، پژاک شاخه ای است از «پ ک ک» و همه چیزش، حتی برنامه کارش در پ ک ک تنظیم می‌شود. * ما بویژه می‌دانیم که کشور ایران و '''حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب مردم به هیچ‌کسی رحم نمی‌کند، حتی به افراد خودش هم رحم نمی‌کند… ما معتقد هستیم که جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست و این مسئله را ما سالهاست که مطرح کرده‌ایم؛ زیرا بر این باور هستیم که مسئله رفرم و اصلاح طلبی از ویژگی‌های حکومت‌های دمکراتیک است، و چون جمهوری اسلامی ایران دمکراتیک نیست بنابراین اصلاح پذیر نیست.''' ** ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۱/ ۵ مرداد ۱۳۹۰، مصاحبه با «بی‌بی‌سی فارسی»، برنامهٔ «به عبارت دیگر»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=به عبارت دیگر: گفتگو با مصطفی هجری|نشانی=https://www.bbc.com/persian/tvandradio/2011/07/110727_hardtalk_mostafa_hejri|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426183807/https://www.bbc.com/persian/tvandradio/2011/07/110727_hardtalk_mostafa_hejri|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲۷ ژوئیه ۲۰۱۱/ ۵ مرداد ۱۳۹۰|ناشر=بی‌بی‌سی فارسی}}</ref> * ما اکنون حقوق ملیت کُرد را در یک ایران دمکراتیک فدرال می‌جوییم که ملیت کرد و سایر ملیت‌ها در مناطق محل زندگی خود، حکومت‌های منطقه‌ای یا ایالتی خاص خود را تشکیل دهند و در چهارچوب یک قانون اساسی دمکراتیک در ادارهٔ کشور ایران سهیم باشند و بدین‌ترتیب، تمامی ملیت‌های تشکیل‌دهندهٔ جمعیت ایران از حقوق برابر برخوردار گردند.{{سخ}}این سقف مطالبات ملیت کرد و نیز دیگر ملیت‌های ایرانی است، و جای هیچ شک و گمان نمانده‌است که این حقوق توسط رژیم جمهوری اسلامی تأمین نمی‌شود و تمامی این‌ها مرتبط با شرایط بعد از سقوط رژیم است. * ما شرقی‌ها، به ویژه ساکنان خاورمیانه که ملیت کرد نیز بخشی از آن است، بیشتر عاطفی و احساسی فکر می‌کنیم و چنین می‌اندیشیم که علت ناکامی‌هایمان دشمنانمان هستند و خودمان بری از هر مشکل و اشتباهی هستیم و در این رابطه مسئولیت‌پذیر نیستیم. این ساده‌ترین و در همان حال غیرسیاسی‌ترین توجیه این ناکامی‌هاست، به همین خاطر محکوم به تکرار که اشتباهاتمان بی‌آنکه از حوادث و رویدادها بیاموزیم و اشتباهاتمان را رفع کنیم. ** ۲۹ آوریل ۲۰۱۲/ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، مصاحبه با روزنامه «هاوولاتی»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: زمینهٔ ایجاد دولتی مستقل در کردستان عراق وجود ندارد|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-زمینهی-ایجاد-دولتی-مستقل-در-کردستان-عراق-وجود-ندارد|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426220504/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-زمینهی-ایجاد-دولتی-مستقل-در-کردستان-عراق-وجود-ندارد|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> [[پرونده:Kurdish PDKI Peshmerga (11485553505).jpg|بندانگشتی|خواست حزب ما اکنون تحقق ایرانی دمکراتیک، فدرال و سکولار پس از سقوط جمهوری اسلامی ایران است، منظورمان از فدرال، تأمین حقوق سیاسی ملیت‌های ایران، از جمله خلق کرد در چارچوب جغرافیایی و ملی خودشان است]] * '''خواست حزب ما اکنون تحقق ایرانی دمکراتیک، فدرال و سکولار پس از سقوط جمهوری اسلامی ایران است، منظورمان از فدرال، تأمین حقوق سیاسی ملیت‌های ایران، از جمله خلق کرد در چارچوب جغرافیایی و ملی خودشان است'''؛ یعنی ملیت‌هایی که در ایران ساکن خاک خود هستند بتوانند حکومتی داخلی داشته باشند و بتوانند امور داخلی خود را اداره کنند و در سایهٔ قانون اساسی دمکراتیک بتوانند مانند دیگر ساکنین ایران در ادارهٔ کشور سهیم باشند، یعنی مانند هر ایرانی از حقوق یکسان بهره‌مند باشند، این خواستی است که ما امروز دنبال می‌کنیم و هدف سیاسی امروزمان است. [[پرونده:Ali Khamenei and Bashar al-Assad07.jpg|بندانگشتی|مشکل ملت‌های عقب نگه داشته شدهٔ خاورمیانه مشکل دیکتاتوری است که در آن اقلیتی خود را به اکثریت تحمیل کرده‌اند، زمانی که به سیستم حکومت‌داری در منطقه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که اگر چه تفاوت‌هایی جزئی هست اما همگی از یک سیستم تبعیت می‌کنند… ]] * '''مشکل ملت‌های عقب نگه داشته شدهٔ خاورمیانه مشکل دیکتاتوری است که در آن اقلیتی خود را به اکثریت تحمیل کرده‌اند، زمانی که به سیستم حکومت‌داری در منطقه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که اگر چه تفاوت‌هایی جزئی هست اما همگی از یک سیستم تبعیت می‌کنند…''' به همین دلیل آن ملیت‌ها یا آن بخش‌هایی که در این کشورها در جهت منافع خود بهره‌مند شده‌اند، تمام صداهای آزادیخواهی را سرکوب کرده‌اند، به این هدف که مبادا حقوقی را که از مردم ضایع کرده‌اند و امتیازاتی که دارند، از آن‌ها باز پس گرفته شود. اینان همواره از ستمی که در حق مردمان دیگر اعمال کرده‌اند حمایت می‌کنند، این مسئله متأسفانه در منطقه تبدیل به فرهنگ شده… * طی ده‌ها سال گذشته رژیم جمهوری اسلامی و قبل از آن نیز رژیم شاهنشاهی نسبت به حق‌طلبی ملت‌های ایران و مطالبات ملت کرد تبلیغات آنچنانی نموده‌اند که این حق‌طلبی را تجزیه‌طلبی جلوه دهند. * مادام که ما برآنیم در چارچوب ایران زندگی کنیم، باید با مردم ایران و با دیگر افکار و جریان‌های سیاسی تعامل کنیم، رفتار کنیم برای آنکه هم آنها به ما اعتماد کنند و هم ما بتوانیم با گرفتن تضمین حقوق خود در آینده که ما شکل آن را در فدرالیسم می‌بینیم، بتوانیم با هم کار کنیم و برای فراهم نمودن زندگی بهتر برای مردم ایران تلاش کنیم. * فدرالیسم موردنظر ما باید در چارچوب جغرافیایی ملی باشد. * … ما در شیوهٔ فدرالیسم بیشتر راه‌حل همزیستی، مدارا، تحمل یکدیگر و تولرانس را مطرح می‌کنیم، در چارچوب قانونی دمکراتیک که حق و حقوق هر فردی که در آن مناطق می‌زید، محفوظ باشد. * من پیش از همه امیدوارم که مردم ایران بتوانند آنچنان متحد و منسجم باشند که بدون نیاز به کمک خارجی بتوانند جمهوری اسلامی را سرنگون نموده و رژیم دلخواه خویش را بر سرکار بیاورند. * آمریکا برای آنان صدام حسین را سرنگون ساخت، که خود قادر به سرنگونی وی نبودند ـ و عراق رها شده از سلطهٔ صدام را برایشان بر جای گذاشت، اکنون دیگر کفایت، شایستگی و توانایی‌های آنان تعیین می‌کند که چگونه می‌توانند کشور خود را اداره نمایند. * این عقیده که تمامی خرابی‌ها، ویرانی‌ها و فسادها به حساب آمریکا گذاشته شود، نوعی تحریف اذهان عمومی است، * من این تبلیغات را کاملاً مردود می‌دانم که می‌خواهند اشتباهات و مشکلات را در عراق به گردن آمریکا بیندازند. مردم مشرق‌زمین و در میان آنان، مردم خاورمیانه اینچنین هستند. با نگاهی به تاریخ ایران نیز می‌توان دریافت که مردم ایران بار تمامی خطاها، کاستی‌ها، گرسنگی و فقر، بیکاری و سایر نکات منفی را بر دوش بیگانگان گذاشته‌اند، انگار که ما خود از هر خطا و اشتباهی بری بوده‌ایم و برای آن که خیال خود را راحت کنیم، مسئولیت خطاها را به گردن دیگران می‌اندازیم. این نوعی نظام فکری است که ریشه‌های عمیقی در فرهنگ خاورمیانه دارد و متأسفانه مردم را در عقب‌افتادگی نگه می‌دارد؛ زیرا به جای آن که خود را اصلاح کنند و به یافتن و رفع اشتباهات خویش اقدام نمایند، مسئولیت را از خود ساقط و بر دوش دیگری می‌اندازند. در نتیجه اشتباهات مدام تکرار می‌شوند. * من تردید ندارم که تاریخ مصرف جمهوری اسلامی و سایر رژیم‌های دیکتاتوری به پایان رسیده‌است و نمی‌توانند بدین منوال به بقای حکومت‌های خودکامهٔ خویش ادامه دهند؛ بنابراین دیگر نه مردم حاضر به پذیرش این نوع از حکومت ظالمانه خواهند بود و نه آنان نیز قادر خواهند بود با رویهٔ فعلی به حکومت ادامه دهند. به همین دلیل وقوع دگرگونی‌ها قطعی و اجتناب‌ناپذیر است و تنها زمان وقوع آن تعیین نشده‌است، ولی در این مورد که تحولاتی روی خواهد داد، من به نوبهٔ خودم تردیدی ندارم. ** ۷ مه ۲۰۱۲/ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۱، مصاحبه با مجلهٔ «که‌وانه»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=گفتگو مجله \"که‌وانه\"با مصطفی هجری|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/گفتگو-مجله-کهوانهبا-مصطفی-هجری|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426202323/https://kurdistanmedia.com/fa/news/گفتگو-مجله-کهوانهبا-مصطفی-هجری|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۱|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * تمامی تلاش جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تاکنون در جهت حفظ و بقای رژیم بوده‌است. اگر از اسلام، دمکراسی و حقوق تهیدستان دم می‌زند، اینها همگی دروغ‌هایی بیش نیست که به منظور بقای حکومت خویش بدان متوسل می‌گردد. ما این را نه تنها در ایدئولوژی رژیم، بلکه در عمل نیز مشاهده نموده‌ایم. * ما به عنوان یک اصل کلی در حزب دمکرات، هر زمان که جمهوری اسلامی ایران حاضر باشد، در رابطه با حقوق ملت کرد، با میانجیگری دولت ثالث حاضر به گفتگو خواهیم بود. * ملت کرد برای دستیابی به آزادی و رهایی از چنگال ظالمان و دیکتاتوری و انحصار طلبی، بیشتر از صد سال است که مبارزه می‌نماید. این بدین معنا نیست که ملت کرد برای رهایی از انحصارطلبی ترک و فارس و عرب مبارزه می‌کند، اما انحصار طلبی کرد را می‌پذیرد، به ویژه که دوران اینگونه مسائل نیز گذشته‌است. ** ۸ دسامبر ۲۰۱۳/ ۱۷ آذر ۱۳۹۲، مصاحبه با «تلویزیون تیشک»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=گفتگوی مصطفی هجری با تلویزیون تیشک |نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/گفتگوی-مصطفی-هجری-با-تلوزیون-تیشک|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426201231/https://kurdistanmedia.com/fa/news/گفتگوی-مصطفی-هجری-با-تلوزیون-تیشک|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۷ آذر ۱۳۹۲|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * من بر این باورم که در نگارش تاریخ بایستی واقعیت‌ها در معرض دید خواننده قرار گیرند تا مردم بدون در نظر گرفتن خشنودی یا رنجش فرد یا افرادی، از حقایق تاریخ خویش مطلع گردند… به نظر من، مردم حق دارند که از حقایق مربوط به رویدادهای تاریخ خویش مطلع باشند، کسانی که در گذشته برای خوشایند افرادی یا علیه افرادی دیگر به تحریف تاریخ ملت خویش اقدام نموده و واقعیت‌ها را از مردم پنهان نموده‌اند، نه تنها خدمتی به مردم نکرده‌اند، بلکه حق آنان را سلب نموده‌اند، متأسفانه تاریخ مالامال از این حق‌کشی‌ها از سوی برخی از مورخان است. ** ۲۱ آوریل ۲۰۱۵/ ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، مصاحبه با «کوردستان میدیا»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=گفتگو با مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران در رابطه با کتاب \"نسکو و دابران\"|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/گفتگو-با-مصطفی-هجری-دبیرکل-حزب-دمکرات-کردستان-ایران-در-رابطه-با-کتاب-نسکو-و-دابران|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426185456/https://kurdistanmedia.com/fa/news/گفتگو-با-مصطفی-هجری-دبیرکل-حزب-دمکرات-کردستان-ایران-در-رابطه-با-کتاب-نسکو-و-دابران|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ= ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * ما با برگزاری هرگونه انتخاباتی موافق هستیم ولی انتخاباتی آزاد در جمهوری اسلامی ایران امکان‌پذیر نیست؛ بنابراین شرکت کردن در چنین انتخاباتی که جمهوری اسلامی آن را مهندسی می‌کند در واقع رای دادن به نمایندگان آنهاست. * سیاست راهبردی داخلی و خارجی ایران را نه دولت یا ریاست جمهوری، بلکه ولی فقیه و بیت رهبری تعیین می‌کند. ** ۱۶ فوریه ۲۰۱۶/ ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، مصاحبه با «دویچه وله»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی امکان‌پذیر نیست|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-انتخابات-ازاد-در-جمهوری-اسلامی-امکانپذیر-نیست|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/2/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-انتخابات-ازاد-در-جمهوری-اسلامی-امکانپذیر-نیست|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۲۷ بهمن ۱۳۹۴|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * رژیم جمهوری اسلامی ایران، رژیمی تروریستی می‌باشد. رژیم ایران در تلاش برای دست‌یابی به سلاح اتمی است و توافق برجام فرصت مناسبی را برای جمهوری اسلامی مهیا کرده‌است تا با دریافت پول‌های بلوکه شده در بانک‌های آمریکا، آنرا صرف اعمال تروریستی و ایجاد آشوب در کشورهای منطقه کند. * … رژیم جمهوری اسلامی ایران، نه تنها تهدیدی است علیه ملت کورد و مردم ایران بلکه تمام جهان را تهدید می‌کند. بخشی از آشوب‌ها و جنگ‌های که وجود دارند به سیاست‌های مداخله‌جویانه رژیم اسلامی ایران مرتبط می‌باشد.. رژیم ایران دشمن کورد و آزادیخواهان ایران می‌باشد. به همین خاطر است که وقتی ابرقدرتی دشمن ما را تحریم می‌کند فرصت مناسبی برای ما مهیا می‌شود تا بتوانیم مبارزاتمان را بهتر پیش ببریم، به همین خاطر بسیار طبیعی است که ما از این برنامه و استراتژی جدید آمریکا حمایت کنیم. * بار دیگر این حقیقت را برای مردم مبارز و آزادیخواه کورد در کوردستان ایران تکرار می‌کنم که علاوه بر آنکه باید از هر موقعیتی که پیش می‌آید بهره جست اما نباید چشم به راه حکومت‌های خارجی باشیم که جمهوری اسلامی را نابود کنند یا جمهوری اسلامی را مجبور کنند که حقوق ما را بدهد. ما باید خود تأثیرگذار باشیم و کوردستان در راسان روژهلات باید به نیرویی تأثیرگذار در مجامع بین‌المللی و تصمیم‌گیرنده در معادلات بدل شود. ما تا زمانی که نتوانیم به چنین سطحی برسیم حتی اگر جمهوری اسلامی ضعیف شود یا سقوط کند نمی‌توانیم به هدفمان که آزادی ملتمان است دست یابیم. برای همین نباید فراموش کرد که پیش از هر چیزی باید متکی به نیروی خود باشیم و همه با هم در راستای تحقق آن قدم برداریم و این وظیفه یک یا دو حزب نیست بلکه وظیفه تمام جناح‌های موجود است. ** ۶ نوامبر ۲۰۱۷/ ۱۵ آبان ۱۳۹۶، مصاحبه با تلویزیون تیشک<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کوردستان ایران در مصاحبه با تیشک تی‌وی|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-دبیر-کل-حزب-دمکرات-کوردستان-ایران-در-مصاحبه-با-تیشک-تیوی-نباید-چشم-به-راه-نیروی-خارجی-باشیم-که-جمهوری-اسلامی-را-نابود-یا-انرا-مجبور-به-احقاق-حقوق-ما-کند|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426185053/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-دبیر-کل-حزب-دمکرات-کوردستان-ایران-در-مصاحبه-با-تیشک-تیوی-نباید-چشم-به-راه-نیروی-خارجی-باشیم-که-جمهوری-اسلامی-را-نابود-یا-انرا-مجبور-به-احقاق-حقوق-ما-کند|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۵ آبان ۱۳۹۶|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * ما به دنبال حکومتی دمکراتیک هستیم، ما می‌خواهیم تمامی ملیت‌ها از خودمختاری برخوردار باشند و هر ملتی نمایندهٔ خود را در حکومت مرکزی داشته باشد. ** ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۵ مرداد ۱۳۹۵، مصاحبه با روزنامهٔ «اورشلیم پُست»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مصطفی هجری: رژیم ایران دشمن مشترک حزب دمکرات و اسرائیل است|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-رژیم-ایران-دشمن-مشترک-حزب-دمکرات-و-اسرایل-استن|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/2/https://kurdistanmedia.com/fa/news/مصطفی-هجری-رژیم-ایران-دشمن-مشترک-حزب-دمکرات-و-اسرایل-است|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۵ مرداد ۱۳۹۵|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> === مقاله‌ها === [[پرونده:Endorsement of Hassan Rouhani's second term 15.jpg|بندانگشتی| در این رژیم محمود رئیس‌جمهور باشد یا حسن یا فردا کسی دیگر، در بر همان پاشنه می‌چرخد.]] * … رژیم سکوت مردم را می‌خواهد سکوتی همانند سکوت قبرستان که مردم از سر ترس نتوانند نفس بکشند، همانند آرامش و امنیتی که در کره شمالی، کوبا، چین و … می‌بینیم. هر چند جمهوری اسلامی با همه تلاش‌های خود در این راستا نتوانسته‌است این امنیت را بوجود آورد… بر سخنان و اظهارات رسمی این رژیم چند چهره، هر چند ظاهراً نویدبخش باشند نباید اطمینان کرد، زیرا چهره واقعی آن همان استبداد، تبعیض، سرکوب و ستم است… '''در این رژیم محمود رئیس‌جمهور باشد یا حسن یا فردا کسی دیگر، در بر همان پاشنه می‌چرخد'''، یعنی که رژیم به این مطالبات اعتقادی ندارد تا درصدد برآورده کردن آن‌ها باشد؛ بنابراین همه قول و قرارهای انتخاباتی در این زمینه جز فریبکاری نیست. ** ۱ آوریل ۲۰۱۴/ ۱۲ فروردین ۱۳۹۳، «به این رژیم تهمت نزنید!»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=به این رژیم تهمت نزنید! (مصطفی هجری)|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/به-این-رژیم-تهمت-نزنید-مصطفی-هجری|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426204801/https://kurdistanmedia.com/fa/news/به-این-رژیم-تهمت-نزنید-مصطفی-هجری|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۱۲ فروردین ۱۳۹۳|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> * تا حدودی می‌توان گفت هر حکومتی در خارج از مرزهای خویش برای حفظ منافع خود تلاش می‌نماید و این امری غیرعادی نبوده و منحصر به ایران هم نیست. اما نباید از یاد برد که رفتار جمهوری اسلامی از سطح حفظ منافع گذشته و به سطح تجاوزی آشکار رسیده‌است. زمانی که ایران در نبرد میان رژیمی همچون بشار اسد و نیروهای اپوزیسیون این کشور، مستقیماً به اعزام نیروهای نظامی خویش پرداخته و همان گونه که با اپوزیسیون خویش می‌جنگد، با اپوزیسیون سوریه نیز وارد نبرد می‌شود. زمانی که یک سازمان سیاسی ــ نظامی وابسته به ایران مانند حزب‌الله به ایجاد یک دولت در سایه و غیرقانونی در دل دولت قانونی لبنان می‌پردازد، زمانی که تهران بغداد را تحت فشار می‌گذارد که حتی اعضای کابینه نیز بدون اجازه و مشورت وی انتخاب نشوند، زمانی که ایران علاوه بر حضور به اصطلاح دیپلماتیک در منطقه، توان اجرای هرگونه عملیات تروریستی در هر سطح و ظرفیتی را آن گاه که خود صلاح بداند، در خود می‌بیند، آن گاه اندکی ساده‌لوحانه است که سیاست‌های رژیم را سیاستی تدافعی ـ و نه سیاستی تهاجمی ـ تعریف نماییم. ** ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۴/ ۶ مهر ۱۳۹۳، «خوش‌بینی پنتاگون، اعتماد کردستان عراق»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=خوش‌بینی پنتاگون، اعتماد کردستان عراق (مصطفی هجری)|نشانی=https://kurdistanmedia.com/fa/news/خوشبینی-پنتاگون-اعتماد-کردستان-عراق-مصطفی-هجری|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220426213908/https://kurdistanmedia.com/fa/news/خوشبینی-پنتاگون-اعتماد-کردستان-عراق-مصطفی-هجری|تاریخ بایگانی=۲۶ آوریل ۲۰۲۲|تاریخ=۶ مهر ۱۳۹۳|ناشر=کوردستان میدیا}}</ref> == نوشتارهای وابسته == * [[حزب دموکرات کردستان ایران]] == منابع == {{پانویس|۲}} == پیوند به بیرون == {{ویکی‌پدیا}} {{ترتیب‌پیش‌فرض:هجری، مصطفی}} [[رده:زادگان ۱۹۴۵ (میلادی)]] [[رده:اهالی آذربایجان غربی]] [[رده:کردهای ایرانی]] [[رده:سیاست‌مداران ایرانی]] [[رده:آموزگاران ایرانی]] 8pjsijz0rsa7z8tj8fpret5ru8ysxp9 بحث کاربر:Meysamabnavi1999 3 37517 171193 2022-07-30T13:49:28Z New user message 13236 افزودن [[Template:Welcome|پیام خوش‌آمد]] به صفحهٔ بحث کاربر تازه wikitext text/x-wiki {{Template:Welcome|realName=|name=Meysamabnavi1999}} -- [[کاربر:Sharaky|'''آرتا''']] [[بحث کاربر:Sharaky|'''*''']] ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۹ (UTC) o8lpf1olj9ucotjqhubp1pxvt2xqh0f کاربر:Farahanis70 2 37518 171204 2022-07-31T08:17:38Z Farahanis70 26592 شد wikitext text/x-wiki == هوش جسمی حرکتی == === تعریف هوش جسمی - حرکتی === هوش حرکتی بدنی([[https://en.wikipedia.org/wiki/Theory of multiple intelligences|Bodily-kinesthetic Intelligence]] ) یکی از هوش‌های چندگانه هاوارد گاردنر است. یک تعریف خوب از هوش حرکتی"استفاده از حرکت یا احساس برای جمع‌آوری اطلاعات از محیط اطراف، حل مشکلات و ایجاد چیزهای جدید" است. این هوش شامل میزان کنترل بدن خود از نظر فعالیت بدنی و مهارت‌های حرکتی است. === ویژگی‌های افراد دارای هوش حرکتی === نظریه هوش‌های چندگانه، بیان می‌کند هوش فیزیکی در واقع انواع مهارت‌های حرکتی، کنترل حرکات بدن فرد و توانایی در برخورد ماهرانه با اشیاء است؛ بنابراین افراد دارای این هوش شامل دارای ویژگی‌های زیر هستند: * مهارت‌های حرکتی درشت و ظریف قوی * هماهنگی بدنی قوی * استفاده شدید از زبان بدن * ترجیح برای فعالیت‌های عملی * ادغام حرکت و یادگیری کل بدن * یادگیری لمسی * بیان خود با استفاده از بدن === مشاغل مرتبط با هوش حرکتی === افراد برخوردار از این هوش، دارای حس لامسه قدرتمند و توانا برای انجام فعالیت‌های جسمانی هدفمند و سرعتی هستند و در مشاغلی که با فعالیت‌های فیزیکی و هماهنگی دست و بدن انجام می‌شود، عملکرد خوبی دارند. این افراد از مشاغلی مانند: ورزشکاران، رقصندگان، نوازندگان، بازیگران، جراحان، افسران پلیس و سربازان، فعالیت‌های مربوط به ساختمان و ساخت‌وساز، مجسمه‌سازی، طراحی، نجاران، باغبانی، بافندگی یا سایر صنایع‌دستی، بازیگری، رقص، طراح بازی، مدل‌سازی، کار در فروشگاه و علوم عملی لذت می‌برند. === افراد مشهور دارای هوش حرکتی بالا === افراد مشهوری که شاهکارهای فیزیکی خارق‌العاده‌ای انجام داده‌اند معمولاً سطح بالایی از این هوش را در خود دارند مانند: * گلف باز حرفه‌ای تایگر وودز * خانم مری لو رتون مدال‌آور ژیمناستیک المپیک * مایکل جردن بازیکن سابق NBA * مایکل جکسون خواننده فقید پاپ * وین گرتزکی ستاره سابق هاکی NHL افرادی که نام بردیم فقط هوش حرکتی بالایی نداشتند بلکه انواع دیگری از هوش‌های گاردنر را نیز برخوردار بودند مانند مایکل جردن که به یک اسطوره تبدیل شد، او علاوه بر هوش حرکتی در هوش ریاضی نیز امتیاز بالایی داشت. === کودکان با هوش حرکتی بالا === کودکانی که هوش بدنی بالایی دارند، معمولاً تمایل دارند از بدن خود برای ابراز وجود استفاده کنند، از غریزه درونی خود پیروی می‌کنند و دوست ندارند به آنها گفته شود چه کار کنند، آن‌ها همچنین به کشف و خلق علاقه بسیاری دارند و ممکن است خودش برای تعمیر وسایلش اقدام کند و اگر موفق شود، خوشحال‌ترین خواهد بود. دانش‌آموزان با این هوش معمولاً با انجام کاری به‌صورت فیزیکی به‌جای خواندن و پاسخ‌دادن به سؤالات، بهتر یاد می‌گیرند و یادگیری از طریق فعالیت‌های فیزیکی دست و بدن برایشان قابل‌فهم‌تر است. والدین می‌توانند برای تشخیص هوش حرکتی در فرزندشان از تست هوش گاردنر رایگان برای کودکان استفاده کنند و متناسب با نتایج آن در جهت پرورش و آموزش فرزندشان اقدام کنند. === راه‌های تقویت هوش حرکتی در کودکان محصل === درصورتی‌که به کودکان دارای هوش جنبشی بالا با روش‌های آموزشیِ لمسی و عملی آموزش داده ‌شود، بسیار موفق خواهند بود، زیرا اتصال بدن به ذهن حافظه را تقویت می‌کند. گاردنر، طرفداران نظریه‌اش و بسیاری از مربیان بر این باورند راه‌هایی برای تقویت و پرورش هوش حرکتی - جنبشی در کودکان و دانش‌آموزان از جمله موارد زیر در کلاس درس وجود دارد: *فعالیت‌های ایفای نقش و نمایش نامه *استفاده از ابزارهای کار با دست *ایجاد مراکز یادگیری متناسب با هوش حرکتی *آموزش به کودک با کمک زبان بدن *ساخت یک ارائه ویدئویی برای کلاس *درخواست کاردستی از دانش‌آموزان متناسب با طرح درس همه این چیزها به‌جای نشستن پشت میز و نوشتن یادداشت و کار با کاغذ و مداد نیاز به حرکت دارند و در نتیجه باعث علاقه‌مندی و همراهی بیشتر دانش‌آموزان با کلاس و درس می‌شود. مربیان و خانواده ها می توانند با استفاده از آزمون گاردنر به سنجش میزان هوش حرکتی کودکان بپردازند، [https://bazibook.com/ تست هوش گاردنر برای کودکان رایگان] است و نتایج آن قابل استناد و پذیرش است. :{{شد}} [[کاربر:Farahanis70|Farahanis70]] ([[بحث کاربر:Farahanis70|بحث]]) ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC) :{{شد}} [[کاربر:Farahanis70|Farahanis70]] ([[بحث کاربر:Farahanis70|بحث]]) ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC) do0d6x21ftznnzx8zb7otmco1l68ewu 171205 171204 2022-07-31T10:07:18Z فرهنگ2016 10613 فضای کاربری جای ساختن مقاله یا تبلیغات نیست. wikitext text/x-wiki phoiac9h4m842xq45sp7s6u21eteeq1